ايران

پيك

                         
   
 

آنچه از مقاله معاون پارلمانی رئيس جمهور استنباط می شود

5 ضعف بزرگ خاتمي

دردالان هفت توی سياست در ج.ا

1- كلام فلسفی و بيگانه برای توده ها 2- فروتنی و نداشتن قاطعيت

 3- صداقت درسياست 4- رعايت سلسله مراتب مراجع

5- تك روی و مماشات با نيروی مقابل.

 
 

سيد محمد علی ابطحی، معاون پارلمانی محمد خاتمی، در دومين بخش از يادداشت های خود پيرامون ماهيت و سرانجام جنبش دوم خرداد، چهار ويژگی شخصيتی و سياسی محمد خاتمی را برشمرد. او كه در وبلاگ خود اين سلسله يادداشت ها را می نويسد، از اين خصلت های خاتمی ستايش كرد، اما (شايد) نا خواسته چهار ضعف او را برای رهبری اصلاحات و بازی سياسی در دالان هفت توی سياست و مذهب در جمهوری اسلامی بر شمرد.

ازمتن يادداشت های او كه در زير می خوانيد، اين چهار ضعف خاتمی استنباط می شود:

1- كلام او برای توده مردم نيست 2- فروتنی او چنان است كه مانع قاطعيت وی می شود3- صداقت او مانع بازی های سياسی است 4- رعايت سلسله مراتب مراجع 5- تك روی و مماشات با نيروی مقابل.

ابطحی می نويسد:

« يكی از مهمترين ويژگيهای خاتمی كه او را از ساير سياستمداران متمايز می كند، «صداقت» اوست. صداقت خاتمی كه در كلام نافذ و رفتار بی پيرايه او متجلی بود، قلب مردم را تسخير كرد، آنها را به صحنه آورد و در صحنه نگاه داشت.

همه كسانی كه با خاتمی كم يا بيش ارتباط دارند او را فردی محترم، خدشه ناپذير و استوار در ديدگاههايش می يابند و فكر می كنم، بيش از هر چيز، صداقت خاتمی است كه چنين حسی را در اطرافيان او ايجاد می كند. به زبان ساده تر، خاتمی اهل دوز و كلك نيست. به همين دليل است كه خاتمی در عرصه سياست هم زياد اهل بازيگريهای سياسی نيست، اهل فريبكاريهای بسيار رايج در عرصه سياست نيست. اين يك واقعيت جدی است. اما به همان اندازه كه ديگران در اين عرصه صداقت ندارند، صادق بودن خاتمی اثر ايجابی قابل توجهی در روند سياسی كشور نمی تواند داشته باشد زيرا كه سياست نشان داده كه اهالی آن راه را بر فرد صادق واقعی باز نمی گذارند و اين سؤال مطرح می شود كه فرد صادق، به معنای معمول كلمه، تا چه حد می تواند بازيگری خوب در عرصه سياست باشد؟ آيا صداقت سياسی مترادف با صداقت اخلاقی در زندگی خصوصی است؟ ای كاش اينطور بود.

دومين ويژگی مهم و مؤثر خاتمی اين بود كه او همواره «بخشی از نظام جمهوری اسلامي» بوده و در چارچوب سلسله مراتب اين نظام با زاويه ديدگاهی كه داشته عمل می كرده است. اگر خاتمی اين ويژگی را نداشت، اصلاً نمی توانست كانديدای رياست جمهوری بشود، نمی توانست شعارهای جديد بدهد، و نمی توانست در مقامی قرار بگيرد كه مردم از طريق رأی دادن به او نظر خود را اعلام كنند و حادثه دوم خرداد را بيافرينند. به اين اعتبار، ويژگی مذكور موجب شد كه فضای لازم برای ابراز نارضايتی مردم و اصلاح نظام سياسی فراهم شود. اما از سوی ديگر، خاتمی به دليل آنكه بخشی از نظام بود، بايد به سلسله مراتب، روابط، ارزشها و مقتضيات اين نظام تن می داد. او مجبور بود چهره های برجسته، شخصيتهای بزرگ و افراد مرجع را در همين سلسله مراتب ببيند و تعريف كند. رعايت اين سلسله مراتب، كه شايد به دليل الزامات قانونی گريز ناپذير بود، غالباً تأثير نامطلوب بر افكار عمومی كه اين انديشه ها برای آنان جذابيت خود را از دست داده بود می گذاشت و سرعت اصلاحات را كند می كرد.

سومين ويژگی خاتمی «حرمت نهادن به انسان» است. او واقعاً و از صميم قلب، و بر اساس عمق اعتقاد راسخ و فلسفی و سياسی و دينی، به انسانها ديگر احترام می گذارد و تنوع ديدگاهها را به رسميت می شناسد. اين خصلت خاتمی كه فی نفسه خصلتی درخور تحسين و ارزشمند است، اتفاقاً به يكی از نيازهای فرهنگی و سياسی ما پاسخ گفت و فضای كشور را دگرگون كرد. اما طبيعی است كه اين روحيه خاتمی، خصلت رهبری كردن را در او كند كند. برای خاتمی دستور دادن به ديگران و ديكته كردن كردن تصميماتش كار سختی است. او در بسياری از پی نوشتهايی كه در حاشيه نامه های مهم و رسمی خطاب به رقبای سياسی، زيردستان و به همكاران خود می نوشت، بيش از آنكه آنها را به اطاعت وادارد برای آنها استدلال می كرد و سعی می كرد به آنها نشان دهد كه غلط فكر می كنند. در ميدان سياست، غالباً اين شيوه به عدم قاطعيت تعبير  می شود.

چهارمين ويژگی خاتمی «استقلال طلبي» او از دوستان و همراهان است. استقلال طلبی خاتمی، كه در هنگام كانديداتوری برای رياست جمهوری نيز خود را نشان داد، موجب شد كه خاتمی به اتكار كارنامه و ديدگاههای خودش در صحنه حاضر شود و در ضمن، بار ديگران را بر دوش نكشد. اما از سوی ديگر، معتقدم اين استقلال طلبی گاه به افراط كشيده می شد و بی اعتمادی به اطرافيان و حتی غريب نوازی را تداعی می كرد.

پنجمين ويژگی خاتمی «زبان شبه فلسفي» اوست. خاتمی به عنوان يك سياستمدار عالی رتبه، در طی 6 سال گذشته به زبانی سخن گفته كه در ميان همگنان داخلی و حتی خارجی او كم نظير بوده است. بيان نسبتاً سنگين و بعضاً فلسفی او، در مقايسه با ساير رؤسای جمهور، چند دستاورد داشت. اولاً ادبيات و جملات كليدی وی برای دنيا قابل فهم و به سرعت تأثير گذار بود. ثانياً موجب شد كه او بر رقيبان سياسی خود برتری يابد. ثالثاً او توانست حرفهای كشدار و تغييرناپذيری هم بزند و از بعضی از گردنه های خطرخيز به سلامت عبور كند. اما از سوی ديگر، معمولاً اين پرسش را در چهره مخاطبان خاتمی می خواندم كه اظهارات مطنطن شبه فلسفی چقدر برای مذاكرات و منازعات سياسی مناسب است و چقدر مشكلات جدی روزمره و گره اصلاحات را حل و فصل می كند. اين مبنای تفاوت توقعات سياسی و خاتمی بود، كه همواره فراز و نشيب موجود سياسی را رقم می زد.»

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی