ـ ميان
حوزه نجف آيتالله علی
سيستانی در عراق كه جدايی دين
از دولت را مورد تائيد قرار ميدهد
و حوزهی معروف به قم در ايران
كه نقش هدايتگر دين ـ توسط روحانيون
ـ بر دولتی دموكراتيك را تصريح
مينمايد تفاوت است. آيا به عقيدهی
شما اين فرق گذاری درست است؟
ـ خب، اين تمايز « دقيقی » نيست.
اول اين كه از 10
آيتالله عظمی در نجف 9
نفرشان
ايرانی بودهاند، يعنی به
استثنای فقط يك نفر كه به
معنای واقعی كلمه عرب بود.
بيشتر آيتاللههای عظمی در
نجف ـ كه همه ايرانی بودهاند ـ
برپايی يك دولت مشروطه را مورد
تائيد قرار دادهاند و بنابراين
اولين مجلس ايران در
١٩٠٦ را. نجف نزديك به
هزار سال است كه مركز مورد
ستايشی برای شيعيان است و
عزيزترين زيارتگاه آنها در اين شهر
واقع شده است. اما عمر حوزه علميهی
قم به صد سال هم نميرسد. مشهورترين
ثمرهی آن، به تعبيری، آيتالله
خمينی است، كسی كه رهبری
انقلابی را به عهده گرفت كه
قيموميت دينی را در ايران امروز(ولايت فقيه) پايهريزی نمود.
سيستانی شخصيتی
ميانهرو است و هرگز در هيچ كدام از
نوشتههايش تصريح نكرده كه
روحانيون دارای يك حق الهی
برای حكومت هستند، يعنی آن
گونه كه آيتالله خمينی ميانديشيد.
در واقع من هيچ آيتالله عظمی در
نجف را نميشناسم كه از اين نظريهی
قيموميت دينی (ولايت
فقيه) حمايت
كرده باشد.
اين
آيتالله عظميها فيلسوف نيستند.
آنها فضلا و حقوق داناند و مسئلهی
آنها اين است كه ببينند چگونه ميتوان
قواعد دينی را در جهان فعلی به
كار بست. موضوعات مورد علاقهی
آنها جنبهی قانون پرستانه دارد.
البته اين مسئله باعث نميشود كه
آنها تنگ نظر باشند. تا آنجا كه ميدانم
پس از آن كه آثار مرا به آيتالله
سيستانی نشان دادند وی موضع
مخالفی بر عليه آنها اتخاد نكرد.
اين خودش بسيار گويا است. او و
اطرافيانش كاملاً افرادی
امروزی هستند. برای مثال نسبت
به تحصيل و حمايت از حقوق زنها.
ـ اگر اكثريت شيعی به رهبری
آيتالله سيستانی در عراق به
قدرت برسد، آيا اين باعث متمايل شدن
آنها به سوی حكومتی دموكرات
ميشود و آنها از ايدهی حكومت
روحانيون نظير ايران فاصله
خواهند گرفت؟
ـ به عقيدهی من بله. يكی از
پيامدهای ناخواسته سرنگونی
صدام توسط ايالات متحده و نفوذ
گستردهی شيعيان عراق ممكن است
كه تقويت چشم اندازهای حكومت
دمكراتيك در ايران باشد. بگذاريد
ببينيم.
|