ايران

پيك

                         

جواب نسلی را كه سينه اش

لبريز از خشم شده چه بدهيم؟

                      سيدمحمد علی ابطحي

 

 

در نمايشگاه كتاب در غرفه مجله اخبار اديان كه مدير مسئول آن هستم، با مراجعه كنندگان صحبت می كردم. دختر خانم جوانی خيلی تند و زود و سريع وسط حرف بقيه پريد كه من سايت شما را مرتب می خوانم. تكليف ما را روشن كنيد يا رومی روم يا زنگی زنگ. نمی شود كه حرفهای خوب بزنيد ولی آنها در جامعه عمل نشود.

گفتم من خودم اين را می دانستم. اصلاً با اين وضع خيلی چيزها عملی نمی شود. حتی خاتمی هم كه يك جمله كوتاه عليه قاضی پرونده آغاجری می گويد، بلافاصله حكم اعدامش دوباره تاييد می شود و به همين دليل نوشتم خودم هستم كه اگر كاری نمی شود كرد، لااقل حرف ها و اعتقاداتم را بتوانم بنويسم. اين گناه است؟

عصبانی تر از اين بود كه قبول كند. چاره ای نديدم جز اين كه بگويم می توانيد سايت من را نخوانيد. گرچه خودم می دانستم كه اين راه حل نيست.

خيلی كارها خوب است انجام شود، اما نمی شود. حالا من چه كار كنم ننويسم؟ با ننوشتن كارها درست می شود؟

بقول آقای خاتمی فقط در زمانی كه قرار بود جوانان آزادی بيشتری داشته باشند و نسيم اصلاحات پيچيده بود، در ميدان وليعصر چند تا جوان كه چهره شان همه را جذب می كرد، شلاق زدند. حالا كه می دانيم چرا اين شلاق ها در معرض ديد عمومی انجام می شود نه تنها كاری نمی توانيم بكنيم بلكه تقريباً اعتقاد داريم كه به لج ما بوده كه چنين اتفاقاتی صورت می پذيرد، آيا اگر بنويسيم كه اين روشها زشت است، آبروريزی است، كار بدی كرده ايم؟

من كه می گويم، عزيز برادر! بگذار صادقانه حرفهايم را بنويسم. اگر قبول نداری، مانع نشو، آن را نخوان.

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی