هادی
حيدري
.........................................................................
كامبيز درم بخش را در مراسم يادبود
"گل آقا" می بينم. مرا به
افتتاحيه دومين نمايشگاهش دعوت
می كند.
كارت دعوت را به من می دهد و می
گويد كه منتظرم خواهد ماند.
انتظار می كشم تا روز افتتاحيه.
خيابان كريمخان – نشر ثالث –
پنجشنبه هفده ارديبهشت هشتاد و سه:
كامبيز كه پس از بازگشت خود از
آلمان اين روزها را در دفتر ناشرين
می گذراند دومين نمايشگاه از
آثارش را اين بار در ساختمان نشر
ثالث برپا كرده است.
ساعت 30/15 دقيقه است و من به ورودی
نمايشگاه رسيده ام.
كامبيز با رويی گشاده استقبال
می كند.چرخی در نمايشگاه می
زنم. برخی از كاريكاتورها را در
نمايشگاه قبلی ديده ام. اما اين
بار در قالب آثاری كه يكپارچه
موضوع "كتاب" را در خودجای
داده اند.
اين سال
ها كتاب يكی از اصلی ترين دل
مشغولی های كامبيز بوده است
چرا كه او تنها 30 اثر از
صدها كاريكاتوری كه با موضوع
كتاب كشيده را به نمايش گذاشته و به
من وعده می دهد كه
تمام آن كارها به زودی در قالب
كتابی منتشر می شوند.
بار دوم دقيق تر
می ايستم به نظاره
كاريكاتورهای درم بخش.
زاويه های
مختلفی كه او به كتاب نگريسته
برايم جالب است.
زوايايی كه سبب شده تا او در يك
نقطه نايستد و هر بار به موضوعی
بديع دست يابد.
آن آدم كوتاه قدی
كه زير پايش چندين كتاب قرار داده
تا قدش را به اندازه
طرف مقابلش بلند كند.
تو گذشت را در آن
كاريكاتور می بينی كه آدمی
يك تكه از
كتابش را به گرسنه ای می دهد
تا او سير شود.
نو شدن و تازگی و
طراوت در آن كار
درم بخش موج می زند جايی كه در
فضايی پاييزی و در بی
برگی مطلق پيرمرد تكه ای كتاب
از جوانی می گيرد تا به مدد آن
به جوانی برسد.
اصلا كامبيز
ساده حرف می زند و همين سادگی
است كه به دل می نشيند. من می
شنوم از آدم هايی كه
به ديدن كارها آمده اند و تعجب می
كنند كه كامبيز درم بخش چگونه با
چند خط ساده معنايی
عميق را منتقل كرده است.
خط های درم بخش
روانند و سيال. خط ها حجم
ها را در می نوردند و
بی پروا داخل حجم های ديگر
می شوند و همين است كه آثار
كامبيز را يكسره پر از
حركت كرده است.
آدم متاثر می شود
وقتی نويسنده ای را می بيند
كه سطرهای
كتابش را با اشك چشمانش می نويسد.
درم بخش
در اين كاريكاتورها كتاب را
عنصری بين المللی و قلم و
انديشه را عاملی پيوند دهنده
معرفی می كند آن جا كه دو آدم
از دو سوی مختلف به واسطه قلم
های دو نويسنده به
هم می رسند.
تشنگی ذهنی آدم
ها هم حكايتی ديگر است. كامبيز
ذهن آدمی را به جوجه
پرنده های گرسنه ای تشبيه
كرده كه در انتظار آنند تا مادرشان
از آسمان برسد و كتابی
در دهان آنان بگذارد كه آرام شوند و
سيراب.
اما زندگی هم در
كتاب های درم بخش
از جايگاهی مخصوص برخوردار است.
دو مرد در اتاقی
نشسته اند . آن كه كتاب در
مقابلش بسته است پنجره پشت
سر او بسته مانده و ديگری كه كتاب
را باز كرده و می خواند در پشت
سرش با پنجره ای باز مواجه می
شوی كه طبيعتی بهاری را به
روی تو می گشايد.
كامبيز هنوز نگاه
زيركانه سياسی خود را
به مخاطب نشان می دهد.فرقی
نمی كند در چه قالبی.كتاب هم
همان قدر می تواند
دستمايه موضوعات سياسی درم بخش
باشد كه مثلا يك موضوع صرف سياسی.
مسافری را به جرم
آن كه در چمدانش قلم و كاغذ است در
فرودگاه گرفته اند يا
آدمی كه يكی از پاهايش به يك
قيچی پيوند خورده است. او محكوم
است به خود سانسوری.
و دست آخر آدم
هايی كه خود را در قالب كتاب
هايی كه خوانده اند زندانی
كرئه اند و چه غم انگيز است كسانی
كه ديدگاه هايشان قالبی محدود به
خود گرفته و توان
سير در جهان بينی های مختلف را
ندارند.
كامبيز درم بخش
برای نسل من نماينده
تفكری است كه ما از آن ها فاصله
گرفته ايم و اين فاصله را جبر دوران
ما دامن زده است. اما مرور انديشه
های او در قالب كاريكاتورهايش
مرا به اين باور می
رساند كه ما چقدر اشتراكات و دل
مشغولی های مشترك داريم. بايد
با نسل آن ها آشتی
كنيم و اين نزديكی است كه ما را
به آينده اميدوار می كند.
ساعت نزديك شش
بعد ازظهر است و من در اين
انديشه كه كاريكاتورهای درم بخش
را در قاب ماندگار كتاب هايی
ببينم كه انتشار آن ها را به من وعده
داده است.
عكس ها از فرهاد
رجبعلی – هادی تونز
|