ايران

پيك

                         
ديدار خاتمی و مجلس
بجای قبول واقعيت
جوان ها را شلاق زدند، سنگسار را
بيشتر كردند، فشار برمن را تشديد كردند
من همان چيزهائی را می گفتم كه حالا در بخشنامه رئيس قوه قضائيه
 آمده، لجبازی كردند و نگذاشتند پيش برويم تا رسيديم به اينجا.
 

 

ديداری كه به منزله خداحافظی  و پست سر گذاشتن يك دوره 4 ساله در تاريخ جمهوری اسلامی است.

خاتمی دراين ديدار گفت:

"... با همه محدوديت‌ها، مجلس ششم در ظرف خودش سنجيده مي‌شود و مطمئنا نمره بالايی خواهد داشت. به نظر مي‌رسد كه هيچ مجلسی مثل مجلس ششم تحت فشار نبوده است.
در بحث قانونگذاری به مجلس ششم جفا شد، كه به خاطر ملاحظاتی مجلس از حق طبيعی خود برخوردار نشد. قانون اساسی مي‌گويد تنها مركز قانونگذاری مجلس است. بيائيم به ‌مجلس بگوييم در بعضی جاها مجلس حق قانونگذاری ندارد. آيا اين جفای به حق مجلس نيست؟ به فرض آنكه مثلا قانونی را شورايعالی انقلاب فرهنگی وضع كرده است، اگر مجلس قانون خودش را وضع كند و آن قانون را منحل كند، خلاف قانون كرده است؟ مجلس ششم بسيار مورد فشار قرار گرفت. نمي‌خواهم درباره هر چه در اين مجلس شد مبالغه كنم و بگويم درست است؛ اما شان مجلس شان مهمی است و واقعا همه ما مجال داريم كه صحبت كنيم و رابطه خوبی هم خواهد بود و عزيزانی كه از اين مجلس در مجلس هفتم هستند همه بايد مراقب باشيم كه شان مجلس را حفظ كنيم.

تضعيف مجلس با هر گرايشی كه باشد در نهايت دودش به چشم همه ملت و همه اركان نظام خواهد رفت. نبايد بگذاريم كه اين امر در كشمكش‌ها و درگيريهای جناحی و سليقه‌ای مورد غفلت قرار گيرد. همه بايد بتوانيم مجلس را تقويب كنيم و تقويت مجلس، دولت، رهبری نظام، قوه قضائيه امنيت كشور است و مردم‌سالاری دينی با تقويت مجلس تقويت مي‌شود. از خصوصيات مجلس تنوع و تكثر است. چون به نمايندگی از همه ملت تصميم‌گيری، قانونگذاری اجرا مي‌كند بايد به نحوی انعكاس دهنده هويت و شخصيت ملی با همه سلايق مختلف باشد. طبيعی است در هر دوره‌ای يك سری سلايق خاصی مي‌آيد و با توجه به توقعات جامعه و شرايط و فضايی كه وجود دارد بايد به آن ارج گذاشت، ولی من مي‌خواهم يك بيماری را بيان كنم. اگر بنا شد چارچوبهايی وجود داشته باشد كه در اين چارچوبها يك سليقه تحقق پيدا كند و عواملی وجود داشته باشد كه جلوی خواست اكثريت را بگيريد اين اكثريت چه باشد چه نباشد، چه فرقی مي‌كند؟ ما بايد اين مشكل را از ريشه حل كنيم. البته بخشی از اين مشكل برمي‌گردد به بيماری تاريخی استبداد و بخش دوم به شكل نگرفتن نهادينه بسترها و اجزا و اركان مردم‌سالاری دينی.

چه جناحی كه در آن دوره اكثريت بود و چه جناحی كه در اين دوره اكثريت است، به بنده بفرمايند استراتژيشان، مرامنامه‌شان جز يكسری كليات چيست؟ آيا آنچه كه در اين اساس‌نامه‌ها و مرامنامه‌ها وجود دارد آيا اينها استراتژی و برنامه است؟ ما چه چيز را به ملت عرضه داشته‌ايم تا ملت به ما رای بدهند و در مقابلش بخواهيم آن اجرا شود و ملت هم بتواند دقيقا از ما بازخواست كند، جز يكسری كلياتی كه به جامعه تحويل داده‌ايم؟ اين مشكل، مشكل عقب‌ماندگی سياسی كشور ماست كه بايد به يك نحوی جبران شود.

خاتمی گفت: حزب يعنی يكی بيايد هم مرامنامه داشته باشد، هم اساسنامه و برنامه و اين برنامه را عرضه كند، متاسفانه چون هياتی كار مي‌كنيم و به جای اصلاح، تخريب مي‌كنيم، هر جناحی كه مي‌آيد بعد از مدتی مردم را مايوس خواهد كرد.

 من به دوستان جديد كه با شعارهای جديد به صحنه آمده‌اند عرض مي‌كنم كه در فضای جامعه ما شعارهايی با تخريب شعارهای ديگران به وجود مي‌آيد. من با معدل‌گيريی كه مي‌كنم شعارهايی كه در مجموع داده شده است مي‌بيينم شعارهايی خوب و نو است. به‌هرحال تكيه زياد بر روی اين كه تخريب چهره اقتصادی كسی را نمي‌پسنديم و حتی بي‌انصافی كردن و پيشرفتها را نديدن توقع جامعه را بالا مي‌برد و فردا بايد جواب داد كه اگر می گوئيم تورم و گرانی، آيا اينها با طرح و برنامه مشخصی آمده است؟ يا برای تخريب رقيب اين را كرده‌ايم؛ اما فردا موعد قضاوت درباره كار سايرين نيز فرا مي‌رسد. بايد حزب تشكيل دهيم دموكراسی بدون حزب نمي‌شود و وجود دستگاههای نامرئی كه در جهت پاسخگوئی هر كاری كه مي‌خواهند مي‌كنند و مسووليت دارند، نمي‌شود. جناحها و جريان‌ها بنشيند و نقص ها و عيب‌های خود را ببينند در كجاست چه آنكه اكثريت را دارد چه آنكه اقليت را دارد. چه آنكه فردا اكثريت را پيدا مي‌كند همه اينها بنشينند و واقعا راست و حسينی با مردم صحبت كنند و يك چارچوب‌های اصلی كه به نظر من قانون اساسی است را بپذيريد و در اين زمينه پيش‌گيرند.
 اگر فضای جامعه ما به هر دليل در سالهای گذشته مبهم و قبار آلود شد به خاطرهمين درگيريهايی است كه وجود دارد. درصد قابل توجهی از آنچه كه بنده دلم مي‌خواست در عرصه روابط اجتماعی فرهنگی و سياسی، همان بود كه در بخشنامه رئيس قوه قضائيه آمده بود. حتی گاه بسيار خفيف‌تر و ملايم‌تر از آن هم مطرح شد و با انواع فشارها عليه شخص بنده و ديگران مورد نقد قرار گرفت.

چه مي‌شد وقتی كسانی با اين شعارها آمدند اجازه مي‌داديم تا آثار عملی آن را نيز ببينيم، نه اين كه به جای عملی كردن اين امر، برای اولين دفعه در خيابانهای تهران جوانان را بگيريم و شلاق بزنيم. اين نوعی لج‌ولجبازی بود. چه اشكالی داشت به جای شلاق زدن و به جای اينكه سنگسار در كشور ما چند برابر شود در دوره‌ به اصطلاح اصلاحات همه در كنار هم قرار مي‌گرفتيم. البته با همت مجلس اينگونه شد و من از اين امر تقدير مي‌كنم. خوشبختانه در اين امر اقليت و اكثريت نداشته‌ايم و واقعا اگر بنشنيم و با هم حرف بزنيم خيلی از مسايل روشن است زيرا همه‌ ما نسبت به ارزشها و اسلاممان دغدغه داريم.

اين را حتی خدمت رهبری عرض كرده‌ايم كه كداميك از ما نمي‌خواهد رهبری كشور عزيز، مقتدر و توانا باشد، ‌زيرا در نتيجه اين امر استحكام و امنيت نظام تقويت مي‌شود. كداميك از ما نمي‌خواهيم كه در مملكت ما آزادي‌های مشروع نهادينه شود. كداميك از ما نمي‌خواهيم كه به رشد اقتصادی برسيم و فقر و فلاكت ازبين برود. كداميك از ما روابط منطقی و عاقلانه با دنيا را نمي‌خواهيم.

مي‌توان با يكديگر نشست و دعوا را كمتر كرد، به قول آقای پورنجاتی اگر كمی لج ولجبازي‌ها را كم كنيم به منافع بيشتری خواهيم رسيد. من به نوبه‌ خودم واقعا از مجلس ششم تشكر مي‌كنم، درعين انعطاف و تعامل منطقي‌ای كه بين دولت و مجلس بود، حداقل من اين افتخار را دارم كه هيچ تلاشی برای فشار آوردن روی مجلس، يا محدود كردن جايگاه مجلس نبود. خدا را شكر مي‌كنم كه مجلس هم نظارت و هم سئوال كرد و اميدوارم با مجلس هفتم نيز اين روند وجود داشته باشد.

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی