يك
روزنامه چاپ تهران تفسيری را با نگاهی تازه به تحولات روسيه و
رويدادهای دوران رياست جمهوری "پوتين" منتشر كرده است. دراين
تفسير "پوتين" رهبری معرفی شده است كه آرام آرام به فاجعه
دوران رياست جمهوری يلتسين و از هم پاشيدگی روسيه خاتمه می
دهد.
اين تفسير ظاهرا از منابع روسيه و يا اروپائی ترجمه نشده، اما
برای نگارش آن از اطلاعات يك سلسله از نشريات چاپ مسكو و يا
برخی كشورهای اروپائی بايد استفاده شده باشد. نگاه نويسنده
تفسير، كه البته نام او نيز انتشار نيافته، نگاهی است متفاوت و
گاه اميدبرانگيز، گرچه دراين نگاه بازگشت به گذشته نه وعده
داده شده و نه ممكن ارزيابی شده است.
درچند گذرگاه مهم اين تفسير می توان حدس زد چرا ماخذ، مترجم و
يا نويسنده تفسير ذكر نشده است: در برخی عرصه ها و زمينه چينی
های پوتين برای اقتدار، می توان تقليدهائی را حدس زد كه ياد
آور بلند پروازی های رهبر كنونی جمهوری اسلامی است. گماردن
فرماندهان سپاه و امنيتی هائی كه در تمام اين سالها در اطراف
او جمع بوده اند، بر حاكميت، مجلس، قوه قضائيه، تلويزيون، قوه
مجريه و...
شايد يگانه و اساسی ترين تفاوت آنچه كه دراين تفسير و در
ارتباط با زيركی پوتين مطرح شده، با آنچه در جمهوری اسلامی
انجام می شود، آن باشد كه پوتين افراد فاسد، آدم كش، غارتگران
دوران يلتسين و برباد دهندگان تماميت روسيه را ظاهرا از كار
بركنار كرده و می كند وبازماندگان اوليه سازمان امنيت و ارتش
شوروی را كه در دوران يلتسين تصفيه شده بودند به خدمت
فراخوانده، و در جمهوری اسلامی برعكس، فرماندهان آلوده به غارت
و دارنده اسكله های قاچاق كالا، امنيتی های مرتكب انواع جنايات
شده، وابستگان شبكه های مافيائی حجتيه كه با القاعده در پيوند
قرار گرفته اند، كم انگيزه ترين روحانيون ايرانی – عراقی در
تعهد به حفظ تماميت ارضی ايران در امور مختلف و بويژه قوه
قضائيه به خدمت گمارده شده اند؛ و اين مسير همچنان در حال
تكامل است. از درون همين عدم تعهد به تماميت ارضی ايران و
آلودگی به انواع امور تجاری و غارتگری و جنايات است كه محرمانه
ترين اطلاعات امنيتی و اتمی ايران در اختيار اسرائيل وامريكا
قرار گرفته است!
مدل روسی بر مدل چينی و ژاپنی پيشی خواهد گرفت؟ آينده نزديك
نشان خواهد داد.
تفسير مورد نظر را در ادامه و به نقل از روزنامه "وقايع
اتفاقيه" ميخوانيد:
سه سال پس از ورود يك افسر سابق كا.گ.ب به كرملين او اكنون
قدرتمندترين مرد روسيه است. هنگامی كه پوتين به كرملين آمد،
كمتر كسی او را ميشناخت او كمی پيش از آنكه رئيس FSB (سرويس
اطلاعاتی و امنيتی جايگزين كا.گ.ب) شود، فقط يك جاسوس ساده در
آلمانشرقی بود كه ارتقايش به سمت نخست وزيری از سوی يلتسين،
روسها و غيرروسها را شگفتزده كرد. اكنون درحالی او با كسب
بيش از 70 درصد آرا برای دومين بار بر كرسی رياست جمهوری تكيه
زده، كه همانند يلتسين يك تكنوكرات ناشناخته و گمنام را به
نخست وزيری گمارده است. اما تفاوت اقدام تزار جديد روسها در
مورد تعيين يك نخست وزير گمنام با عمل مشابه تزار بوريس كه
پوتين ناشناخته را به نخست وزيری برگزيد، در يك موضوع مهم و
اساسی است: آن هنگامی كه يلتسين، با ناديده گرفتن دهها
سياستمدار شناخته شده وارد شد پوتين تقريباً گمنام را به نخست
وزيری برگزيد، قصد وی آماده كردن پوتين برای رياست جمهوری بود
و بر همين اساس نيز بود كه با كنارهگيری ناگهانی از قدرت به
پوتين فرصت داد تا به عنوان كفيل رياست جمهوری قدرت را به دست
گيرد و از موضعی برتر وارد انتخابات رياست جمهوری شود و تمامی
رقبای خود را از ميدان بدر كند. اما اكنون پوتين از انتخاب يك
نخست وزير گمنام به نام «؟؟؟» هدف متفاوتی دارد. او ميخواهد
با گماردن يك فرد ناشناخته و فاقد پايگاه قدرت مستقل، زمينه را
برای تسلط كامل بر هيأت دولت و وزيران و قدرت مطلقه خويش در
روسيه به ظاهر جمهوری فراهم سازد. چرا كه او امروز علاوه بر
رياست جمهوری كه با تغييرات اعمال شده در قانون اساسی دارای
بيشترين اختيارات نسبت به دولت، دوما و شورای فدراسيون و ساير
نهادها است، تمامی نهادهای قدرت در روسيه را به زير سلطه
درآورده و طی يك برنامه سهساله ضمن كاهش اختيارات ساير
نهادها، تمامی ياران خود را كه عمدتاً افسران اطلاعاتی، امنيتی
و نظامی هستند، در رأس اين نهادها قرار داده است. برنامه و
راهبردی كه گامبهگام و با صبر و حوصله از سال 2000 به مورد
اجرا گذاشته شده و اكنون كه نتايج آن آشكار شده، همه را
غافلگير كرده است. اين برنامه كه بسيار مخفيانه و بدون تبليغات
و بزرگنمايی به مورد اجرا گذاشته شده، باعث شده بسياری از رقبا
و منتقدان داخلی پوتين كه عمدتاً چپها بودهاند، به او ايمان
آورده و طراحی زيركانهاش را برای احيای عظمت و شكوه روسيه كه
در اوايل دهه 90 به اوج حضيض افتاده بود، بستايند. در مقابل،
راستگراها كه در ابتدا فريب روياروييهای او با كمونيستها و
ازجمله زوگ نف دبيركل حزب كمونيست را خورده بودند و
ميانديشيدند كه پوتين درصدد كنترل و مهار كمونيستها در دوما
است، اكنون به اين باور رسيدهاند كه پوتين به ظاهر ضد
كمونيست، در اغلب موارد همان برنامهای را جلو ميبرد كه
كمونيستها در پی آن بودند، يعنی متحد كردن روسها و احيای
قدرت روسيه برای مقابله با غرب و بازگرداندن غرور و خودباوری
به روسها، درست به همين دليل است كه امروزه بيش از آنكه
كمونيستها منتقد پوتين باشند، ليبرالهای راستگرا از او
خشمگين هستند و تلاش ميكنند تا غربيها به ويژه آمريكا را از
خطری كه آن را اضمحلال تدريجی دموكراسی و حاكم شدن يك نظام
اقتدارگرا و پليسی بر روسيه مينامند، آگاه سازند. آمريكاييها
كه خود به تدريج درحال پی بردن به پشت پرده مغازله سالهای
اخير پوتين با غرب و بهرهگيری از همكاريهای غربيها در تحكيم
پايههای قدرت خويش در درون روسيه پی بردهاند، تنها كاری كه
در شرايط كنونی ميتوانند انجام دهند، انتقاد از نحوه برگزاری
انتخابات اخير در روسيه است، اگرچه به دليل نيازی كه به اتحاد
و ائتلاف با كرملين در مبارزه با تروريسم ميبينند، خود را
قادر نميبينند كه جلوتر بروند و همان نكتهای را تأييد كنند
كه منتقدين غربگرا و داخلی پوتين ميگويند و آمريكاييها نيز
ميدانند كه تا حدود زيادی درست است. با اين وجود، در اثبات
اينكه آيا يلتسين و تصميم وی در مورد تعيين پوتين به عنوان
نخست وزير، جزئی از طراحی اين عمليات و مخفی بوده و يلتسين و
بخش ديگری از مسؤولان آن دوره روسيه در طراحی اين بازی بزرگ و
چندجانبه مشاركت داشتهاند يا خير، شواهد و مدارك مستندی در
دست نيست اما ترديدی نيست كه اولين گام اين عمليات پس از تعيين
پوتين به عنوان نخستوزير، با اخراج يلتسين ها كه به فساد
اداری، مالی و حكومتی شهره بودند، آغاز شد.
گام اول؛ اخراج يلتسينيستها از كرملين: پوتين ضمن خانهتكانی
در كرملين و كنار گذاشتن كادرهايی كه در دوران يلتسين به اعضای
«خانواده» مشهور شده بودند، دستياران ارشد خود را كه عمده آنها
افسران ارشد سرويسهای اطلاعاتی و امنيتی روسيه و ازجمله
افسران سابق كا.گ.ب بودند به سمتهای حساس و كليدی كرملين و
دولت گمارد. او در گام اول سرگئی ايوانف دبير شورای امنيت ملی
را به سمت وزارت دفاع انتخاب كرد و اين شورا را به رتبه
پايينتری تنزل داد. ايوانف كه با درجه سپهبدی از سرويس
اطلاعات خارجی روسيه (بخش خارجی كا.گ.ب سابق) بازنشسته شده، در
اين سمت كنترل ارتش روسيه را به دست گرفت و اكنون نزديكترين
فرد در ساختار حكومتی روسيه به پوتين به شمار ميرود.
پوتين همچنين ارتشبد سرگيف وزير دفاع پيشين را به سمت تشريفاتی
«مشاور رئيس جمهور در امور ثبات جهانی» منصوب كرد. كمی بعد او
تغييرات بسيار گستردهای را در ردههای بالای وزارت دفاع و
ستاد ارتش به عمل آورد.
بوريس گريزلف فرمانده نيروهای ويژه، وزير كشور شد و ولاديمير
روشايلو وزير كشور سابق به شورای امنيت ملی فرستاده شد.
گام دوم: سركوب چچنها. پوتين پس از عزل و نصبهای گسترده در
كرملين، به بهانه انفجارهای انتحاری در مسكو و حملات باسايف
در سال 1999 به چچن و داغستان كه باعث مرگ دهها تن شد، حمله
شديدی را عليه چريكهای چچن شروع كرد و با اعمال سياست «مشت
آهنين» بسياری از مناطق شهری را از آنها پس گرفت و چريكها را
به كوهستانها و مناطق جنگی راند. پوتين با احاطه كاملی كه به
امور امنيتی داشت ترور رهبران چريكها را نيز به عنوان يك
تاكتيك مؤثر در كنار راهكارهای سياسی و نظامی به كار گرفت و از
سوی ديگر آمريكاييها را به معاملهای عليه چچنها واداشت. طبق
اين معامله در ازای حمايت روسها از روند آمريكايی مبارزه با
تروريسم و تأييد حمله به افغانستان، آمريكاييها حاضر شدند كه
اقدامات پوتين در چچن را به عنوان مبارزه با تروريسم بپذيرند.
اوج پروژههای تيم اطلاعاتی و امنيتی حاكم بر كرملين در پرونده
چچن، ترور سليم خان يانداربايف در ماههای آخر سال 2003 در
دوحه قطر بود. بعد از ترور موفق يانداربايف كه در دوران طالبان
در افغانستان اقامت داشت، شايعات گستردهای مطرح شد كه اين
ترور به دستور ايوانف ژنرال سهستاره سابق كا.گ.ب و نزديكترين
مشاور پوتين انجام شده است.
گام سوم: افزايش اختيارات رئيس جمهور پوتين در گامهای بعد، با
اعمال فشارهای گسترده بر دوما و ساير نهادهای سياسی و قضايی و
تغيير مفاد قانون اساسی، اختيارات رئيس جمهور را بهطور گسترده
و بيسابقهای افزايش داد. بوريس يلتسين رئيس جمهور سابق نيز
كه مقدمات بهقدرت رسيدن پوتين را فراهم كرده بود، در آخرين
انتخابات رياستجمهوری، اقدامات پوتين را تأييد كرد و گفت اگر
دوما بخواهد همانند اوايل دهه 90، روند روبهپيشرفت كشور را
كند نمايد، به نفع روسيه نيست و كشور به يك رئيس جمهور قدرتمند
نياز دارد. پوتين همچنين با وابسته كردن نقش استانداران و
مسؤولان ارشد جمهوريهای خودمختار به ميزان نقش و اختيارات
رئيس جمهور، مسؤولان 89 استان و جمهوری خودمختار را به خوبی در
راه تحكيم پايههای قدرت خود بهكار گرفت و از طرف ديگر قانون
انتخابات را بهگونهای تغيير داد كه هر حزبی كه در نيمی از
استانهای كشور دارای دفتر نباشد، حق شركت در انتخابات را
نداشته باشد و اينگونه شد كه بسياری از قوانين به نفع افسران
ديروز كا.گ.ب و حاكمان جديد كرملين تغيير كرد.
گام چهارم: حزبسازی، مهار كمونيستها و قبضهكردن دوما
هنگامی كه يلتسينيستها از كرملين اخراج شدند، چچنيها سركوب
شدند و اختيارات رئيس جمهوری افزايش يافت، نوبت به مهار
كمونيستها رسيد.
كمونيستها، سرسختترين و قدرتمندترين رقيب باقيمانده در
ميدان بودند كه هم در انتخابات رياست جمهوری موی دماغ پوتين
ميشدند و هم در دوما بزرگترين گروه پارلمانی را دراختيار
داشتند.
رياست دوما با گنادی سلزنيف چهره برجسته حزب كمونيست بود و
بسياری از فراكسيونها نيز دراختيار آنها بود.
پوتين برای مهار كمونيستها، راهحلهای متعددی را برگزيد و
از چند جبهه به آنها حمله كرد.
او از يكسو، با كاهش تدريجی اختيارات دوما، دومای دوم پس از
فروپاشی شوروی را به يك نهاد كمنفوذ و دارای حداقل اختيارات
كه حداكثر تريبونی منتقد به شمار ميرفت، تبديل كرد. اكثر
مصوبات دوما در برابر اختيارات قانونی رئيس جمهور، از قدرت
اجرايی و ضمانت اجرايی لازم برخوردار نبودند بهگونهای كه
اختيارات دوما در عزل نخستوزير و هيأت وزيران به يك اختيارات
چند مرحلهای تبديل شد و برای عزل دولت، لازم بود كه چندبار يك
استيضاح در دوما رأی لازم را كسب كند و بدينترتيب كمونيستها
و دوما باهم قدرت خود را در محدود كردن اختيارات دولت تحت
رهبری پوتين از دست دادند.
از طرف ديگر پوتين و تيم تحت رهبری او تلاش كردند تا اختلافات
داخلی كمونيستها را تشديد كنند. البته طراحی پوتين و يارانش،
دليل اصلی بروز اين اختلافات داخلی كمونيستها نبود اما جدا
شدن سلزنيف و گلازيف دو عضو قدرتمند حزب كمونيست از اين حزب در
آستانه انتخابات پارلمانی، ضربهای جدی به كمونيستها بهشمار
ميرفت.
ضمن آنكه پوتين با نزديك شدن به بازنشستگان و كهنهسربازان جنگ
جهانی دوم، سعی كرد حمايت آنها از حزب كمونيست را سلب كند.
از سوی ديگر هنگامی كه موسم انتخابات پارلمانی 2003 فرا رسيد،
پوتين به جای اتكای به احزاب راست، چپ يا ناسيوناليست روسيه،
تصميم گرفت كه حزب جديدی تشكيل دهد. حزب او كه روسيه واحد نام
داشت بهجای آنكه از سياستمداران شهير و برجسته تشكيل شده
باشد، از افراد تازهنفس كه عمدتاً شهرت خود را در خارج از
سياست بهدست آورده بودند، تشكيل شده بود. جالب آنكه رياست حزب
بهجای يك سياستمدار ارشد به يك ژنرال امنيتی يعنی بوريس
گريزلف سپرده شد كه پيش از آن فرمانده نيروهای ويژه وزارت
كشور، فرمانده عمليات سركوب در چچن و سپس وزير كشور و مسؤول
بخش اصلی نيروهای امنيتی كشور بود. در واقع پوتين، در برابر
نهادهای مدنی و احزاب روسيه، دست به نهادسازی و تشكيل حزب زد.
نتيجه انتخابات، از پيش برای بسياری از ناظران روشن بود. حزب
روسيه واحد با كسب درصد آرا، اكثريت مطلق را در پارلمان بهدست
آورد و نه تنها رياست پارلمانی بلكه رياست تمامی فراكسيونهای
آن را بهدست آورد، رئيس جديد پارلمان نيز كسی نبود جز فرمانده
سابق كماندوهای ويژه يعنی ژنرال بوريس گريزلف. افسران پوتين
حتی حاضر نشدند كه اداره يك فراكسيون را به سايرين، خواه
چپها و خواه راستها واگذار كنند، آنها همه قدرت را
ميخواستند.
مجموعه اين اقدامات باعث شد كه كمونيستها رياست و كنترل 8
كميسيون دوما را از دست بدهند و بسياری از ليبرالها و
راستگراها نيز حذف شوند.
آرايش كامل قدرت
اكنون هر يك از نهادهای عمده روسيه را كه نگاه ميكنی، يك افسر
ارشد سرويسهای اطلاعاتی و امنيتی بر آن تكيه زده است.
رسانههای خبری بهويژه شبكههای تلويزيونی به زير كنترل تيم
پوتين درآمدهاند، حزب كمونيست مهار شده، ليبرالها و
راستگراها حذف شدهاند، مردان قدرتمندی چون لوژكف شهردار مسكو
به خدمت پوتين درآمدهاند، دوما در قبضه كامل ژنرالهای
اطلاعاتی و امنيتی است، استانداران مناطق 89 گانه كشور در
چارچوب 7 حوزه فدرال و انتصاب سران آنها توسط كرملين، قدرت
مستقل گذشته خود را از دست دادهاند، سرمايهداران بزرگی چون
ميخائيل خادراكوفسكی كه با دولت غيرهمسو بودهاند، طی يك پروژه
بزرگ رسواسازی، با پروندهسازی روبهرو شده و بازداشت شدهاند
و مليگرايان نيز پوتين را ميستايند.
روزگاری در دوران جنگ سرد و پيش از فروپاشی شوروی، برخی از
صاحبنظران امور اطلاعاتی و امنيتی معتقد بودند كه ساختار
كا.گ.ب سرويس اطلاعاتی و امنيتی شوروی بهگونهای طراحی و
سازماندهی شده است كه اگر در يك حادثه تمامی سران شوروی كشته
شوند، كا.گ.ب به تنهايی و به فوريت قادر به اداره كردن كشور از
طريق يك تيم مخفی و سازماندهی شده است.
امروز 5 سال پس از ظهور پديدهای به نام پوتين به نظر ميرسد
اين نظريه در «آخرين عمليات بزرگ كا.گ.ب» به اثبات رسيده است،
عملياتی كه فرياد آمريكاييها را نيز درآورده و اكنون كه
ميدانند چه اتفاقی افتاده، انتقاد از پوتين را شروع كردهاند.
|