آيت الله منتظری در ديدار اخير خود با
جوانان جبهه مشاركت، عملكرد 25 ساله
جمهوری اسلامی را نقد كرد كه
بخش های محوری اين نقد از
سوی روزنت "رويداد" منتشر
شد. آيت الله منتظری در اين ديدار
و نقد گفت:
«... من
با ولايت مطلقه فقيه مخالفم و
دربازنگری قانون اساسی به آن
رأی ندادم، و به نظر من اصل 110
قانون اساسی پدر ملت را درآورده
است. تحزب سياسی يك
«واجب
شرعي» است
دانست
و به مصداق اينكه در جامعه نوين امر
به معروف و نهی از منكر در غالب
فعاليتهای حزبی و گروهی
قابل اجراست، تحزب سياسی واجب
وشرعی است.
روحانيت نبايد در امور اجرائی دخالت كند
و تنها نظارت شرعی بر قوانين
كافی است.
ولی فقيه و ساير روحانيون در همه
زمينهها تخصص ندارند و صرفاً در
امور دينی و مذهبی ميتوانند
به اظهارنظر بپردازند.
همزمان با ديدار آيت الله منتظری با
جوانان جبهه مشاركت، روزنامه
شيكاگو تريبيون نيز متن مصاحبه
خبرنگار خود با آيت الله منتظری
را منتشر ساخت. در اين مصاحبه نيز
آيت الله منتظری گفت:
«... ولايت فقيه كه با آيتالله خمينی
آغاز شد به آيتالله خامنهای
ختم می شود.
در رابطه با ولايت فقيه، چون انقلاب
در سال 57 به پيروزى رسيد شعار
"جمهورى اسلامى " همراه با "استقلال
" و "آزادى " هميشه مطرح
بود. مردم حاكميتى را مىخواستند
كه علاوه بر حكومت مردمى داراى
عنصر اسلاميت هم باشد. در اسلام
تنها احكام تعبدى و اخلاقى وجود
ندارد بلكه احكام سياسى ، اقتصادى ،
جزائى و اجتماعى بسيارى وجود
دارد. براى اجراى چنين احكامى
قاعدتا بايد كسى امر حكومت را به
دست بگيرد كه آگاه به اين مسائل
باشد.
در
زمان آيت الله خمينى در قانون
قيد "مطلقه " مطرح نبود و پس از
درگذشت ايشان در بازنگرى اين
قيد اضافه شد و با اين كار فقيه
فراقانون شد و ديگر قوا بويژه
قواى انتخابى عملا بى خاصيت شدند.
هدف از ولايت فقيه كه همان ولايت
فقه است انجام امور در قواى سه گانه
بر اساس اسلام بود، ولى با اضافه
نمودن "مطلقه " يك قدرت
فراقانونى را رسميت دادند.
در
رابطه با شوراى نگهبان هم وظيفه
اصلى آقايان اين است كه برخلاف
موازين اسلام و قانون اساسى قانونى
تصويب نشود، و نظارت بر
انتخابات براى اين بود كه قوه مجريه
در امر انتخابات تخلف و دخالت
بيجا نكند و جلوى دخالتها گرفته
شود، ولى متأسفانه خود شوراى
نگهبان افراد را بالا و پايين مىنمايند،
بسيارى را رد صلاحيت بيجا مىكنند.
افراد علاقه مند، زجركشيده و متخصص
و دلسوز را بر خلاف عقل و شرع از
صحنه سياسى خارج مىكنند. شوراى نگهبان مىخواهند
انتخاب شوندگان هماهنگ با آنان
باشند; غافل از اينكه آنان قيم
مردم نيستند و كشور متعلق به همه
مردم مىباشد.
- آيا
شما با افراد ملى گرا چون بنى صدر
تبادل نظر داشته ايد؟
آيت
الله منتظرى : در مجلس خبرگان قانون
اساسى با آقاى بنى صدر تبادل نظر
داشتم ، البته اختلاف نظراتى هم
وجود داشت ولى اهل جنگ و جدال
نبوديم . وقتى به پاريس براى ديدار
آيت الله خمينى رفته بودم ايشان
براى من منزل تهيه كردند. ايشان
عمده اختلاف نظرشان درباره
ولايت فقيه بود.
درباره
خبرگان قانون اساسى اين نكته را
بايد مدنظر داشت كه اعضاى آن ،
سابقه قانون گذارى نداشتند و توجه
نداشتند كه سرانجام تصويب
بسيارى قوانين چه خواهد شد و چه
تضادهايى را در پى دارد. آنچه كه
براى آنان اهميت داشت حفظ قداست و
موقعيت شخص آيت الله خمينى بود.
- شما
پس از پيروزى انقلاب چه فعاليتى
داشتيد؟
آيت
الله منتظرى : پس از پيروزى انقلاب
به قم آمده و مشغول درس و بحث و
مباحثه علمى شدم تا اين كه براى
مجلس خبرگان قانون اساسى از
تهران انتخاب شدم و در آن مجلس اين
جانب را به رياست برگزيدند و آيت
الله خمينى هم مرا به امامت جمعه
تهران نصب كردند. پس از اتمام
دوره مجلس خبرگان قانون اساسى به
ايشان عرض كردم : روحيه من با
ماندن در تهران سازگار نيست و قصد
بازگشت به قم را دارم و شما فرد
ديگرى را براى امامت جمعه نصب كنيد.
ايشان فرمودند: خود شما هر كس را
مىخواهيد معين كنيد. من آقاى خامنه اى را
چون خطيب بود به ايشان معرفى و براى
امامت جمعه تهران معين كردم .
احساس
ما پس از پيروزى انقلاب اين بود كه
كارهاى سابق كه در رژيم شاه
انجام مىشد ديگر تكرار نشده و هيچ بى گناهى زندانى
نمى شود، جلوى خودسرى ها گرفته
شود و در تمام كارها تحول صورت
گيرد، ولى متأسفانه اسم انقلاب
اسلامى هست ولى محتوا كم كم عوض
شد و همان كارهاى خلاف با اسم و رسم
ديگرى انجام مىگيرد; و چون به نام اسلام انجام مىشود
چهره اسلام را خشن جلوه مىدهد.
حال آن كه اسلام دين رحمت و عطوفت
است . سيره پيامبر(ص ) و امام على
(ع ) و ديگر بزرگان دين اين گونه نبود.
- شما
چه زمانى احساس كرديد مسير دارد عوض
مىشود؟
آيت
الله منتظرى : آنچه ما در اين چند
ساله عمرمان تجربه كرده ايم اين
است كه قدرت در دست هر شخص غير معصوم
باشد موجب استبداد و انحصارطلبى
مىشود
و خود را حق محض و ديگران را باطل
محض مىپندارد.
يك باند و گروه خاص ، خودى محسوب مىشوند
و ديگران ظاهرا نه مسلمانند نه
ايرانى ! از زمان خود آيت الله خمينى
كارهاى خلاف صورت مىگرفت ، مثلا افراد زيادى را
اعدام كردند و به تذكرات و اعتراضات
هم ترتيب اثر ندادند.
خبرنگار:
احساس شما و خانواده شما پس از
بركنارى از قائم مقامى رهبرى چه
بود؟
آيت الله منتظرى : من كه خيلى
خوشحال شدم . مرحوم پدر من وقتى
خبر را شنيده بودند سجده شكر به جا
آوردند. حكومت چيزى جز مسئوليت
نيست و آدم عاقل حتى المقدور زير
بار آن نمى رود مگر آن كه وظيفه
اقتضا كند.
خبرنگار:
مىخواستم بدانم زمانى كه نيروهاى انصار حزب
الله به بيت شما تهاجم كردند چه
حالتى و حسى داشتيد؟
آيت
الله منتظرى : به بيت و دفتر و
حسينيه اين جانب چندين بار تهاجم
شد، در 13 رجب (23 آبان 1376) من يك
سخنرانى كردم ، قصد من هم
خيرخواهى بود و بس ; يكى از تذكرات
من به آقاى رئيس جمهورى بود كه
شما با اين پشتوانه مردمى بايد
استقلال داشته باشيد، و مطالب
ديگر چون مرجعيت شيعه ، اطلاعات و...
بدنبال آن،
نيروهاى سازماندهى شده به بيت و
حسينيه و دفتر يورش آوردند و حتى
مىخواستند اين جانب را از خانه شخصى ام
بيرون برده به وسط جمعيت ببرند.
چه هدفى در سر داشتند خدا مىداند.
ولى من زير بار نرفتم و مقاومت
كردم . پس از آن حدود 5/5 سال محصور
شدم و پس از آزادى هم بسيارى از
امكانات گرفته شده را بازپس ندادند.
چون حسينيه محل تدريس من ، منزل
جنب حسينيه ، دفتر مشهد و وجوهاتى
كه از دفتر من بردند. در حقيقت رفع
حصر كامل نشده است .
-
شما
در لحظه هاى حصر چه احساسى داشتيد؟
آيت
الله منتظرى : من شخصا هيچ ناراحت
نبودم ، تنها ناراحتى من از
انجام كارهاى خلافى بود كه به نام
اسلام انجام شد و مىشود
و به مال و خون و اعراض مردم
تجاوز مىشود
و موجب انزجار مردم شده است .
من
گوشه اين اتاق كوچك ايام را طى مىكردم
و باكى هم نداشتم . روزها و شب
هاى اول نيروهايى را روى پشت بام
منزل ما گذاشته بودند، آنها روى
بام در حركت و مزاحم بودند.
- از
فرزندان پسر شما هر سه نفر روحانى
شدند. از 13 نوه شما چرا هيچ كدام
به سلك روحانيت در نيامدند؟
آيت
الله منتظرى : يكى از نوه هاى اين
جانب سيد روح الله هاشمى طلبه
شد، طلبه خوش ذهن و حافظه اى هم بود.
در ماجراى تهاجم به حسينيه
برخورد فيزيكى بدى با ايشان شد و به
او چند سيلى هم زده بودند، اين
برخورد موجب زدگى او شد. افراد
ديگرى هم بودند كه متأسفانه به
واسطه برخوردهاى تند و خشن از
روحانيت بيزار شده اند. من خودم
خيلى علاقه داشتم نوه هاى من همگى
طلبه باشند.
- من
با خيلى ها كه صحبت مىكردم
همگى اين خصوصيت شما را كه به
اشتباه خودتان اعتراف مىكنيد
ستوده اند، به نظر شما بزرگترين
اشتباه در موضع گيريهايتان چه
بوده است ؟
آيت
الله منتظرى : من يادم هست كه در يك
سخنرانى در سالگرد انقلاب گفتم :
ما خطاها و اشتباهاتى داشته ايم
بايد به آنها اعتراف كرده و توبه
سياسى كنيم . ما در جنگ شعارهايى
بيجا داديم (كه من خودم هم جزء
آنها بودم ) به اسم صدور انقلاب موجب
تنش ميان خود و ديگر كشورهاى
همسايه شديم و موجب وحشت آنها شد.
آمريكا و برخى از كشورها هم از
اين شعارها سوء استفاده كردند. در
رابطه با جنگ پس از فتح خرمشهر
به بيت امام پيغام دادم : الان فرصت
خوبى است تا از عراقى ها امتياز
و غرامت بگيريم ، كه آنجا گفته
بودند: فلانى بوى دلار به مشامش
خورده است . جنگ آنقدر از دوطرف
تلفات گرفت كه آيت الله خمينى
مجبور شدند جام زهر را بنوشند. يا در
رابطه با اشغال سفارت آمريكا; آن
زمان احساسات بر عقل غلبه كرد من هم
حمايت كردم . ولى قطع رابطه با
آمريكا وحى منزل و ابدى نيست ، بايد
هرچه زودتر ديوار بى اعتمادى را
خراب كرد. درست است كه مردم ما از
پيشينه آمريكايى ها در كودتاى 28
مرداد و ماجراى كاپيتولاسيون و...عصبانى
بودند ولى ادامه اين وضعيت به زيان
ملت هاى هر دو كشور است . خلاصه
ما مىتوانستيم
جلوى خيلى كارها را بگيريم ولى اين
كار را نكرديم .
- شما
دوست داريد بعد از اين كشور چگونه
اداره شود؟
آيت
الله منتظرى : مسئولين بايد نسبت به
مردم و خواسته هاى آنها انعطاف
داشته باشند; بازداشت ها، دخالت هاى
بيجاى شوراى نگهبان در امر
انتخابات ، تضييع حقوق مردم ،
انحصارطلبى و استبداد و روشهاى
گذشته همگى در نحوه اداره كشور
اختلال ايجاد مىكند، كه همه ما آرزو داريم از آنها دست
برداشته شود. اگر مخالفتى هم داريم
با اشخاص نيست ، ما با كسى بغض
نداريم ، با كارهاى صورت گرفته مخالفيم
.
- شما
از شاگردان آيت الله خمينى و
نماينده تام الاختيار ايشان
بوده ايد...
آيت
الله منتظرى : اين جانب شاگرد مرحوم
آيت الله بروجردى بودم و در درس
آيت الله خمينى هم شركت مىكردم
و به همراه ايشان به درس آقاى
بروجردى (طاب ثراه ) مىرفتيم
، و بعدا نيز مدتى به درس ايشان
حاضر مىشدم
. در زمان مبارزات انقلاب ، ايشان كه
در خارج از كشور بودند هدايت
فعاليت هاى انقلابى را از باب وظيفه
به عهده داشتم. من براى ايشان
قداست و احترام زيادى قائل بودم. من
هميشه حفظ احترام ايشان را بر خود
لازم مىدانستم.
البته چون از ايشان دور بودم در
برخى مسائل نظرياتم را به وسيله
نامه به ايشان اعلام مىكردم، هرچند اين كار خوشايند برخى
افراد نبود.
|