...قصد كنسرت
ندارم
ودرباره كنسرت ها و
نوازندگيها در آن ، با توجه
به
پيشرفت حيرتانگيز موسيقی،
تنها نامی كه نميتوان داد،
كنسرت است!
كنسرت به معنای واقعی،
اسباب
و لوازمی و جا و مكانی لازم
دارد كه اصولاً ما از آن بيبهرهايم
و جز
يكی
دو مورد خاص، فقط سر و صدايی است
كه عدهای به پا ميكنند،
ساعاتی را
ميگذرانند.
نه شنوندگان چيزی از آن درك ميكنند
و نه خود اجراكنندگان!
فقط
انجام وظيفهای است كه
برای
آنها مقرر شده
است.
مثالی ميزنم.
حدود چهل سال قبل، آهنگساز معروف
انگليسی "جان
باری”،
برای فيلمهای جيمزباند، به
اصطلاح آرمی ساخت (نه آهنگ متن
فيلم) كه امروزه
هم
اگر به آن گوش كنيم، مبهوت
اركستراسيون و اجرای آن ميشويم.
در ديگر كشورهای جهان برای يك
كنسرت لااقل يك سال تمرين مداوم
انجام ميشود و نوازندگان هم از بهترين كنسرواتورها دستچين شده و
آزمايشات گوناگون را پشت سر ميگذارند.
شنوندگان
اين
كنسرتها هم شناخت كافی دارند.
از ماهها قبل بليط رزرو كرده و
هشتاد درصدشان
هم،
تك تك نوازندگان و رهبر اركستر را
به خوبی ميشناسند و دقيقاً ميدانند
كه قطعات كدام آهنگساز است و دهها
نكته ديگر كه اصولاً در كشور ما
غريبه است.
به
طور نمونه بگويم فرهاد فخرالدينی كه از موسيقيدانان
باسواد و باسابقه ما است بارها در
مصاحبههای خود
شكايت
داشته كه ما نه نوازنده خوب داريم،
نه سالن اجرا و نه امكانات ديگر!
ولی باز هم بايد بگويم:
كو گوش شنوا.
چه
بايد كرد تا مجدداً موسيقی دوران
طلايی خود را تجربه كند؟
پس
قبول داريد كه موسيقی در گذشته دوران طلايی داشته است!
رسانههای
ديداری مدت زيادی است كه از مسؤوليت خود برای
تربيت ذوق و سليقه موسيقيايی
غفلت كردهاند.
رسانههای
ديداری و شنيداری صرفنظر از
مسئوليت
سنگينی كه به دوش دارند و به آن
عمل نميكنند، با پخش آثار ضعيف، باعث ركود و از هم پاشيدگی هنر
موسيقی شدهاند! مثالی ميزنم:
فرض را بر اين بگيريم
كه
از اين رسانهها اصلاً صدای
موسيقی به گوش نرسد، آيا حتی
يك شنونده هم حاضر
ميشود
به جز اخبار، برنامههای ديگر اين رسانهها را لحظهای گوش
كند؟ درد اصلی درست همين جاست!
ويولن
و
تواناييهای آن را چگونه تعريف
ميكنيد؟
ويولن،
يك ساز نوازنده كش است! و به همين دليل در غرب به آن
ساز شيطانی ميگويند. ويولن در
ردهبندی سازهای جهان، عنوان
مشكلترين ساز را قرنها است كه به
خود اختصاص داده است! زيرا نه پرده
دارد
و نه كلاويه و فقط احساس نوازنده
است كه ميتواند صدای
دلنشينی از آن به گوش
شنونده
برساند.
اين
روزها چه ميكنيد؟
پس
از
آن
ناآراميهای
بعد از انقلاب،
به فكر افتادم كه آثار
اصيل و قديمی موسيقی
ايرانی را جمعآوری كرده
و
آرشيوی از آن بسازم كه از دستبرد
حوادث در امان بماند.
بر
اين اساس به جمعآوری آثار اساتيد و گذشتگان اين هنر برآمدم
كه در ابتدا با مشكلات زيادی
روبرو شدم ولی دست
از
تلاش برنداشته و اين كار را ادامه
دادم.
البته
دستهبندی و منظم كردن اين آرشيو به تنهايی كاری بس
طاقت فرسا بود و با فداكاری
معدودی از دوستان ممكن شد
ولی
امروزه به خود ميبالم كه موفق شدم
اين كار را به سرانجام برسانم.
در
حال حاضر آرشيو بينظيری به دست
آمده كه حتی يك نوار يا دقيقهای
از آن به آرشيو
راديو يا تلويزيون ارتباط ندارد!
شايد
تعجب كنيد! شادروان روحالله خالدی كه يكی از
نوابغ مسلم موسيقی ايران بود، يك
سال قبل از درگذشت خود مرا
به
كناری صدا كرده و گفت: چمدانی
كوچك حاوی نوارها و برنامههای
خصوصی خودم دارم
كه
فقط نگهداری آنها در صلاحيت توست
و بس!
و
اين چمدان را كه مملو از نوار صفحه و يادگارهای سالهای
جوانی ايشان بود به من واگذار
كردند، پس از اين عمل
آن
رادمرد، مدتها در خود غرق شدم و به
فكر افتادم كه همه
آثار صوتی و سازهای اساتيد
هنر موسيقی و حتی صدای
خوانندگان بزرگ سالهای 1320 تا
1355 خورشيدی، فقط آثاری
نبوده كه در راديو و بعدها در تلويزيون ضبط شد.
مسلماً
در گوشه و كنار اين سرزمين، آثاری وجود دارد كه همه
مردم به آنها دسترسی نداشته و
نخواهند داشت!
با
اين افكار شروع به جستوجو و تفحص كردم و به تلاشم ادامه دادم
و خوشبختانه چون، من و آثارم را ميشناختند،
دری نبود كه بر روی من باز
نشود. و امروز نتيجه آن شده كه به
تصور من يكی از غنيترين
آثار هنرمندان و اساتيد گذشته،
در جايی امن محفوظ ماند.
اين
آثار، همه و همه در محافل هنرمندان و شخصيتهايی
كه به موسيقی عشق ميورزيدهاند،
ضبط و تهيه شده.
نوابغی
كه متأسفانه اكثر آنها رخ در نقاب
خاك كشيدهاند!
نسل
امروز محتاج است بداند بزرگان موسيقی در گذشته چه
آثاری را بوجود آورده و بنيان چه
مكتبی را برای آينده
بنا
نهادهاند! وگرنه دانستن نام
آهنگسازان زمان ساسانی و صفوی
و قاجار و... چه
دردی
را دوا ميكند؟
در
كشورهای پيشرفته، تمام آثار بزرگان گذشته را در تمام علوم،
به ويژه موسيقی با دقت
نگهداری كرده و سعی دارند
كه
آنها را دوباره اجرا كنند و به نسل
جديد معرفی نمايند! ولی ما چه
ميكنيم؟ فقط
برای
پركردن اوقات، يك برنامه تكراری
و يكنواخت را دائماً تكرار ميكنيم
و چهبسا نامها و اسامی جعلی و من
درآوردی بر روی آن ميگذاريم
و تحويل مخاطبان ميدهيم.
|