همايش
«بررسی علل شكست گفتمان دوم
خرداد» صبح امروز از سوی انجمن
اسلامی دانشجويان
دانشگاه
اميركبير با حضور «حميدرضا جلاييپور»
و «علی افشاري» برگزار شد. جلاييپور
در اين همايش با
گراميداشت ياد
شهدای دانشجوی اين دانشگاه در
جنگ تحميلی و «زندانيان سياسي»
گفت:
اگر
آبادگران برای حل معضلات جامعه
تلاش كنند هر چند آنها در يك
انتخابات
ناعادلانه و ناآزادانه شركت كردند
اصلاح طلبان بايد به آنها كمك
كنند.
جريان اصلاحطلبی
در سالهای اخير دو موج
دموكراسی خواهی را پشت سر
گذاشت:
موج
اول از سال 76 شروع شده و تا پايان
دولت آقای خاتمی ادامه
دارد.
موج
دوم نيز كه بعد از انتخابات مجلس
هفتم يعنی اين روزها آغاز شده و
شناخت
مختصات
آن به زمان احتياج دارد.
برخی
حذف اصلاحطلبان در انتخابات مجلس
هفتم را شكست ميدانند،
اما بايد بدانند كه اين، شكست موج
اصلاحطلبی نبود. آنها معتقدند اصلاحطلبی
زمانی موفق است كه قانون
اساسی و رژيم را تغيير دهند اما
با اين عقيده موافق
نيستم. اين درست نيست كه اصلاحطلبانی
كه در سطح
حكومت بودند نتوانستند قدمهای
موثری بردارند، زيرا آنها
موفقيتهايی داشتهاند كه
از آن جمله ميتوان به انتخابات
شوراها اشاره كرد. انتخابات شوراها
فرصتی سياسی را برای تنفس
دموكراسی در كشور پيش آورد و اين
سنت را پايهگذاری كرد كه ادامهدار خواهد
بود.
جلايی پور گفت:
كسانی كه حكومت را در كشور در دست
دارند؛ به اصلاحطلبان
نسبت استحاله شدن ميدهند، در
حالی كه خود در حال
استحاله شدن هستند و زمان
آنها را مجبور ميكند تا عوض شوند،
همانطور كه شاهد بوديم در انتخابات
گذشته با
لباس اصلاحات به رقابت پرداختند.
آنها پس از اين نيز مجبورند حرفهای
جديد بزنند و
با نام و شخصيت قديمی خود وارد
ميدان نشوند.
جامعه
روند حزبگرايی
را طی ميكند و به سمت نظام
رقابت حزبی ميرود. همانطور كه
امروز موتلفه، مشاركت،
مجاهدين و ملی - مذهبيها و نهضت
آزادی به سمت تحذب ميروند.
شكوفايی
روزنامهنگاران، تقويت نهادهای
مدنی، دامن زدن به
فرديت و حقوق فردی و فرديت
اخلاقی و بسياری از موارد
ديگر از دستاوردهای مهم جريان
اصلاح طلبی است كه اين دستاوردها
حركت جامعه ايران به سوی ساز و
كار دموكراسی
را قويتر كرده است.
در
انتخابات اخير 2500 نفر حذف شدند، لذا
در آن
عدالت،
انصاف و آزادی نبود، بنابراين
محافظهكاران نيز پيروز نشدند
آنها وقتی پيروزند كه 30 درصد آرا
را در يك انتخابات آزاد كسب كنند،
اما در يك شرايط نامناسب 10 الی
15 درصد آرا را در دست گرفتند و اين
پيروزی نيست. جمهوری
اسلامی با عنوان يك
الگو
مطرح شده بود، اما اكنون اسم ايران
را در كنار عراق و كره شمالی
گذاشتند.
محافظهكاران كل
جمهوری اسلامی را گروگان
گرفته بودند اما
اصلاحطلبان مدنی بودند،
بنابراين آنها نگذاشتند تا
در صحنه باقی بمانند. برخی علت
اين امر را عدم استفاده از
نيروهای اجتماعی و
خيابانی
و مردم از سوی اصلاحطلبان
عنوان ميكنند كه با اين نظر موافق نيستم. مهمترين
بخش جنبش اصلاحات جنبش دانشجويی
است . جنبش دانشجويی پيشقراول
اصلاحات بود و حركت خاتمی نيز
مسبوق به حركت دانشگاهها
در 7 الی 8 سال پيش از دوم خرداد
بود؛ و اين پيش قراولی تا
زمانی كه
محافظهكاران
به خوابگاهها حمله و رهبران جنبش
دانشجويی را دستگير كردند ادامه داشت.
جنبش
دانشجويی به جنبش گسترده
اثرگذاری
تبديل شد و محافظهكاران ميخواستند
اين جنبش را نابود كنند اما
نتوانستند.
مجلس
هفتم نميتواند مجلسی جدی
باشد، حتی عاقلان آنها هم كارهای
نيستند، زيرا اگر حرفی بزنند بر
سر جايشان نشانده ميشوند.
«علی
افشاري» نيز در اين نشست
دانشجويی گفت: آقايانی كه با
گرفتن مجلس، زمانه به كام آنهاست،
كمكم نشانههای سراب را ميبينند،
اما بايد بدانند آنچه كه شكست
اصلاحات ميدانند
به معنای پيروزی آنها نيست.
جريان اصلاحی در قالب يك برنامه
به بنبست رسيده
اما برنامههای ديگری ارايه
ميكند.
عضو
سابق و زندانی شورای مركزی
دفتر تحكيم وحدت،
شكست را مقدمه پيروزی دانست و
گفت: زمانی شكست به پيروزی
تبديل ميشود كه عبرتهای
مناسب از آن گرفته شود.
96
سال است كه صاحب
پارلمان هستيم اما كاركرد و عملكرد
پارلمانی نداشتيم؛ بهجز
دورانی مانند مجلس
مصدق،
مجلس چهاردهم مشروطه و اول و دوم
مجلس جمهوری اسلامی كه دورههايی
خاص هستند،
ساختار
در قالب پارلمان، خود را بازسازی
كرده است.
برخی معتقدند حركت
اصلاحی تدريجی و غيرخشن است
كه با واقعيت تاريخی همخوانی
ندارد. حركات اعتراضآميز سياهپوستان
و يا حق رای خواستن زنان در
آفريقا
نمونهای از اين
حركات است.
اكنون
در ايران موازنه قوا به شكل
حقيقی و حقوقی
درست نيست و وزن نهادهای
انتصابی بيشتر از نهادهای
انتخابی است؛ به طوری كه اگر
بخش انتخابی همراه با انتصابی
نباشد حاشيه امنيت ندارد و رييسجمهور
و وزير كشور
به زندان ميروند، نماينده مجلس
در زمان نمايندگياش به خاطر نطق
پيش از دستور
به زندان ميافتد. بايد توجه داشت
بخش انتصابی به اسم بخش
انتخابی از قدرت استفاده
ميكند.
جريان محافظهكار
در قالب شعارهايی و در پوشش مردم صحبت
ميكند. خاتمی
با بدنهای كه با او كار ميكردند
تناسب نداشت و
يكی از دلايل به سامان نرسيدن
اهداف او نيز همين است.
مردم به شعار
دموكراسی، رفاه، تنوع فرهنگی
و تكثر سياسی رای دادند. نظام
در جايی منزلت دارد كه امكان
تحقق خواستههای مردم در آن
باشد اما خاتمی حد يقف
را اين دانست كه محافظهكاران
مخالفت نكنند و تنش ايجاد نشود. اگر
مردم اين را ميدانستند
شايد نظرشان عوض ميشد.
|