ساعت
40/5 صبح. مادر، سراسيمه خود را به
كلانتری 142 در منطقه كن رساند.
شوهرش را به چشم خود ديده بود كه
سرگرم كندن گودالی در زير زمين
خانه برای خاكسپاری دختر 9
ساله شان است. زهرا غرق در خون بود.
پدر
را كه مسعود نام دارد و دارای
ريشی بلند و اسلامی، كارمند
يك "نهاد"
يافتند. گفتند چرا دخترت را كشتي؟
گفت:
متوجه شده بودم كه يكی از
بستگانم به او تجاوز كرده است. از
مدتی پيش در انديشه قتل او بودم؛
ساعت 5 صبح از خواب بيدار شدم، زهرا
در خواب بود، او را بغل گرفتم و به
زيرزمين بردم.
وقتی دخترم از من پرسيد برای
چه به زيرزمين آمده ايم، از او
خواستم چشمانش را ببندد و زمانی
كه چشم خود را بست با چاقويی كه
آن را در لباسم مخفی كرده بودم،
كشتم.
تصميم گرفتم او را در همان زيرزمين
دفن كنم؛ اما يكباره همسرم به
زيرزمين آمد و با ديدن جسد گفت می
رود برايم چای بياورد و
دقايقی بعد پليس مرا دستگير كرد.
بازپرس
به خبرنگار «جام جم» گفت:
ابتدا
تصور می كردم ، دچار مشكلات
روحی است، اما امروز با مطرح
كردن پرسشهای متعدد متوجه شدم از
سلامت عقلی برخوردار است و قرار
است. بازپرس شعبه چهارم در خصوص
حادثه گفت : در ساعت 45/5 روز سه شنبه
ازوقوع اين جنايت مطلع شدم و
وقتی به محل رسيدم ، جمع زيادی
از مردم با آن كه اولين ساعات روز
بود در محل حضور داشتند.
بازپرس
پرونده تلويحا مسئله تجاوز پدر به
دختر 9 ساله را طرح كرد و گفت: ما
وقتی به زيرزمين رسيدم، جسد
خونين هنوز روی زمين بود؛ در
صحنه جنايت ما به مواردی برخورد
كرديم كه قابل مطرح كردن نيست و در
اين خصوص از پزشكی قانونی
خواسته ايم پس از معاينه جسد، اظهار
نظر پزشكان ارسال شود تا ما بتوانيم
به انگيزه واقعی اين جنايت پی
ببريم.
روزنامه
اعتماد گزارش را دقيق تر از جام جم
نوشته است. قتل در
شهر زيبا روی داد.
قاتل
به بازپرس گفت:
از
مدتها قبل با همسرم اختلاف
داشتم. همسرم به فرزندانم توجه
بسياری ميكرد و ميگفت اگر
اين بچهها نبودند يك لحظه هم
با تو زندگی نميكردم. همين
موضوع باعث شده بود كه من
نسبت به بچههايم احساس
خوبی نداشته باشم، روز حادثه
تصميم گرفتم به اين زندگی
نكبت بار پايان بدهم و همه
اعضای خانوادهام را بكشم.
اول دخترم زهرا را از خواب
بيدار كردم و به زيرزمين بردم،
اول... (آزار وحشيانه دخترك- ) (
روزنامه اعتماد تجاوز را اينگونه
توضيح داده است- پيك) بعد كمی آب
به او دادم و گفتم كه چشمانش
را ببندد و در يك لحظه با
چاقويی كه قبلا از آشپزخانه
برداشته بودم گلويش را بريدم.
مادر
زهرا هم در بازجويی گفت:
10
سال پيش با مسعود ازدواج كردم
مسعود تقريبا هر روز مرا كتك ميزد
و اذيتم ميكرد، خيلی وقتها من و زهرا و پسر 2 سالهام را به
زير زمين ميبرد و
با شيلنگ
كتكمان ميزد، با اين حال
برای اينكه بچههايم بيپدر
نباشند نميخواستم از او جدا شوم.
چند
ماه پيش يك روز كه برای
خريد بيرون رفته بودم، وقتی
برگشتم ديدم زهرا رنگش پريده
و بشدت گريه ميكند. شوهرم در
خانه بود، به دخترم گفتم چه
شده چرا گريه ميكني؟ حرفی
نزد، شوهرم درازكشيده بود و به
تلويزيون نگاه ميكرد. از او
پرسيدم زهرا چرا گريه ميكند؟
گفت: از پلهها به زمين افتاده،
دست و روی دخترم را شستم ،
آرامش كردم و از او خواستم،
علت ناراحتياش را بگويد، اما
زهرا گفت از پلهها به زمين
افتادهام و حرفی نزد. بعد از
يكماه باز هم يك روز كه از
خريد برگشتم ديدم دخترم بدنش
خيس است و ميلرزد. پرسيدم چه
شده؟ شوهرم گفت:
ميخواستم
با او شوخی كنم آب به رويش
ريختم. حرف مسعود را باور نكردم
فردای آن روز كه درخانه با
دخترم تنها بوديم از او پرسيدم
موضوع از چه قرار بود. زهرا دختر
بسيار توداری بود و حاضر نميشد
در مورد پدرش حرفی بزند، چون
ميترسيد بين ما درگيری ايجاد
شود. به همين خاطر حرفی نميزد.
بالاخره او را به زبان آوردم
تا حرف زد، دخترم گفت: بابا ميخواست
رگ دستم را در حمام قطع كند
اما توآمدی و نتوانست اين كار
را بكند.
به
گزارش خبرنگار اعتماد زهرا دختر
بچه 9 ساله چند بار مورد سوء
استفاده قرار گرفته بود و
مداركی هم برای اثبات اين
مساله وجود دارد.
|