وقتی
آيت الله سيد محمد باقر حكيم در
عراق به شهادت رسيد، ميزگردی در
تلويزيون الجزيره برگزار شد كه من
هم در آن شركت كرده بودم. در آن
مصاحبه گفتم مهمترين ويژگی
آقای حكيم اين بود كه از
سالهای اول انقلاب در ايران بود.
مراحل مختلف رشد انقلاب را ديده بود.
می توانست نكات مثبت سير انقلاب
را برای عراق عملی سازد و نقاط
منفی راكه به دليل بی
تجربگی در طول اين ربع قرن در
انقلاب اسلامی رخ داد، از صحنه
سياسی عراق دور كند. واقع گرا
باشد و با كنار آمدن با واقعيات
مردم عراق را از شر درگيری های
داخلی نجات دهد و زمينه را
برای خروج سريعتر نيروهای
آمريكايی فراهم آورد. شايد به
همين دليل كسانی كه نفع مردم
عراق را نمی خواستند او را به
شهادت رساندند.
پس
از حكيم، رهبری احساسی بخش
جوانان پر احساس شيعه بدست مقتدا
صدر افتاد، كه بجای آنكه به
واقعيت عراق توجه كند و يا لااقل از
تاريخ انقلاب اسلامی بهره ببرد،
رفتاری را انجام می دهد كه
بهترين بهانه ها را به دست
اشغالگران می دهد. اين باعث
نگرانی های جدی برای
مردم عراق است. مردم خسته ای كه
دهها سال زير حكم ديكتاتورترين
انسان تاريخ معاصر زندگی سختی
كرده بودند و بعد از آن نيز
اشغالگران كشورشان را به اشغال در
آورده بودند. آنها عقلانيت و آرامش
می خواهند. شيعه اين نقطه مثبت را
داشت كه اعتدال را نمايندگی
می كرد. وجود مقتدا صدر جوان و كم
تجربه ، عراق و به خصوص شيعه عراق را
به پرتگاه درگيری
هائی می كشاند كه قطعاً مردم
عراق تحمل آن را ندارند و بدتر آنكه
زمينه ماندن دراز مدت تر آمريكا را
فراهم می آورد. مثل خيلی از
كارها كه گمان می شد مبارزه با
آمريكاست، در حالی كه خواست
واقعی آمريكا با آن تحقق می
يافت.
مرجعيت
شيعه و رهبران شيعی بايد در
برابر اين افراط گری ها كه می
تواند منجر به هتك حرمت به همه
مقدسات شود و قدرت آينده شيعه را كم
كند، مقاومت نمايند تا امكان آن را
هم داشته باشند كه بر آمريكا فشار
آورند تا اشغال را سريعتر پايان
بخشد.
اگر
حكيم بود چنين می كرد. (وب نوشت – محمد علی ابطحي)
|