پرويز
ورجاوند، از رهبران جبهه ملی
ايران، در جلسه "بررسی سياستخارجی
و تحليل تحولات عراق" كه در
سازمان دانشآموختگان ايران
اسلامي( ادوار تحكيم وحدت) برگزار
شد، گفت:
اگر به مسأله مهم عراق و
تأثير آن برمنافع ملی كشور
خودمان توجه نكنيم قادر به درك
مسائل عراق نخواهيم بود و به خاطر
حفظ منافع ملی كشورمان هم كه شده
بايد عراق را با واقعياتش بشناسيم.
متأسفانه دستگاههای رسانهای
ما با تبليغات نادرست خود لطمهای
وحشتناك در مسايل عراق و افغانستان
به ايران زدند.
اين مسأله قابل بررسی است
كه چه مقدار از گرفتاريهای
ايران در مسايل لبنان، عراق و
افغانستان طبيعی بوده و چه مقدار
از اين رويدادها تحت تأثير قدرتهای
منطقه بوده است.
بايد بفهمم چرا انفجارهای ماههای
اخير در عراق صورت گرفت؟ در جامعهای
كه 35 سال سلطه ساختاری و قدرتمند
رژيم بعث را بدون هيچ واكنشی
تحمل كرد، اكنون چرا اين واكنش ها
اتفاق ميافتد؟
آنچه كه درباره حضور امريكا
در عراق می توان مشاهده كرد
اينست كه نحوه حضور آمريكا در عراق
با نحوه حضورش در افغانستان تفاوت
دارد. البته و بطور كلی مسايلی
كه اتفاق ميافتد تنها مربوط به
عراق نيست بلكه دنيای
غرب با استقرار مجدد خود در صدد رفع
مشكلات گذشتهاش است و اين
اشكالات گاهی به منافع مردم عراق
و گاهی به منافع قدرتهای
خارجی در عراق مربوط است.
مسئله اسرائيل برحوادث عراق
تاثير مستقيم دارد. يكی از ابعاد
رويدادهای عراق تثبيت قدرت
برای قدرتمندان منطقه است و اين
طرح، در درجه اول در جهت ساماندادن
به مسايل اسرائيل است.
ورجاوند در بخش ديگری
از صحبت های خود، بدون اشاره
مستقيم به نام ايران و سوريه و
احتمال انتقال سلاح های سنگين از
مرزهای اين دو كشور به عراق گفت:
نبردهای عراق تنها
نبردهای ساده خيابانی نيست،
بلكه وجود سلاحهای سنگين در
اين درگيريها نشان ميدهد عدهای
هستند كه احساس ميكنند سامانيافتن
عراق جايگاه گذشته آنها را متزلزل
ميكند.
مادچار مشكل بزرگی
هستيم؛ چرا كه با مركز خون و آتش كه
در كنار گوشمان است با همان روش
شعارگونه گذشته
برخورد ميكنيم.
ورجاوند در بخش ديگری از سخنان
خود، باز هم بدون بردن نام امريكا و
طرح صريح گفتگو و سازش با امريكا
گفت:
اگر قرار باشد ازآتش سنگينی كه
در عراق است در امان باشيم بايد با
قدرتی كه آنجا حضور دارد توافق
كنيم و نميتوانيم برخورد سرد و
بيروح گذشته را با آمريكا دنبال
كنيم. البته من اين مسايل را در
پايان جنگ خليجفارس هم گفتم اما
گوش شنوايی نبود؛ من آن موقع
گفتم كه وظيفه ايران، گرفتن جزيره
مجنون است تا هم خسارتهای
جنگی را كه نتوانسته از عراق
بگيرد جبران شود و هم در آينده قدرت
چانهزنی داشته باشد.
ايران در آن مقطع بايد از
موضع قدرت با عراق وارد گفتگو ميشد
اما اين كار انجام نشد وامروز بايد
توان گفتوشنود را باقدرتی كه
در عراق حضور دارد داشته باشيم چرا
كه مشكلات ايران تا زمانی كه با آمريكا
در مسأله عراق و افغانستان به تفاهم
نرسيده است، ادامه خواهد داشت.
آمريكا قدرت سياسی و
نظامی در عراق دارد و ايران در
اين ميان خود را تنها نگه داشته است
و تنها موضع دفاعی دارد نه موضع
فعال.
آمريكا متحدی مانند
تركيه را به راحتی به دست
نياورده كه به راحتی از دست
بدهد، بلكه ترجيح ميدهد طوری
رفتار كند كه تركها برآشفته
نشوند.
ساليان دراز است كه تركها
رابطهای نزديك با اسرائيل
برقرار كردهاند و برای
پروازهای بلندمدت اسرائيل
فضای بازی ايجاد كردهاند و
به همين جهت اسرائيل و آمريكا هر دو
بهشدت روی تركيه حساب ميكنند
و نميخواهند او را ناديده
بگيرند.
متاسفانه غير از مسؤولان رده بالای
كشور ما كسی حق اظهارنظر و موضع
گيری در خصوص مسايل را ندارد و
مشكل عمده جامعه ما نيز عدم وجود
نهادهای مدنی مهم است، چرا كه
هيچ سازمان سياسی نيست كه امكان
موضعگيری برای مشخص كردن
نقش ما در عراق را داشته باشد و بطور
مثال چند هفته است كه ما درصد برگزاری
يك مصاحبه مطبوعاتی هستيم ولی
هنوز موفق به دريافت مجوز نشدهايم.
|