حجت
الاسلام حسين انصاری راد رئيس
كميسيون
اصل
نود
مجلس
نيز
به جمع منتقدان سخنرانی اخير
محمد خاتمی درهمايش جوانان
پيوست. خاتمی دراين سخنرانی
دو گروه فاشيست و ليبرال را سد راه
اصلاحات معرفی كرده بود.
انصاری
راد طی سخنانی كه به نوعی
تحليل از روند 6 ساله مقابله با
اصلاحات از سوی نيروی مقابل
اصلاحات بود پرداخت وگفت:
رييس جمهور
از
كسانی
برای شكست
اصلاحات گله
كند
كه
حاكميت
ملی
را
برنميتابند،
جمهوريت
را
شرك
معرفی
ميكنند
و رييس
جمهور
را
در
كوره
سختی
گداختند.
مبنای
اصلاحات،
قانون اساسی
و
رأی
مردم است
و لازمه
آن تسليم
رأی مردم بودن،
آزادی، اجرای
عدالت و
سياستهای
عقلانی داخلی و خارجی
است؛ اما
در مقعطی
كه
گذرانديم ضربه
محكمی به اصلاحات
وارد شد.
ناهمگونی
و
غير يكدستی
در
جامعه و
بين شخصيتهای
سياسی طبيعی است، اما كسی
كه نقش
سياسی مهم و
مؤثری را ايفا
ميكند، نميتواند
متوقع باشد
كه راه
هموار و
نيروهای هماهنگ و
دراختيار داشته
باشد. در
تمام دنيا
رهبرانی كه ملت
خود را
هدايت ميكنند،
مخاطرات را
پشت سر
ميگذارند و
با وجود
اينكه در
كشورشان اختلافات
وجود دارد.
مهم اين
است
كه
مجموعه
نيروها
را
در
جهت
درستی
هدايت
كند و
از
نظر
سياسی
خط
مشييی
را
اتخاذ
كند
كه
نيروهای
مختلف
ناگزير شوند
آن
را
بپذيرند. يك
مديريت
قدرتمند
بايد
بتواند
با
بحرانها
مواجه
شود
و
مخاطرات
را
پشت
سر
گذارد
و
در
بين
تضادها
حد
مشترك
ارائه
كند.
آقای
خاتمی وقتی رييس
جمهور شد
كه اين
دو نيروی
سياسی رو در
روی هم بودند.
بنابراين اينكه
بخشی
از
محافظهكاران
توقع
داشته
باشند
رييس
جمهور
حرف
آنها
را
گوش
دهد
و
اينكه
در
بين
اصلاحطلبان
نيروهای
پرتوقعتری آرمانهای بلندتر و
حتی
خارج
از چهارچوب
قانون
اساسی
داشته
باشند، طبيعی
است. از
سوی
ديگر
محافظهكاران به
لحاظ
رسمی
و
قانونی
از
توانايی
بيشتری برخوردار
بودند و
نميخواستند
اقتدارشان
با
آمدن
اصلاحطلبان
و
شخص
رييس
جمهور
تضعيف
شود
و
مشكل
اساسی
رييس
جمهور اينجا
بود.
بخشی
از محافظهكاران
به
مجرد
پيروزی
رييس
جمهور و
حتی
در
مبارزات
انتخاباتی،
فعاليت
عليه
آقای
خاتمی و
اصلاحطلبان را
آغاز
كردند. بعد
از
پيروزی
هم
بيكار
ننشستند
و
از
مراكز
مختلف
استفاده
كردند
و
از
نيروهای
غير
رسمی
و
زيرمجموعهشان
برای
ضربهزدن
بهره بردند.
عامه اصلاحطلبان
و
مردم
همراه
رييس
جمهور
بودند.
گله
كردن
رييس
جمهور
از
اصلاحطلبان
چندان
مدلل
و
روشن
نيست. مجموعه
اصلاحطلبان
و
مردم
از
رييس
جمهور
حمايت
كردند.
بخشی
از محافظهكاران
تنها نيروی
غير
قابل
مهار
در
برابر
خاتمی
بودند. اگر
رييس جمهور
بخواهد
شكست
اصلاحات
را
تفسير
و
تحليل
كند،
بايد
از
كسانی
گله
كند
كه
در
جبهه
و
جناح
محافظهكار
وجود
داشته
و
از
طرحها،
لوايح،
سياستها،
عقلانيت
و
مساعدتهای
سياستهايی كه
جبهه اصلاحات
در
سطح
داخلی
و
خارجی
آن
را
پيگيری
ميكرد،
جلوگيری كردند، به
خشونت
و
بيقانونی
و
درهم
شكستن
قدرت
دولت
دامن
ميزدند
و
اجازه
تصويب
قوانين
كارگشا
را
به
مجلس
و
اجازه
اعمال
سياستهای
مورد
نظر رييس
جمهور
را
در
سطح
داخل
و
خارج
ندادند. فعالان
سياسی
و
شخصيتهای
سياسی را
در بيرون
خانه،
در
عرصه
كشور
مورد
تهاجم
قرار
دادند
و
عده
زيادی
را
بازداشت
و
زندانی
كردند.
مطبوعات
را
بستند
ورودخانهای
از
جريان
انديشه
را
كه
در
آغاز
اصلاحات
به
راه
افتاده
بود
و
كليه
جوانان
كشور
به
همراه
انديشمندان
و
دانشمندان
به
فعاليت
چشمگير
و
موثر
در
عرصه
انديشه،
به
نوشتن
و
نقد
و
تحليل
پرداختند؛
اما
با
بستن
مطبوعات
و
بازداشتهای
فعالان
سياسی و دانشجويان
اين
جريان
عظيم
بابركت
مسدود
و
جلوی
آن
گرفته
شد.
اين بخش
از محافظهكاران
در جريان
انتخابات مجلس
هفتم رييس
جمهور را
ناگزير كردند
و او
هم پذيرفت
و تسليم
شد.
تحليل رييس
جمهور از
شكست اصلاحات
متعادل و
كافی نيست .
رييس جمهور
بايد بيشترين
گله را
از روندی
كه
محافظهكاران
با اصلاحات
داشتند مطرح
ميكردند. كسانی
كه
در جناح
اصلاحات رييس
جمهور را
به تعبير
ايشان دعوت
ميكردند كه
در رأس
اپوزيسيون باشند؛
مطلب صحيح
و موجهی
نيست و
اكثريت قاطع
اصلاحطلبان در
سطح كشور
و توده
مردم در
سطح فرهيختگان
و فعالان
سياسی در داخل
و بيرون
حاكميت به
حداقلی از آقای
رييس جمهور
راضی بودند. بهترين
موردش حداقلی
بود
كه رييس
جمهور ميتوانست
در اين
انتخابات اعمال
كند.
تضاد بين
فاشيسم و
ليبراليسم درست
است، اما در عينحال
نقشی كه فاشيسم ايفا
كرد
بسيار برجسته
و مخرب
برای اداره كشور،
اصلاحات و
رييس جمهور
بود.
انصاريراد
با تاكيد
بر اينكه
بين دين
و مذهب
و اصلاحات
تضادی وجود ندارد،
يادآور شد:
اصلاحطلبان، توده
مردم، فرهيختگان
و نيروهای
درون حاكميت،
مذهبی و پايبند
به محكمات
اسلام هستند.
اصلاحات با
مذهب و
دين تضادی
ندارند، اگر
بر فرض
تضادی هم داشته
باشيم، تضاد
بين ليبراليسم
و فاشيسم
است.
امكان دارد
كه در
قانون اساسی
برخی از اصول
به تصحيح
نياز داشته
باشند و
شايد تصور
شود در
بعضی از اصول
با برخی
ديگر از
اصول قانون
اساسی تضادی
باشد؛ اما
اساس اصلاحات
در قانون
اساسی وجود دارد
و آن
حاكميت ملت
است.
حاكميت ملت
امری محكم در
قانون اساسی
است، زيربنای قانون اساسی
و
نظام جمهوری
اسلامی آنچنان كه
در قانون
اساسی تبيين شده،
اراده و
رأی ملت است.
زيربنای
اصلاحات اين
اصل
است
كه
عدالت،
اخلاق
و
اسلام
بر
مبنای
اراده
و رأی
مردم
استوار
است
و
كشور
به
صريح
قانون
اساسی
بر
اساس
آرای
مردم
اداره ميشود. بنيانگذار
جمهوری
اسلامی ايران
در تعبيرات
روشنی
فرمودند
كه
“ميزان رأی
ملت
است”. در
نامهای
كه
نمايندگان
به
ايشان
نوشتند
و
به
ايشان
از
نقص
قانون
اساسی
گله
كردند،
فرمودند،
در
شرايط
بحرانی
و
خاص
و
خارج
از
شرايط
عادی
بوده
است و
گفتند
من
و
همه
بايد
تسليم
قانون
اساسی
و
رأی
ملت
و
اراده
عمومی
باشيم.
امام در
ابتدا فرمودند،
اگر فرضا
پدران ما
به نظام
پهلوی رأی
دادند، ما
ميتوانيم نسبت
به آن
تجديدنظر كنيم،
بنابراين در
نصب دولت
موقت مهندس
بازرگان تصريح
كردند كه
من به
پشتوانه اعتماد
ملت شما
را تعيين
كردم. اين
موضوع بايد
عملی شود.
اگر رأی
مردم را
بپذيرند مسائل
در مجرای
خود
و در
روند قانونی
قرار خواهد
گرفت و
انواع تضادها
در رأی
و
نظر مردم
قابل حل
است و
در نهايت
رای مردم مرجع
مشروعيت است
و منهای
آن
عقلا مشروعيت
قابل تحقق
نيست.
|