"زهرا
كاظمی آزاد" را همه با نام "ژاله
كاظمی” ميشناختند. صدائی
آشنا برای نسل دهه 40 و 50 ايران.
همه آنها كه به سينما می رفتند و
يا پای برنامه های جدی
تلويزيون ملی ايران می نشستند.
در سالهای پس از
انقلاب ميان ايران و امريكا زيست.
می آمد و می رفت و در آن
ساختمانی كه روزگاری رابط
مستقيم آن با مردم بود( در برنامه
شما و تلويزيون) در گوشه ای
جای گرفته بود. مقابل دوربين حق
نداشت ظاهر شود و نامش نيز نبايد
برده می شد، گرچه از هنر و دانش و
فن بيان او استفاده می شد.
يازدهم فروردين 1383،
چند روز قبل از سالروز تولدش، در
بيمارستانی در شهر واشنگتن
امريكا چشم از جهان فروبست.
ژاله كاظمی بسيار
جوان بود كه صدا پيشگی را آغاز
كرد. بزودی در تشكيلات دوبله
پرقدرت ايران و در فيلم های
ايرانی و خارجی برای خود جا
باز كرد. هنری كه در دهههای 40
و 50 در ايران به اوج خود رسيد و به
گمان برخی كارشناسان از نظر
كيفيت، در عاليترين سطح جهانی
جای گرفت.
ژاله كاظمی با آنكه
از نيمه راه سوار قطار دوبله ايران
شده بود، به سرنشينان پيشكسوت اين
هنر در ايران تبديل شد.
از شانزده سالگی
درنقش هنرپيشه های مشهور و جوان
آن روزهای سينمای آمريكا،
ستارگانی چون اليزابت تيلور و
ناتالی وود سخن گفت و بزودی در
سينمای آن روز ايران يكی از
برجستهترين صداپيشگان شد. برخی
از بازيگران معروف سينمای ايران
در آن سالها نيز، سهمی از شهرت
خود را مديون صدای او بودند كه
بجای آنها در فيلمها حرف ميزد.
فروزان، پوری بنائی و حتی
گوگوش.
كاظمی در بيست
سالگی با سيامك ياسمی
كارگردان سينمای ايران ازدواج
كرد، اما اين ازدواج ديری نپائيد
و چند سال بعد با ايرج گرگين كه در
آن زمان رياست راديو تهران- برنامه
دوم را بر عهده داشت ازدواج كرد.
چهره ای كه خود از گويندگی و
تهيه كنندگان موفق برنامه های
راديو تلويزيونی سالهای پيش
از انقلاب 57 بود و اكنون نيز سردبير
و مدير داخلی راديو فرداست.
گفتگوی خوب و به ياد ماندنی
گرگين با فروغ فرخزاد، كه
يادگاری تاريخی از صدای
فروغ فرخزاد است، آشنائی و تسلط
گرگين را به ادبيات ايران را نيز
نشان داد. اگر نبود ماجرا و سرانجام
خونين گلسرخی در ميدان تيرباران
اوين، شايد گرگين در آن سال ها به
مسئوليت هائی فراتر از آنچه در
تلويزيون ملی ايران داشت نيز
می رسيد. خواهرش عاطفه گرگين
همسر خسرو گلسرخی بود و ايرج
گرگين درتنگنای موقعيت
حكومتی. چنان كه دستی هم، نه
به ياری جانی گلسرخی، كه به
ياری مالی عاطفه گرگين هم در
سالهای پس از اعدام گلسرخی از
آستين در نيآورد. در آن سالهای
تلخ منوچهر هزارخانی با ترس و
احتياط دست نوازشی بر سر فرزند
بی پدر مانده عاطفه كشيد و رحمان
هاتفی آنچه در توان داشت بر سر
طاقچه اتاق نشيمن خانه بی خسرو
مانده عاطفه گذاشت و در سايه كوچه
های پشت فروشگاه فردوسی
ناپديد شد. اولی مترجم و هنر شناس
بود و دومی روزنامه نگاری كه
بعدها سردبير روزنامه كيهان شد و در
سال 62 در اوين به گلسرخی پيوست.
گذشت آن سالهای تلخ تر از زهر،
دريغ كه سالهای چون شكر هم نيآمد!
حاصل ازدواج ژاله
كاظمی با ايرج گرگين، افشين
گرگين است، كه او نيز اكنون در
امريكاست و حرفه و ذوق پدر و مادر را
دنبال می كند.
ژاله كاظمی مدتی
اجرای برنامههای
تلويزيونی را كه ايرج گرگين
برای تلويزيون ايران تهيه ميكرد
عهده دار بود و از همان زمان مهارت
او در اجرای برنامههای
تلويزيونی مورد توجه بسيار قرار
گرفت. برنامه های موفق "شما و
تلويزيون"، برنامه ادبی "هفت
گنبد" و "روزها و روزنامه ها"
از آن جمله اند.
اين ازدواج نيز دير
نپائيد و ژاله كاظمی از ايرج
گرگين جدا شد. برنامههای
ادبی تلويزيون ملی ايران چهره
ای نوين از ژاله كاظمی را به
ببينندگان تلويزيون نشان داد.
بدنبال همين موفقيت ها
بود كه با بورس تلويزيون ملی
ايران برای ادامه تحصيل به
آمريكا رفت و فوق ليسانس خود را از
كاليفرنيای جنوبی دريافت كرد.
وقتی به ايران بازگشت كه انقلاب
57 به اوج خود نزديك می شد. پس از
اقامتی كوتاه بار ديگر به آمريكا
بازگشت، اما مهاجرت و دوری از
ايران را تاب نيآورد و به ايران
بازگشت.
پس از اين بازگشت بود
كه با بيژن الهی، نويسنده و
مترجم، ازدواج كرد و به هنر
نقاشی كه از نوجوانی به آن
علاقهمند بود روی آورد.
بزودی نمايشگاههای نقاشی
او در ايران و در آمريكا با تحسين
صاحب نظران و علاقهمندان رو به رو
شد، گرچه پس از چند سال كه به طور
جدی اين هنر را پيشه ساخته بود،
با وسواسهايی كه داشت، ادامه
كارش دچار وقفههايی چند شد،
اما در هر حال در اين سالها،
نقاشی مهمترين رشته پيوند او
با زندگی بود.
در پانزده سال پرحادثه
كه با چنگ و دندان از حضور خود در
بخش دوبله سيمای جمهوری
اسلامی دفاع كرده بود، اغلب به
آمريكا سفر ميكرد. جدال بی وقفه
با بی هنرانی كه تلويزيون را
با مسجد و حجره های بازار اشتباه
گرفته اند، بر فرسودگی عصبی
كهنه و جا افتاده او چنان افزود
كه پس از جدايی از همسر سوم خود،
تصميم گرفت برای مهاجرت به
آمريكا كوچ كند. در آخرين روزهای
سال 1382 ( اوايل سال 2004 ميلادي) از
ايران خارج شد. اما اين مهاجرت و
كوچ، خيلی زود به مهاجرت ابدی
تبديل شد. سرطانی كه بر جانش چنگ
انداخته بود چنان گسترده بود كه دو
هفته بيش امانش نداد و صدای
دلنشين و گرم او برای هميشه
خاموش شد و انگشتانش امان نيافت تا
تابلوهای ناتمامش را به پايان
برد.
او كه جهنم سيمای
جمهوری اسلامی را پشت سر
گذاشته بود، درحالی خاموش شد، كه
خود را آماده می كرد تا در«صدای
آمريكا» كارمحبوب و مورد علاقه اش
در تلويزيون را از سر گيرد. آغازی
دوباره اما در پايان خط.
ژاله كاظمی در بيش
از 400 فيلم، بجای هنرپيشه های
ايرانی و خارجی حرف زد، از
جمله سوفيالورن، ناتالی وود،
اليزابت تايلور، بارباراسترايسن،
كاترين دونور...
و از ميان هنرپيشه
های ايرانی بجای پوری
بنائی، فروزان و...
|