مرتضی
مرديها
استاد
دانشگاه
علامه
طباطبايی
در
نشست"
پس
از
انتخابات"كه
از
سوی
انجمن
اسلامی
دانشگاه
اميركبير
برگزار
شد،
گفت:
كسانی
كه
اكنون
مدعی
هستند
دوم
خرداد
را
به
وجود
آوردهاند،
ميخواستند
در
انتخابات
76
يك
رای
حداقل
3
الی
4
ميليونی
كسب
و
با
عنوان
اقليت
در
صحنه
سياسی
كشور
فعاليت
كنند؛
آنها
هيچگونه
آمادگی
برای كسب
قدرت
نداشتند.
در
دوم
خرداد
فضايی
به
وجود
آمده
بود
كه
افراد
توانايی
استفاده
از
اين
فضا
را
به
نحو
احسن
نداشتند
و
همانطور
كه
در
عوام
مطرح
است
"بادآورده
را
باد
ميبرد"
اين
فرصت
نيز
كاملا
شانسی
به
دست
آمده
بود
به
راحتی
از
بين
رفت.
مرتضی
مردی ها كه نقطه مركزی سخنانش
به حكومت رسيده ها و يا بقول وی
به قدرت رسيده های دوم خردادی
بود، كوچكترين اشاره ای به بحران
اجتماعی كه دوم خرداد را موجب شد
و تداوم دارد نكرد
و بحث در باره ساختمان رهبری
اصلاحات را اينگونه ادامه داد:
دانشجو
و
جامعه
روشنفكر
ما
كه
نسبت
به
وقايع
حساس
است،
اكنون
دچار
يك
نوع
بحران
روحی
در
عمل
شده
است. البته
نبايد
از
ايجاد
اين
بحران
تعجب
كنيم؛
چون
هيچ
سيستم
سياسی
مانند
ايران
در
جهان
وجود
ندارد
و
اصولا
آدمی
در
شرايط
نااميدكننده
دست
به
اقدامات
نااميدكننده
ميزند
كه
البته
اين
اقدامات
را
ميتوان
به
دو
دسته
تقسيمبندی
كرد؛
اقداماتی
كه
نااميدكننده
و
خطرآفرين
است؛
مثلا
در
زمان
جنگ
افرادی
كه
اهل
عمل
بودند،
وقتی
جنگ
و
جبهه
دچار
ركود
ميشد
و
آنها
تاب
و
تحمل
نداشتند
مسلسل
را
به
دست
ميگرفتند
و
به
طرف
دشمن
ميرفتند
با
علم
به
اين
واقعيت
كه
كشته
ميشوند؛
البته
من
اين
حركات
را
توصيه
نميكنم.
مرديها
افزود: دوم
اينكه؛
در
اين
شرايط
راهحلهايی
ارايه
ميشود
كه
اصلا
راهحل
مناسبی
نيست. واقعيت
اين
است
كه
در
شرايط
سخت
و
ايستا،
راهحلهايی
از
همين
سنخ
ارايه
ميشود. ما
از
اقبال
بد
به
شرايطی
دچار
شدهايم
كه
اولين
خصوصيت
آن
استثنايی
بودن
آن
است
و
به
علت
استثنايی
بودن
اين
شرايط
بايد
خود
راهحل
جديدی
ارايه
كنيم
و
اگر
دچار
يك
مسالهی
عادی شده
بوديم
ميتوانستيم
از
تجربيات
ديگران
استفاده
كنيم.
مرديها
در
بخشی
از
سخنرانی
خود
ادامه
داد: در
فضای
سياسی 50
جامعهی
ما
مانند
زندانيان
سياسيمان
آمادگی
هرگونه
تغييری
را
داشتند
و
مانند
پرندهای
بودند
در
قفس
كه
با
ايجاد
كوچكترين
فرصتی
پرواز
ميكردند؛
البته
اين
ذهنيت
حاصل
جريان
روشنفكری
جامعه
بود،
ولی
در
موقعيت
دوم
خرداد،
چنين
فضايی
در
بين
ليدرهای
اين
جريان
وجود
نداشت.
اين
استاد
دانشگاه
با
اشاره
به
حادثه
كوی
دانشگاه،
ترور
حجاريان
و
بازداشت
ملی
مذهبيها
اظهار
داشت: بعد
از
اين
وقايع
ما
شاهد
ختم
اصلاحات
بوديم.
بايد
فضايی
برای بروز
افكار
فراهم
شود
و
افرادی
كه
قرار
است
در
راس
اين
جريان
قرار
بگيرند،
آموزشديده
باشند. اصلاحطلبان
در
فرصتی
كه
در
اختيار
داشتند
به
صورت
ناتمام
عمل
كردند
و
تنها
چيزی
كه
در
چنته
داشتند
حاصل
تجربيات
دههی
40
و
50
بود
كه
البته
اين
تجربيات
قابل
تكرار
نبود
و
جايگزينی
نيز
برای
آن
نداشتند.
گويا
اصلاحطلبان
در
اين
چند
سال
حتی
از
تجمع
دانشجويان
نيز
ميترسيدند؛
ليدرهای
جريان
دوم
خرداد
حتی
صلحطلبتر
از
گاندی
شده
بودند؛
مثلا
گنجی
در
يك
جلسهی
بعد
از
ترور
حجاريان،
به
ليدرهای
جريان
اصلاحات
پيشنهاد
كرد
كه
در
اعتراض
به
اين
امر
يك
راهپيمايی
سكوت
برگزار
كنيم،
ولی
ليدرها
با
آن
مخالفت
كردند
و
گفتند
كه
باعث
تحريك
و
شورش
ميشود. آنها
تصور
ميكردند
هر
كاری
كه
به
خشونت
كشيده
شود
انقلاب
است
ولی
بايد
دانست
كه
عمل
خشونتآميز
و
خشونتبرانگيز
قابل
تفكيك
هستند؛
مثلا
به
دفتر
تحكيم
اجازه
نميدهند
در
فلان
دانشگاه
نشست
برگزار
كند
چون
ميترسند
در
آن
دانشگاه
مشكل
به
وجود
آيد.
ااصلاحطلبان
بدون
هيچگونه
پشتوانهای
قدم
به
قدم
و
حتی
در
مواقعی
كيلومتر
به
كيلومتر
عقبنشينی
كردند
و
پشتوانهی
خود
را
كه
مردم
بودند
ترخيص
كردند. آنها
ميخواستند
مذاكره
كنند
ولی
طرف
مقابل
با
خنجر
به
سوی
آنها
ميرفت.
با
جريان
روشنفكری
دهه
30
و
40
نميتوان
فرصتهای
به
دست
آمده
را
استفادهی
بهينه
كرد.
|