ايران

پيك

                         

برخی از چپ های دو آتشه اول انقلاب،

از دست بوس، ميل به پا بوس كرده اند!

در تكريم از داريوش همايون

جای اين چند يادآوری خالی است!

س . ابراهيمي                                                                     

 

 

 

تجليل و تكريم از داريوش همايون  بدون بررسی نقاط منفی زندگی روزنامه نگاری حرفه ای و سياسی ايشان و پژواك آن در  عمده ترين نشريات ا لكترونيكی خارج از كشور ، می تواند سياستمداران سلطنت طلب را ازنگرش نقادانه سياست های خانواده پهلوی و دربار شاهنشاهی باز دارد و آنان  را هرچه بيشتر به  خود ارضايی فكری و تاريخی سوق دهد.

چند روزی است داريوش همايون سياستمدار و روزنامه نگار مشهور ايران در سن هفتاد و پنج سا لگی گرامی داشته می شود؛ اين كار برای روشنفكران ايرانی تازگی دارد . ما كه به  فرهنگ  خوار شماری زندگان و  بزرگداشت  در گذشتگان  تعلق داريم،از اين كه يك نشريه نسبتا تئوريك با پرچم چپ ، يك شماره خود را به طور كامل به بزرگداشت يك  سياستمدار راست افراطی ، آن هم سلطنت  طلب اختصاص دهد ، می تواند نشانه سعه صدر، وسعت نظر و گشايش فكری و يا  علامت  گم كردن قطب نمای منافع ملی در مبارزه با اقتدارگران طالبانی حكومت  باشد .

ما  روشنفكران كشورهای در حال رشد برای دستيابی به جامعه ای دموكراتيك ، ساختن و حفظ آن ، به برخورد های عاری از تنگ نظری و تعصب های كور نياز داريم ؛ زيرا  اگر وجود طبقات و اقشار مختلف در جامعه و متفاوت بودن منافع اقتصادی و نظريات اجتماعی و سياسی آنان را قبول داشته باشيم ، ضرورت  همكاری برای استقرار گفتگو بين  همه ، برخورد آرا  و گزينش بهترين ، از سوی مردم برای تشكيل اركان قدرت يك كشور در سطوح مختلف  بديهی می نمايد . بر اين پايه  اتحاد داوطلبانه مردم برای حفظ منافع ملی و يكپارچگی و ارتقای سطح زندگی همگان  بوجود می آيد.

من با اين خوشبينی، به دقت اين شماره نشريه تلاش « در درجه نخست   بلند گوی نمايندگان  فكری نسل جديد  سياسی ايران»  معرفی شده است و  به همت آقای علی كشگر و خانم فرخنده  مدرس منتشر می شود ، مطالعه كردم.

عنوان اين مجموعه " داريوش همايون 6 دهه پويش نوگرايی " است و در آن دوستان و همكاران وی به نقل خاطراتی ازخود می پردازند. جز نوشته های برخی از اين نويسندگان كه از نامداران عرصه مطبوعات نيم قرن اخير نيز هستند، و گوشه هايی از تاريخ مطبوعات ايران را در خود نهفته دارند و خواندنی است ،  بقيه مطالب رنگ اغراق دارد، كسی او را با امير كبير ،كمال الملك،نيما و صادق هدايت همطراز  كرده است، ديگری داريوش همايون را« ا لگويی برای آزاد انديشی و مسئوليت روزنامه نگاري» می شمرد،و « نوگرايی در انديشه ،جوانگرايی در تشكيلات » او  نظرديگری را جلب كرده است. وآن يكی روی «قلم ،خرد و توانايی داريوش همايون در خشت خام ديدن آنچه بسياری در  آيينه  هم  نمی بينند » انگشت می گذارد .  و وقتی از سوی نزديكترين دوست وی به تعريف  از «شرم و آزرم دخترانه »  اين روزنامه نگار و يا تشريح « پيشانی بلند و با مو های پاشنه نخواب و كمی آشفته (با) شباهتی مبهم به جری لوئيس هنرپيشه معروف آمريكايی »   همايون   رسيدم و بلافاصله نوشته كسی را خواندم كه می گفت :

« آن زمان ها ،ناهار را در دفتر آيندگان ، تنها نان و ماست می خورد و چه ستايشی از اين مايه غذايی می كرد»  ياد بيان  املت درست كردن در خاطرات هاشمی رفسنجانی افتادم كه  حتا از پاسداران هم نان قرض گرفته بود تا آن را ميل كند. از بهره كمی كه  از وقت صرف شده گرفتم افسوس خوردم  ، گفتم بالاخره ولايت غربت است و اين آقايان هوای همديگر را دارند واز وی دلجويی می كنند.

اما تا اين كه  چندی بعد مقاله « داريوش همايون و مكتب آيندگان » مسعود بهنود منتشر شد .  اين خواننده آزمند مقالات سياسی و فرهنگی كيهان ،  نگين ،فردوسی،آيندگان و عاشق جدول های كلمات متقاطع  مرحوم جهانگير پارساخو  در اين دوره ها!، با توجه به كار حرفه ای مسعود بهنود ، به ويژه اين كه نوشته بود :

 « داريوش همايون از همان  زمان های دور كه می نوشت ،نوشته هايش عاری از تملق رايج و سرشار از نكته هايی بود كه خواب زدگان را خوش نمی امد ،اين جمع به خواب خوش بی خبری راغب ترند تا بيداری مسئوليت آور و دشوار.»

 با خود گفتم حتما مساله جدی تر از آن است كه من فكر می كردم ؛ اين بار به  " زمان های دور" رفتم.

جمعبندی اين نگرش  سريع ، در شكل روزنامه نگاری داريوش همايون ، گفته های صاحب نظرانی را كه در اين بزرگداشت شركت كرده اند، تاييد می كند، كار  او در ساختار ، معماری مقالاتش موفق بوده است ، قضاوت در باره  "نثر شفاف و رسای همايون "  از عهده بزرگان ادبيات برمی آيد .

اما اگر از شكل  و فرم بگذريم ، به محتوا يا مضمون می رسيم.

 مثلا اگر كسی می خواهد ساختمانی را بسازد ، برای ساختن يك  خانه ، اطاق يا طويله ، يك بنا را استخدام می كند و مصالح لازم را انتخاب  می كند و دراختيار او  می گذارد ، وقتی كاربنا تمام می شود ، مسئوليت وی هم تمام می شود. تا اين جا حرفی نيست ، و اگر صاحب خانه اطاق را به نمازو عبادت  يا خانه را را به لهو و لعب اختصاص دهد. بنای خانه  نه ثواب دار و نه گناهكاراست و همه مسئوليت ها به صاحب خانه برميگردد.

اما  در مورد روز نامه نگاری اين امرصدق نمی كند،   چون نويسنده مقاله هم مسئول فرم و ساختمان مقاله و هم محتوای آن  است.  . به همين جهت ، ساختمان زيبا ، و نثر شيوا هرچند برای يك مقا له لازم و مهم است و لی مضمون  مقاله مهمتر است.

برای بررسی مضمون مقالات داريوش همايون در "6  دهه پويش نوگرايی”  ، با توجه به 75 سالگی وی ، می بايست از 15 سالگی وی شروع می كرديم ، ولی تا ورود وی به حزب  سومكا و سردبيری نشريه آن در سال 1330 هيچ اثری در دسترس عموم نيست.  ناچار از مشاهده و بررسی 13 سال از «پويش نوگرايی » ايشان محروم هستيم.

داريوش همايون تا سال 32 و پايان  "ماموريت تاريخی”  حزب سومكا در ياری به كودتای 28 مرداد، سردبيری نشری هفتگی " سومكا " را داشته است  ، هفت سال پس از پايان جنگ جهانی دوم و سقوط هيتلر ،  كماكان اين تشكل  بر اساس ا لگوی احزاب فاشيستی قبل از جنگ اداره می شد.

 خود داريوش همايون در باره اين حزب  می نويسد:

 «سازمانی كوچك ولی بسيار پر تحرك و رزمجو بود ، و تقليدی تمام عيار از حزب نازی آلمان در دوران جمهوری وايمار. » 1

داريوش همايون كه علاوه بر سردبيری نشريه ، رهبری گروه  سياهپوشان چماق به دست را به عهده داشت  در روزنامه سومكا صريح  می نويسد:

« دمكراتيسم مولود  هرج و مرج  و  موجد هرج و مرج ، به سخت ترين بحران های خود در كشور ما گرفتار شده است...ما همواره  پيش بينی كرده ايم  كه  با حكومت های دموكرات  و با طرز تفكر ليبرال نمی توان اين كشور را اداره كرد ... ما هميشه  گفته ايم  كه از دمكراسی به جز هرج ومرج  و نفاق ، به جز بی نظمی و بی نقشه گی و به جز اتلاف وقت  گرانبهای ملت  در اين حساس  ترين  دوران  های تاريخ ، هيچ انتظار ديگری نمی توان داشت. »2

بيژن جزنی كه خود شاهد عينی اين دوران بود ، در اين باره  می نويسد: « حزب سومكا اونيفورم سياه با بازوبند و ساطور دست(می گرفتند)  ، به سبك هيتلری های سلام می دادند.

باشگاه  (آن)در خيابان خانقاه ری ( بود ) كه آن جا را با سنگ سياه و محافظ به صورت قلعه ای در آورده بودند و حتی در چند مورد كسانی را  ربوده  و به  آن  جا  بردند و شكنجه  كردند.»3

داريوش همايون در چهاردهمين سال " پويش نوگرايی " خود در دوران دولت دكتر مصدق ، سه بار به جرم به آتش كشيدن دفاتر احزاب  مترقی و صلح خواه ، از جمله حمله به يك دكان  عكاسی در خيابان منوچهری تهران  كه محل قرار ملاقات روزنامه فروش های مترقی بود دستگير و زندانی می شود.

سرانجام با پيروزی كودتا ي28 مرداد داريوش همايون به قول خود « به دنبال غنائم » نرفت . و به روزنامه اطلاعات وارد شد و پس از دوسال به سردبيری خارجی اطلاعات ارتقاء يافت .

در 24  مين سال " پويش نوگرايی” داريوش همايون پس از اتمام بورس  خود در آمريكا

با هماهنگی علم و هويدا و سرمايه گذاری دولت روزنامه آيندگان را پايه گذاری كرد.

اگر چه 6 سال بعد داريوش همايون ، در مصاحبه خود با فيروز گوران در همان روزنامه از اين كه سرمايه گذاری سهامداران 6 برابرشده است اظهار رضايت می كند. اما در پيشبرد  دو طرح خود و دولت شكست خورد.

نخست:  موسس آيندگان اگر چه با پرداخت حقوق زياد تر از عرف زمان و آزادی عمل امنيتی توانست روزنامه نگاران جوان و بااستعداد را به روز نامه خود جذب كند ،ولی مريد پروری وی در مقابل كار اكادميك دانشكده علوم ارتباطات وابسته به كيهان وزنی پيدا نكرد ، و روزنامه نگاران جوان آيندگان  هم  ، خود بال و پر در آوردند و گام به گام  از "مكتب " روزنامه نگاری ظل اللهی ايشان جدا شدند.

دوم : " راست شرمگين" به قول يكی از همان روزنامه نگاران جوان سابق ! آيندگان ، 14 سال پس از كودتای 28 مرداد برای پيشبرد برنامه هايش نياز به روزنامه ای داشت كه سياست  عريان راست  را اعلام و آشكارا  ازآن دفاع كند. اين فلسفه وجودی تاسيس آيندگان بود.

با همه تلاش روز نامه نگاران حرفه ای كه اكثرا  به مرور روزنامه نگاران نامداری تبديل شدند؛ و حمايت مالی و امنيتی رژيم پهلوی ، روزنامه آيندگان نتوانست در مقابل روزنامه كيهان كه برخی از نويسندگان چپ ازجمله رحمان هاتفی، ناصرپورقمی، علی اصغرحاج سيدجوادی، حسن ژوليده(آذرپاد)، فيروزگوران در آن در چارچوب سانسور موجود، فعاليت می كردند، قد بكشد.

در تاريخ موجوديت روزنامه آيندگان  ، بنا به گفته خود موسس آن ، تيراژ آن از سی هزار ،بالاتر نرفت.  يعنی به ده در صد كيهان نرسيد.

 اولين جمله آخرين مقاله مسعود بهنود در باره روزنامه نگاری را وام می گيرم: «  معيار كدام است ، معيار بهترين   مردم هستند.»

در 34 مين سال " پويش نوگرايی "  موسس روز نامه آيندگان ، سرانجام به رويای نئو فاشيستی برچيدن "هرج مرج دموكراسی " جامه عمل پوشاند ، و با شركت در تاسيس حزب رستاخيز ملت ايران ، به عضويت هيئت اجرايی و سپس به قائم مقامی دبير كل  آن  نائل گرديد.

فراموش نكرده ايم  هر كس كه اين حزب شاه فرموده را نمی خواست ايرانی محسوب نمی شدو می بايست پاسپورت خودش را می گرفت و از ايران خارج می شد.   

مضمون مقالات داريوش همايون و ترجمه های وی در همه اين سالها ،  با شدت و ضعفی نه چندان زياد در چارچوب همان خط فكری راست افراطی همايونی ، توجيه كودتای 28 مرداد ، در حال جنگ بودن هميشگی با جنبش چپ در سطح ملی و بين المللی، دفاع از جمهوريخواهان در امريكا ، محافظه كاران در اروپا ، اسراييل در منطقه و  سرانجام برگشت رژيم سلطنتی به ايران خلاصه می شود.

در تاريخ روزنامه نگاری ايران چنان نامهای پر افتخاری وجود دارد  كه  شايسته گرامی داشت هستند كه در نهايت  با فقر ومحروميت مادی برای آزادی و استقلال ايران مبارزه كرده  و زجر  كشيده اند ، در زندانهای دو رژيم ، به صلابه كشيده و شكنجه شده اند و شماری از آنان حتا در راه دفاع از آزادی جان باخته اند، و جان رستگان  ازسركوب ، اكنون  يا به دستور سعيد مرتضوی داروغه تهران در زندان ويا  در زير شمشير داموكلس  گزمه های سانسور حكومت  هستند و يا در سراسر جهان  آواره می باشند . 

تجليل و تكريم اين مجله  از داريوش همايون  بدون بررسی نقاط منفی زندگی روزنامه نگاری حرفه ای و سياسی ايشان و پژواك آن در  عمده ترين نشريات ا لكترونيكی خارج از كشور، می تواند سياستمداران سلطنت طلب را ازنگرش نقادانه سياست های خانواده پهلوی و دربار شاهنشاهی باز دارد و آنان  را هرچه بيشتر به  خود ارضايی فكری و تاريخی سوق دهد.

بی جهت نيست كه داريوش همايون در مصاحبه با اين مجله(احتمالا باعلی كشتگر)  می گويد:

«  بی انصافی است اگر خدمتی كه سپهبد زاهدی در آن لحظه تاريخی به نگهداری ايران كرد(  منظور ايشان   رهبری نظامی كودتای 28  مرداد) فراموش كرد.»

بعيد نيست آقای داريوش همايون در مصاحبه  های فردای خود ، خواستار كاشتن مجسمه تيمسار زاهدی در ميدان مركزی همدان و تنديس شعبان جعفری مشهور به بی مخ در ميدان فردوسی باشد.

داشتن چنين نظرياتی حق ايشان است  و انتقاد ازآن هم، حق ما.

تجليل وگرامی داشت روزنامه نگاران هم ازيك همكار همانطور كه در ابتدا هم آمد ، امری است  حرفه ای و مربوط به روزنامه نگاران است و بنده كه  خواننده مقالات همه آنان هستم ، خود را بيش از اين صالح به گفتن نمی دانم ، ولی با اين كه در سراسر زندگيم عضو هيچ تشكل سياسی نبوده ام ،  به عنوان يك شهروند ،به   خود اجازه می دهم  تعجب و نگرانی خودرا   از مبالغه ها و بزرگنمايی های برخی فعالين سياسی از" داريوش همايون روزنامه نگار"  پنهان نكنم.

 اگر جمهوريخواهانی مانند صاحبان امتياز مجله تلاش ، در جستجوی پلی با سلطنت طلب ها هستند. نمی توانند از روی اجساد هزاران كشته اختناق و سركوب رژيم پهلوی ، رد شده و مراوده و مغازله مكتوب خود را با  انكارگران كودتای 28 مرداد آغاز كنند. انكارگرانی كه كودتای 28 مرداد را واقعه ای پيش  پا افتاده كه بايد سريع از آن گذشت و آينده را ساخت .  همانطور كه اروپا با مبارزه عليه انكارگران فجايع نازی ها و منزوی كردن آنان ، توانست دموكراسی پس از جنگ خود رابسازد.

ما ايرانيان هم وظيفه داريم پاسدار خون هزاران انسانهای شريفی باشيم،كه برای دفاع از آزادی ، استقلال و جمهوری به خاك افتادند. آنان كه 28 مرداد را" جزئی” از تاريخ می شمارند ، نه تنها  پويندگان نوگرايی نيستند؛ بلكه همان  اسلاف قداره كشانی چون سعيد عسگر هستند ، كه اين بار نيم قرن بعد  چماق های آهنين خود را با پارچه های مخملين پوشانده اند.

در پايان بايد گفت اگر از داريوش همايون در تاريخ  روزنامه نگاری و سياسی يادی شود ، بی شك مربوط به 44 مين سال "پويش نوگرايی " ايشان است. وآن هم مربوط به  مقاله ای است كه  با اسم مستعار "احمد رشيدی مطلق"  نوشته شد  و پس از تصويب شاه سابق ، دو باره به وی برگشت تا  در روزنامه  چاپ كند.  می گويند برای انتقام گرفتن از روزنامه اطلاعات، كه 13 سال قبل او را بيرون كرده بود ، به جای چاپ در آيندگان ، برای سردبير اطلاعات می فرستد، سردبير به محض وصول ، به وی تلفن كرده و می پرسد: آيا می دانيد مضمون مقاله حمله به( آقاي) خمينی است؟

بقيه روايت را از زبان خود داريوش همايون بشنويد:

« گفتم باشد. دستور رسيده است كه چاپ شود . گفت اگر چاپش كنيم در قم می ريزند و دفتر روزنامه را آتش می زنند. گفتم چاره ای نيست و خودتان می دانيد دستور از كجاست و كاری نمی شود كرد. گفت چرا  ما  چاپ كنيم  ؟ گفتم فرقی ندارد و يك روزنامه بايد چاپ اش كند و(با)  اطلاعات از همه روزنامه ها بيشتر در اين دوره ها برخورد شده است. .يك دو ساعتی بعد، نخست وزير ، دكتر جمشيد آموزگار تلفن كرد كه آقای فرهاد مسعودی صحبتی در باره مقاله ای كرده است ، موضوع چيست؟ گفتم امر كرده اند چاپ شود و بدنبال تاييد نخست وزير،  روزنامه اطلاعات  دو روز بعد مقاله را در يك صفحه داخلی چاپ كرد و چنان كه آقای شهيدی (سردبير اطلاعات) پيش بينی كرده بود طلاب قم به دفتر اطلاعات حمله كردند.  ولی از آن بد تر شورشی در آن شهر برخاست  كه بر اثر زياده روی ماموران انتظامی و به كاربردن سلاح آتشين به جای سلاح های ضد شورش شش تن در آن كشته شدند.»*

... و اين گونه آتشی زبانه كشيد، كه هنوز شعله های آن فروكش نكرده است!

----------------------------

* گفته های مسعود بهنود از سايت وی آورده شده و ساير نقل قولها از مجله شماره 18 تلاش  است .

1- گذار از تاريخ. صفحه 30

2- تاريخ سی ساله ايران بيژن جزنی صفحه 92

3- سومكا 18 اسفند 1331

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی