|
دكتر ابراهيم يزدی دبيركل نهضت آزادی ايران، نظرات نهضت آزادی
پيرامون طيف بندی و آرايش جديد سياسی در ايران را طی گفتگوئی
با خبرگزاری "ايلنا" تشريح كرد. او گفت:
اگرمحافظهكاران
بخواهند،
هم چون محافظهكاران كلاسيك نقش مثبت و مفيدی در فرايند تحول
و تغيير داشته باشند؛ لاجرم بايد شيوههای عمل را تغيير دهند.
اصلاحطلبان
نيز
به نظر ميرسد نيازمند آن هستند كه راهكارهای عملی برای
ايجاد رابطه ارگانيك با گروههای اجتماعی با توان حمايت از
اصلاحات را
جستجو كنند.
تغيير و تحول سريع و پرشتاب از ويژگيهای جامعه جديد است.
انقلاب الكترونيك تحولات و تغييرات را به طور بيسابقهای در
تاريخ بشر, پرشتاب و متنوع كرده است. در اثر انقلاب الكترونيك,
تغييرات
ابعاد جهانی پيدا كرده است و فرهنگهای ملی و بومی و محلی در
سرتاسر جهان را در معرض تهديدهای جدی قرار داده است.
اين تحولات
موجب شده است در كشورهايی نظير ايران، شكاف نسل جديد و جوان با
نسل گذشته عميقتر شده و آسيبهای اجتماعی فراوان به بار
آورد. سرعت, موضوعات, كيفيت و ابعاد اين تغييرات بخصوص در
قلمرو فرهنگ, باورها و رفتارها آن چنان است كه نگرانی بسياری
را بر ميانگيزاند، زيرا جامعه بريده از سنتهای گذشته در
معرض از دست دادن هويت خود و خشكی ريشهها و نابودی قرار داد.
محافظهكاران
ايران
عموماً و اكثراً واپسگرا و گذشتهنگر هستند. شرايط كنونی
جهان و پيچيدگيهای سياسي, اقتصادي, اجتماعی و فرهنگی جامعه
جديد را به خوبی درك نميكنند.
آنها
از موضع قدرت, بر حفظ وضعيت موجود اصرار ميورزند و با هر نوع
تغييری در وضع موجود جامعه مخالفند. اگرچه گفته ميشود كه
اصولگرا هستند, اما برای حفظ قدرت خود, نشان دادهاند كه
اصول را زيرپا ميگذارند, در بعد اقتصادی محافظهكاران
كلاسيك به اقتصاد آزاد و نفی دخالت دولت اعتقاد دارند.
محافظهكاران ايران از نظر شيوه و روشهای عمل سياسی و
اجتماعی به دو گروه تقسيم ميشوند, محافظهكاران
خردگرا
و محافظهكاران
خردگريز.
مشكل اساسی محافظهكاران ايران با همنوعان خردگريز خودشان
ميباشد كه دايماً هزينههای بسياری را بر آنان تحميل
ميكنند.
اصلاح طلبان نيز طيف وسيعی از گروههای سياسی را تشكيل
ميدهند. جنبش اصلاح طلبی ايران نظير ساير نقاط جهان يك محور
اساسی دارد كه عبارت است تكيه بر تغيير ساختارهای حقيقي- يا
كاركردها و رفتارها - به جای ساختارهای حقوقی، ويژگی جنبش
اصلاح طلبی پذيرفتن و تن دادن به تغييرات تدريجی و گام به گام
است.
اصلاح طلبان ايران, ضرورت تغيير و تحول تدريجی در ساختارهای
اقتصادي, سياسی و اجتماعی را پذيرفتهاند. وضع موجود را
نامطلوب ميدانند و درصدد تغيير آن ميباشند. اصلاح طلبان
ايران نيز, به جای تغيير در ساختارهای حقوقي, در صدد تغيير در
رفتارها يا ساختارهای حقيقی هستند. اصلاح طلبان در مورد روابط
دولت و امور اقتصادی به چند گروه تقسيم ميشوند: گروههايی
كه به حاكميت و تصدی دولت در تمام امور اقتصادي؛ توليد, توزيع,
خدمات اعتقاد دارند. گروههايی كه به حاكميت و نه تصدی كامل
دولت در امور اقتصادی باور دارند.
تنوع گروههای سياسی اصلاحطلب, براساس سوابق تاريخي,
ويژگيهای ملي, ملی - اسلامي, ميزان اعتقاد به حاكميت و تصدی
دولت در امور اقتصادي, موضع نسبت سرمايهداری صنعتی و ميزان و
محدوده نقش دين در سياست و دولت, بيش از گروههای سياسی
محافظهكار ميباشد.
دبيركل نهضت آزادی ايران در پاسخ به سوالي, در خصوص نقطه آغاز
شكلگيری طيفهای جديد, گفت: طيفهای سياسی عموماً معرف
جريانهای فكري, سياسی و اقتصادی جامعه و محصول شرايط اجتماعی
ميباشند. جنبش اصلاحطلبی و محافظهكاري, هر دو بروز و
تجلی نوعی هماهنگی فلسفی آنتاگونيستی ميان ثبات از يك طرف و
رشد و توسعه و تغيير از طرف ديگر است. در فرايند تغيير و
توسعه، حفظ ثبات اجتماعی و پايداری هويت ضروری است.
محافظهكاری در واقع وظيفه حفظ ثبات را بر عهده دارد و
نماينده پذيرش ارزشهای آشنای گذشته و تجربه شده و قابل اتكاء
است. بدون محافظهكاری نهادهای اجتماعی باقی نميمانند. اما
سلطه محافظهكاری و حفظ وضع موجود و جلوگيری از تغيير و تحول
موجب ميشود كه نهادهای اجتماعی كاركرد خود را از دست بدهند و
در نهايت به پوسيدگی برسند و متلاشی شوند.
يزدی ادامه داد: با توجه به اين كه جامعه ايراني, برای
قرنها, حداقل در تمام يا بخش عظيمی از دوره سلطنت قاجار,
راكد و ايستا و بدون تغيير محسوس بوده است و موج تغيير و تحول
در جامعه ايرانی از اواخر دوران قاجار, ناصرالدين شاه, آغاز
شده است, محافظهكاران ايران,
سابقهای به مراتب طولانيتر
از اصلاحطلبان دارند.
محافظهكاران ايران از دو بخش عمده تشكيل شدهاند كه عبارتند
از؛
فقهای سنتی
و سرمايهداری
تجاری.
در طول تاريخ ايران چه قبل و چه بعد از اسلام, قدرت حاكم
عموماً دو ركن داشته است: پادشاه و روحانی. پادشاه به ندرت
بدون حمايت روحانی حكومت كرده است، بنابراين حضور روحانيان
در قدرت سياسی كه متاثر و نماد قدرت اجتماعی آنان بوده است،
سابقهای طولانی دارد.
علاوه بر مسجد كه به عنوان يك نهاد فرهنگی و اجتماعی توسط
روحانی اداره ميشود، در جريان انقلاب مشروطه و بعد از آن و
سپس در دهه 1340, روحانيون به صحنه تقابل سياسی با سلطنت و
حكومت پادشاه كشانيده شدند.
جناح ديگر جنبش محافظهكاری ايران, سرمايهداری تجاری است,
كه از منظر تاريخی ريشه در بازار, كه سابقهای طولانی در
فعاليتهای سياسی ايران داشته است, دارد. اما قدرت كنونی هر
دو بخش محافظهكاران, محصول تحولات بعد از انقلاب است.
جريان اصلاح طلب امروزی نيز ريشه در
انقلاب مشروطه
و جنبش ملی شدن نفت دارد. آن چه امروز به عنوان جريان سياسی
اصلاحطلب شناخته شده است, بخشی از آن بعد از انقلاب و
استعفای دولت موقت آغاز گرديد كه نماد آن فعاليتهای محدود و
مقيد شده نهضت آزادی ايران است. بعد از انقلاب و مشاهده
انحرافات و كاستيها, نهضت آزادی، ضمن تاكيد بر مواضع فكری و
سياسی خود، سياست راهبردی تغييرات تدريجی و مسالمتآميز در
ساختارهای حقيقی و نه حقوقی را اتخاذ نمود. بخش ديگر جريان
اصلاحطلبي, كه بعد از پيروزی انقلاب، اگرچه در كنار
محافظهكاران قرار داشت اما با آنها, بخصوص در مسائل اقتصادی
مرزبندی داشت.
وی افزود: در جمهوری اول, رهبر فقيد انقلاب, گاهی با
دخالتهای مستقيم خود تعادل ميان اين دو گروه كه چپ و راست
خوانده ميشدند را حفظ ميكرد، بعد از پايان جنگ و سپس
درگذشت بنيانگذار جمهوری اسلامی و آغاز
جمهوری دوم؛
تغييراتی در آرايش نيروهای سياسی صورت گرفت و
نيروهای قابل توجهی از قدرت حاكم
جدا شدند. محافظهكاران با تفسيرهای جديدي, از قانون اساسی
برطبق برنامهها و اهداف سياسی خود, اين گروه از اصلاحطلبان
را
از مجلس و به تدريج از ساير نهادها بيرون
كردند.
از خرداد 76 اما با انتخاب آقای خاتمی به رياست جمهوری و سپس
مجلس ششم, دوره جديدی از فعاليتهای اين گروه از اصلاحطلبان
آغاز شد.
اما گروههای سياسی اصلاحطلب شناخته شده, اعم از آنها كه
در درون حاكميت بودند, يا بيرون از حاكميت, عموماً و اكثراً از
بعد فكری به جريان روشنفكری دينی تعلق دارند، روشنفكری ديني,
ادامه منطقی نهضت بيدارگري, جريان اصلاحگری نوانديشی دينی
است. |