ايران

پيك

                         
يك نوك برويم به آرايشگاههای زنانه تهران
می خواهيم، موهايمان را
بدست باران و باد بسپاريم
شيرين الف- مريم الف
 
 
 
 

حوالی ميدان ونك , زير سايبانی رنگارنگ, تابلوی آرايشگاهی نصب شده است. اين آرايشگاه از ساعت 9 صبح تا 5 بعداز ظهر وحتی جمعه ها باز است.

ازچند پله كه پائين می رويم, ديوار آهنی كوچكی را دور زده وباز هم پله. ديوار آهنی به منزله حفاظی است كه مردان نتوانند از خيابان, دراصلی سالن را ببينند!

در دوم را خانمی باز می كند. وارد راهرويی باريك و بلند می شويم, به محض ورود بوی تند فيكساتور مو وعطرهای مختلف زنانه به مشام می رسد.

سمت چپ و راست راهرو هم دو در كوچك است كه روی يكی از آنها نوشته شده "مديريت سالن" وديگری "اتاق عروس".

از لای در اتاق عروس می توان داخل اتاقی را كه نسبتا" بزرگ است ديد. اتاقی كه بيشتر شبيه مطب دندان پزشكی است. صندلی كه به همان فرم مطب وسط اتاق قرار گرفته و چندين لامپ پر نور از بالای آن آويزان است. ويترين بزرگی كه پر از انواع تاج وگل سر عروس است و وسايلی كه بعدا" متوجه شديم وسايل الكتروليز و تاتو است، سمت ديگری از اتاق قرار دارد. سالن مملو از همهمه های زنانه است, صداهايی كه با صدای سشوارها وآهنگی از عليرضا افتخاری در هم آميخته.

وسط سالن باجه ای است كه سه زن در آنجا نشسته اند, بنا بر كاری كه داری بايد فيش تهيه كنی و نام كسی را كه مشتری او هستی بگويی.

آذر بازنشسته آموزش وپرورش ,58 ساله برای "های لايت" موهايش به اين آرايشگاه آمده. كلاهی برروی سر اوست وزن آرايشگر با قلاب وحساسيت بسياری تارهای موی او را از كلاه بيرون می آورد.

آذر مِی گويد:" روزگاری كه جوان بودم رنگ كردن وكوتاه كردن موهايم وآرايشم به سليقه خودم وشوهرم بود والان كه بچه هايم بزرگ شده اند آنها نظر مِی دهند . حالا هم اصرار دارند كه موهايم را های لايت كنم ". اوصاحب دودختر 20 و29 ساله است كه به اتفاق آنها هر ماه به اينجا می آيند, با اعتراضی كه پشت لبخندش مخفی است می گويد". حداقل ماهی صدهزار تومان بايد خرج رنگ مو و صورت مان كنيم. تفريح مان شده آمدن به آرايشگاه واينجور كارها".
زنی كه كنار آذر روی صندلی ديگری نشسته و جوان ترازاوست نيز ازمشتريان چندساله آرايشگاه است
، چرا كه همه اورا می شناسند واحترام خاصی برايش قائل اند . حميرا موهای بلند و شرابی رنگی دارد كه برای براشينگ موهايش آمده, چرا كه امشب ميهمانی دارند و نمی خواهد كه "ميزبانی خسته و كسل باشد ". او زنی نسبتا چاق است و از زيورآلات فراوانی هم استفاده كرده, لباس تنگی برتن دارد و می گويد : " شوهرم عاشق تنوعه, دوست داره هميشه توی خونه مرتب و تميز باشم . خصوصا روی آرايش ناخن و موهايم خيلی حساسه. هرماه كلی پول بابت اين جور كارها خرج می كنم . حميرا می گويد :" مگر مردها ازما چه می خواهند خوش رويی و ظاهر مرتب ! " او جايش را عوض می كند و مقابل صندلی مانيكوريست می نشيند. او كه درماه صدها هزارتومان خرج ظاهرش می كند, غافل ازاين است كه با هرحركتی بوی تند بدنش فضا را پرمی كند.

مرجان دختر جوان و ريزاندامی است كه دراين آرايشگاه مسئول براشينگ است . پس ازرفتن حميرا می گويد : " بعضی وقت ها من به جای اينها حوصله ام سر می رود . هرروز خودشون رو يه مدل درست می كنند, اون هم برای خاطر يكی ديگه نه اين كه خودشون بخوان "
هوای با حرارت سشوارها و بوی انواع مواد اسيدی فضا ازهمه بيشتربرای مانيكوريست آرايشگاه كه ارمنی است آزار دهنده است. هشتمين ماه بارداری خود را پشت سر می گذارد. دختر جوانی زيردست اوست
، شايد 20 ساله, موهای لختی دارد . پائين موهايش را رنگ زرشكی كرده , تاپ مشكی به تن دارد. لباس زيرش از زير آن مشخص است, تقريبا همرنگ پائين موهايش است . بدون توجه به وضعيت مانيكوريست پاهايش را روی زانوی او گذاشته و او چند باررنگ ناخنش راعوض می كند . با سماجت می گويد : " لطفا رنگ موهايم باشد ". كلافه شده است و به مانيكوريست ديگری كه كناراوست نگاه می كند و به ارمنی چيزی می گويد. همكارش هم فقط سرش راتكان می دهد.

وقتی با او حرف می زنيم می گويد : " معلوم نيست زن ها ازخودشون چی می خوان. همين ده تا ناخن رو هر روز يك مدل می كنن. يكی می گه نگين بذار , يكی ميگه روش گل بكش , يكی ميگه حلقه ازش دركن . اينا همه اش افراطه اين ديگه زيبايی وتنوع نيست. من كه چند ساله اين كارمه نهايت آرايشم يك رژ لبه، آن هم كم رنگ , شوهرم ازآرايش غليظ بدش می آد . می گه زن رو جلف می كنه . من بيشتر به پوستم می رسم . باخوردن ميوه و سبزيجات و لبنيات . چند مدل ماسك طبيعی هم بلدم همون ها رو روی پوستم می مالم . هم كم خرجه, هم مفيد ".

با خودمان می گوييم او هم كه به قول خودش می خواهد طبيعی باشد از زاويه ديد شوهرش به زن ها و – به خودش - نگاه می كند!

در قسمتی كه موها را كوتاه می كنند. دختری جوان نشسته است. موهايش چندان بلند نيست . اما می خواهد كوتاه ترش كند: خيلی كوتاه می خوام بشه. اين قدر كه حتی اين روسری ... را بردارم و همينطوری برم توی خيابان. زنی كه حدود 50 سال سن دارد، متعجب می گويد: همه خوشگلی دختر به موهاشه. حيف نيست دخترم؟ بعد هم اگر بخوای عروسی كنی كه مو می خواهی! چرا می خوای خودتو مثل پسرها كنی؟ مردها دختر مو بلند رو بيشتر می پسندند. به من و امثال من نگاه نكن. ما ديگه پير شديم.

دختر می خندد: به من چه كه مردا دختر مو بلند می پسندند, خب بپسندند. اما من اين طوری می پسندم. شما هم همون طوری كه خودتون دوست دارين, موهاتونو كوتاه كنين. قانون دوست داره بپوشوندمون و مردامونم دوست دارن به ميل اونها خودمون رو درست كنيم! پس ما چی؟!... پدر مردا!
و زن نگاهی مدل "آخر زمانی” به دختر می اندازد و باقی حرفش را می خورد...

دراينجا علاوه بر آرايش تاتو هم می كنند . اتاق مخصوص اين كارهمان اتاق عروس است. دخترجوانی دراين اتاق روی همان صندلی كه بيشتر شبيه صندلی دندانپزشكی است نشسته و مشغول تمديد تاتو روی بازويش است. يك گل رز. اومی گويد :" ازچهارسال پيش اين رو بازومه , هرسال تمديدش می كنم . الان هم نزديك تابستونه هم لباس باز می پوشم هم ميرم استخر , كم رنگ شده بود اومدم پررنگش كنم ."

اوهمراه دوستش شيوا به اينجا آمده , اونيز قبلا خالكوبی كرده , بلوزش را بالا می زنه , كمرش راتابالا خالكوبی كرده , طرحی مثل حروف الفبای چينی , او اطراف نافش راهم با چند حلقه تزئين كرده و می گويد : " تابستونا بلوز نيم تنه می پوشم . شكم و پشتم بيرونه خيلی خوشگل می شه " . او درباره آرايش زنان عقايد جديدی دارد . " ديگه آرايش صورت و مو دمده شده الان همه جای دنيا رو بدن كارمی كنن . يكی از دوستام كنار ابروشو با تيغ خط انداخته بود اين خودش يه آرايش ساده و مد روزه ."

خانم ... مسئول آرايش عروس اين موسسه است . به اتاق می آيد و روبه دختر جوانی كه مسئول تاتو است می گويد :" الان عروس حاج خانم رو می آرن ."

چند دقيقه بعد چهار زن وارد اتاق می شوند . دونفراز آنها حجابشان كامل است و چادری هستند . دخترجوانی همراه آنهاست . بسيار زيبا با چشمان آبی. جعبه سفيد و بزرگی را با خود آورده اند كه به خانم مسئول می سپارند. او تاج عروس را ازدرون جعبه درمی آورد و ژورنال هايی را كه مربوط به آرايش مو و صورت عروس است دراختيار آنها قرار می دهد و تاكيد می كند , "اينها همه مدل 2004 هستند ."

زنی كه بسيار جوان و مادر داماد هم هست رو به مسئول می گويد :" عروس خوشگلم رو به تو می سپارم، می دونی كه پسرم يكی يك دونه است !" و عروس خوشگل حتما قند تو دلش آب می شود!
آنها ازيكی دوماه قبل وقت گرفته اند و عروسی هم روز ميلاد حضرت محمد است . امروز قرار است بنا به خواسته داماد موهای عروس را روشن تراز رنگ طبيعی اش كنند. چون داماد زن بوردوست دارد. هرچند عروس تمايلی برای اين كار ندارد و بعد ازديدن مدل های مو می گويد: " ببينيد اين مدل مو با تاج من به موهای تيره و شرابی بيشتر می آد خودشو بيشتر نشون می ده ."
پاسخش را مادرش با اين جمله می دهد : " علف بايد به دهن بزی شيرين باشه..."

زن ها می خندن . كار تاتو دختر جوان هم تمام شده , خواهر داماد كه حالا چادرش را برداشته روبه دختر جوان می گويد : " درد داره "

- نه اولش می سوزه اما بعد عادی می شه .

- آخه می خوام من هم تاتو كنم . اما می ترسم . می خوام بين بازو و سينه ام رويك طرحی چيزی بندازم .

- و روبه مسئول آرايش عروس می گويد:

- راسته می گن خيلی ها از طريق تاتو به ايدز مبتلا شدن؟

خانم ...حرف اش را قطع می كند و توضيح مفصلی در باره رعايت نكات ايمنی و بهداشتی اين مركز می دهد.

مادر داماد كه خنده از روی لب هايش كنار نمی رود. از او می پرسد: "شنيده ام مد شده روی بدن عروس ها نقاشی می كنن. لباس عروس من هم بازه , خيلی خوشگل می شه اگه برای اوهم نقاشی بكشيد. لباس خوابش هم گل بهيه اگه رنگ گل ها با آن هماهنگ باشد خيلی شيك تر می شه !.....خواهر داماد بدون معطلی ازدرون كيسه يك پارچه گل بهی بيرون می آورد.

"مامان اينو می گه از مزون خانم .... در پاساژ.... خريديم. خوشگله نه ..."

عروس كلافه است ورنگش قرمز شده, مادرش هم برای خانم ... توضيح می دهد كه خانواده داماد برای خريد عروس ولخرجی كرده اند...و مادر داماد تاكيد می كند: يه دونه پسره و هزاران آرزو...
آرزوها را در آرايشگاه جای می گذاريم و بيرون می زنيم.
وقتی از آرايشگاه خارج می شويم , نم نم باران شروع شده است و نسيم ملايمی می وزد. تصاوير و صدا ها در برابر چشم ها و درون انواع لايه های درونی گوش هايمان می رقصند. چقدر دلمان می خواست بی هيچ تكلفي, بی هيچ آرايش و پيرايشي, اين موها را همان طور كه هستند به دست باد می سپرديم.

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی