فاطمه حقيقتجو، عضو شورای مركزی جبهه مشاركت و نخستين
نماينده مستعفی مجلس ششم با خبرگزاری ايسنا مصاحبه كرده و
ديدگاه های خويش را درباره اصلاحات، مجلس ششم و انتخابات پيش
روی رياست جمهوری بيان كرده است.
س-
حركت اصلاحات و جريان اصلاح طلبی طی 7 سال گذشته را چگونه
بازبينی ميكنيد؟
حقيقتجو: اصلاحات، اهداف، برنامهها و دستاوردهايی داشت و
البته با موانعی هم
روبرو شد.
مهمترين هدف اصلاحات، توسعه همهجانبه با محوريت توسعه سياسی
بود. به عبارت ديگر
از منظر اصلاحطلبان توسعه سياسی مقدم بر توسعه اقتصادی و ديگر
ابعاد توسعه است.
پاسخگو كردن و نقدپذيری قدرت نيز از شاخصهای توسعه سياسی است.
از همينرو
"آزادی”
مهمترين مبحث در اين زمينه به شمار ميرفت و ميرود. از آنجا
كه قدرتمندان،
جايگاهشان را به واسطه نقد قدرت در خطر ميديدند،
احساس تهديد كردند و كوشيدند
تا
با استفاده ابزاری از ارزشها به تحكيم پايههای قدرت خود
پرداخته، از تزلزل آن
جلوگيری كنند.
همين هدف اصلاحات {نقد قدرت} با موانع بسياری مواجه شد كه بخش
اعظمی از اين
موانع غيرقانونی و حتی فراقانونی بود. برخی برای
خفه كردن اصلاحات در نطفه از
هيچ
اقدامی كه به ذهنشان ميرسيد كوتاهی نكردند. تا جاييكه نتيجه
و دامنه عملكردشان
در سخنان رييس جمهور آنگاه كه گفت؛ "هر 9 روز با يك بحران
مواجه است" متبلور گشت.
تفسير خاصی كه از قانون اساسی ارائه ميشد نيز از عمدهترين
موانع اصلاحطلبان
بود. در برخی موارد اصلی از اصول قانون اساسی بر ديگر اصول
ارجح دانسته ميشد و
اختيارات نهادهای انتخابی همچون مجلس و رييس جمهور زير سئوال
ميرفت و با تمسك به
هر وسيلهای با اصلاحات و اصلاحطلبان در دو مجموعه
روزنامهنگاران (اين مجموعه
نخبگان جامعه را نيز شامل ميشود) و دانشجويان برخورد
ميكردند.
تمامی مسائل و موانع فوق سبب شد كه دستاوردهای اصلاحات به شدت
محدود شود. در
حاليكه اصلاحات از پشتوانه عجيب و باورنكردنی مردم برخوردار
بود و منجر به نوعی خروج از انزوای كشور شد و ميرفت تا با جلب
اعتماد جهانيان فرصتهای اقتصادی بسياری را پيشروی جمهوری
اسلامی ايجاد كند و در نهايت نظام جمهوری اسلامی را به عنوان
نظامی مبتنی بر دين، كارآمد بنماياند.
اين در حالی بود كه مخالفان اصلاحات به دليل
تحكيم پايههای قدرت و نه به جهت
حفظ نظام،
اصلاحات را با موانع مكرر روبرو كردند و مسائل و مشكلات را تا
حدی افزايش
دادند كه از منظر جهانی، نظام ناكارآمد جلوه كرد. به عبارت
ديگر ماحصل اين كش و
قوسها و چالشها به ضرر حكومت دينی تمام شد.
البته با تمام اين موانع، اصلاحات دستاوردهای غيرقابل انكاری
داشته كه مهمترين
آن، شكستن هالهی قدسی حاكمان
بود كه بر مبنای قرائتی با ظاهر دينی آن را آفريده
بودند و به هيچكس اجازهی نقد آن را نميدادند، حال آنكه
اصلاحات اين هاله را
شكافت و حاكميت را به نقد كشيد. اين نقدپذيری از اين پس گريز
ناپذير خواهد بود.
دستاورد ديگر اصلاحات ايجاد فضای آزادی نسبی بود كه در نتيجهی
شعار قانونگرايی حاصل شد و با تعميق مطالبات، اعتماد به نفس
مردم را افزايش داد. همچنين اصلاحات
توانست انسدادی در برابر برخی منشهای توتاليتر ايجاد كند.
البته اصلاحات دستاوردهای بسياری هم در عرصههای اجتماعی،
اقتصادی و فرهنگی داشته است كه شمارش آن فرصت بيشتری ميطلبد.
اصلاحات طی 7 سال با افت و خيزهای بسياری مواجه شد كه در نهايت
فقدان انعطاف در
برخی بخش های قدرت و وجود برخی جزمنگری ها، امكان تحول و
اصلاح را تقريبا ممتنع
كرده است. به عبارت ديگر جنبش اصلاحات به پايان نرسيده است و
همچنان در بدنهی مردم، بويژه جوانان و نخبگان ادامه دارد و
شايد هماينك به روشهای ديگر
ميانديشد.
س- مثلا چه روشهايی؟
حقيقتجو: محافظهكاران با خلق موانع متعدد جلوی اصلاحات از
درون ساختار سياسی را در حكومت سلب كردند و آن را زير سئوال
بردند. اين نوع تقابل و عدم تعامل آنان با
”اصلاحات
از درون“ و ارائهی تفسيری نزديك به توتاليتريسم از قانون
اساسی در برخی موارد، خيلی از افراد را به اين نتيجه رساند كه
گويا راهی نيست جز اين كه قانون
اساسی اصلاح شده و يا در مواردی تغيير كند. در حاليكه مردم در
سال 57 در مخالفت با
توتاليتريسم بود كه انقلاب كردند ولی محافظه كاران با
بهكارگيری اين مشی مجلس هفتم
را به دست گرفتند و برای انتخابات رياست جمهوری خيز
برداشتهاند.
س- در هدفتان كه گفتيد نقد مسؤلان بود، چقدر موفق بودهايد؟
حقيقتجو: موفقيتمان نسبی بوده است، ولی آن هالهی قدسی قدرت
شكست تا جايی كه يك
N.G.O
به
مقامات نامه مينويسد و خواستار پاسخگويی آنها ميشود.
س- بار اصلاحات بيشتر بر دوش چه بخشی از اصلاحطلبان بوده است؟
به طور مشخص
مجلس، دولت، شخص خاتمی، احزاب و گروههای سياسی اصلاحطلب چقدر
در پيشبرد اصلاحات
سهيم بودهاند؟
حقيقتجو: عمدهترين مشكل درونی اصلاحطلبان عدم هماهنگی آنها
بود. از اينرو
نميتوان سهم آنان را مشخصا تفكيك كرد؛ چون هريك ساز خود را
مينواخت، اصلاحطلبان
يك گروه كُر يكدست نبودند و كسی رهبری اين گروه كُر را بر عهده
نداشت. البته اين
قابليت وجود داشت كه همگی خاتمی را رهبر اين گروه بدانند ولی
او نخواست و يا
نتوانست اين كار را بكند. بنابراين هركس كار خود را كرد و
ديگران را به افراط و
تفريط متهم كرد.
البته خاتمی و مجلس ششم از همه فرصتها استفاده نكردند ولی
معتقدم كه مجلس به
طور نسبی از ظرفيتهايش برای پيشبرد اصلاحات به خوبی استفاده
كرد و حتی فراتر از
وظايفش كه قانونگزاری و نظارت است، پيش رفت و به يك
پايگاه برای پيشبرد اصلاحات
تبديل شد.
س- ولی برخی معتقدند كه مجلس از تمامی ظرفيتهايش استفاده
نكرد. همچنين
ايرادهايی هم به تحصن و زمان برگزاری آن وارد شد.
حقيقتجو: ما در مجلس يك رويه ترسيم كرده بوديم. ما شورای
نگهبان را بعنوان يك
نهاد قانونی كه موظف به نظارت در دو بعد اسلاميت و قانون اساسی
است، پذيرفته بوديم
و اگر مصوبات ما با مقاومت شورای نگهبان مواجه ميشد بارها
مسير ميان مجلس و شورای نگهبان را ادامه ميداديم (مثل قانون
هيات منصفه). سير قانونی هم اين است كه پس از
ممانعتهای مكرر شورای نگهبان، مصوبات به مجمع تشخيص مصلحت
نظام فرستاده شود.
از آنجا كه ميخواستيم عملكرد قانونی داشته باشيم، راهی جز اين
پيشرويمان نبود.
اين در حالی بود كه شورای نگهبان اكثر مصوبات را به عنوان
مغايرت با شرع رد ميكرد.
البته معتقدم كه بايد بيش از اين، اين نوع عملكرد شورای نگهبان
را كه غير قانونی ميدانم منعكس و نقد ميكرديم.
همچنانكه گفتم مشكل اصلاح طلبان عدم هماهنگی و همخوانی بود كه
ميان
نمايندگانشان نيز متبلور شده بود. عليرغم اين ناهماهنگيها،
مجلس ششم برای اصلاح
قانون مطبوعات و ديگر قوانين بويژه در بخش نظارت تلاش بسياری
كرد.
شخصا ايرادی را به تحصن وارد نميدانم. تنها مشكل آن ، ضعف
اطلاعرسانی قبلی بود
كه سبب شد مردم تحصن را نشناسند.
در مورد انتقادهايی كه به زمان تحصن وارد ميشود و آن را دير
هنگام ميدانند نيز
بايد بگويم؛ برای هر مصوبهای نميشد تحصن كرد، چراكه تحصن
آخرين مرحله است. يعنی اول بايد ميان مجلس و شورای نگهبان رفت
و برگشت، مذاكره كرد، سپس نامه و بيانيه
نوشت و صادر كرد و دست آخر اگر هيچيك از مراحل فوق به نتيجه
نرسيد، بايد دست به
تحصن زد. همچنانكه در مورد رد صلاحيتها ما تمام اين مراحل را
طی كرديم؛ نمايندگان
با شورای نگهبان رايزنی و مذاكره كردند و عليرغم نظر بسياری
از مسؤولان نظام،
رييسجمهور و حتی مقام معظم رهبری وقتی تمام مراحل بينتيجه
ماند، تصميم به تحصن
گرفتيم.
تحصن ما به منزلهی اعتراض نسبت به زير سئوال رفتن جمهوريت
نظام بود. عليرغم
اينكه ميدانستيم كه تحصنمان منجر به تاييد صلاحيتها نخواهد
شد، ولی از آن
صرفنظر نكرديم. ما مطمئن بوديم كه محافظهكاران پروژهای را
در دستور كار خود قرار
دادهاند كه رد صلاحيت گسترده اصلاحطلبان، بخشی از آن است و
آنان به خاطر تحصن
نمايندگان، پروژه شان را ناتمام نخواهند گذاشت. در اين ميان
نقش اين تحصن، آن بود
كه پروژهی محافظهكاران را افشا كند و نسبت به اين بدعت غلط
در تاريخ جمهوری اسلامی اعتراض نمايد و خود تحصن در تاريخ به
يادگار بماند.
به هيچوجه قبول ندارم كه در مورد بينتيجه ماندن اصلاح برخی
قوانين مانند قانون
مطبوعات هم، بايد تحصن ميكرديم. چون اين اقدام بعنوان آخرين
راهحل، در ابتدای مجلس زودهنگام بود. اگرچه ميشد
عكسالعملهای شورای نگهبان را پيشبينی كرد ولی نميشد بر
اساس پيش بينی، آخرين ابزار را در ابتدا به كار گرفت. بايد
متناسب با
زمان و اقدامات شورای نگهبان پيش ميرفتيم. مضاف بر اينكه تحصن
را صرفا برای تصويب
يك قانون لازم نميدانم چراكه اگرچه قانونی هم چون قانون
مطبوعات، در مجلس ششم
اصلاح نشد و مطمئنا در مجلس هفتم هم اصلاح نخواهد شد ولی
تضييقاتی كه برای مطبوعات
پيش آمد و منجر به توقيف مكرر و پياپی آنها شد به واسطهی
استناد به قانون مطبوعات
مصوب مجلس پنجم نبود؛ بلكه به استناد قانون اقدامات تأمينی بود
كه اصولا ارتباطی با
عملكرد و حيطهی فعاليت مطبوعات ندارد. از اينرو معتقدم اگرچه
اصلاح قانون مطبوعات
-
در صورت تحقق - گام مثبتی ميبود ولی نميتوانست بازدارندهی
اقدامات دستگاه
قضايی باشد. چرا كه مشكلات در اين زمينه به علت اقدامات قانونی
نبود، بلكه استفاده
از ابزار غيرقانونی، مشكلزا شد.
س- اشاره به برخی جزمانديشيها در ساختار موجود داشتيد كه
پيشبرد اصلاحات
را با مشكل مواجه كرد. اين در حالی است كه حزب متبوع شما و
احزاب نزديك به آن همچون
سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی همواره در بيانيهها و
كنگرههايشان موكدا ميگويند
كه ميخواهند اصلاحات را در چارچوب ساختار موجود و در قالب
قانون اساسی موجود پيش
ببرند.
حقيقتجو: يكسالی است كه به اين نتيجه رسيدهام كه اصلاحات
ناكارآمد شده است و
علتش هم وجود تصلب در برخی نقاط ساختار سياسی است. با اين وجود
احزاب سياسی، مجبور
به فعاليت در چارچوب قانون و ساختار سياسی هستند چرا كه اگر
غير از اين باشند از
فعاليتشان جلوگيری خواهد شد.
به عبارت ديگر ما بعنوان يك حزب سياسی تلاش ميكنيم تا در
انتخابات رياست جمهوری آينده شركت كنيم، كانديدا معرفی كرده و
مردم را به شركت در انتخابات دعوت و تشويق
كنيم ولی عملا انتخابات آتی، انتخاباتی آزاد نخواهد بود. با
اين وجود نبايد دست روی دست گذاشت و نميتوان پيشاپيش با متهم
كردن حريف به عملكرد غيرقانونی، عرصه را به
آنها واگذار كرد. بايد كانديدا معرفی كنيم و پس از اينكه تمامی
كانديداهای اصلاحطلبان رد صلاحيت شدند، غيرقانونی بودن
انتخابات را عملا به مردم ثابت كنيم.
البته از هماكنون برای من روشن است كه پروژه مجلس هفتم در
انتخابات آينده رياست
جمهوری تكرار خواهد شد.
تنها صلاحيت كانديداهايی از اصلاحطلبان تاييد ميشود كه مطمئن
باشند، رأی نخواهند آورد و تنها در مورد اين نوع اصلاحطلبان
اغماض خواهند كرد. حال آنكه كسانی كه در انتخابات مجلس هفتم
رأی نياوردند، در انتخابات رياست جمهوری آينده هم رأی نخواهند
آورد.
(ظاهرا اشاره حقيقت جو به مهدی كروبی است كه زمزمه معروفی او
به عنوان كانديدای مورد حمايت اصلاح طلبان مطرح است)
تاييد صلاحيت اصلاحطلبانی كه احتمال كسب آراء چندانی از سوی
ملت را ندارند، هم
به اين خاطر است كه محافظهكاران عليالظاهر، انتخابات آزاد،
دموكراتيك و با رقابت
صوری ترتيب دهند. به نظر من اين اقدام به منزله پروژه
«"مفتضحسازی” اصلاحطلبان»
است كه با رأی نياوردن كانديدای آنها، اعلام كنند كه مردم به
اصلاحات و اصلاحطلبان
پشت كردهاند. در حاليكه اگر محافظهكاران اجازهی حضور
كانديداهای برجستهی اصلاحطلبان را بدهند، پيروزی اصلاحطلبان
در انتخابات قطعی خواهد بود.
محافظهكاران هم به اين امر واقفند و به همين دليل از حضور آن
دسته از كانديداهای اصلاحطلبان كه امكان رأی آوردن را دارند،
جلوگيری ميكنند. برای اين منظور تلاش
ميكنند تا برخی را همچون مهندس ميرحسين موسوی از كانديداتوری
منصرف كنند و ديگران
را نيز رد صلاحيت ميكنند.
آنان {محافظهكاران} به زعم خودشان ديگر اشتباه دوم خرداد را
تكرار نخواهند كرد
و دقيقتر و عملياتيتر روی كانديداهای اصلاحطلبان مطالعه
ميكنند تا مبادا بار
ديگر فردی همچون خاتمی را تاييد صلاحيت كنند.
البته محافظهكاران تعدادی كانديدای فرعی نيز در كنار كانديدای
اصلی خود، معرفی ميكنند تا ظاهر رقابت را در جناح خودشان نيز
حفظ كنند. در حاليكه مطمئن هستند تنها
آن چهرهی اصلی است كه حتی با مشاركت اندك مردم نيز رأی خواهد
آورد.
س- آيا اصلاحطلبان از اين توان برخوردارند كه بر روی يك
كانديدا به اجماع
برسند و وی را معرفی كنند؟
حقيقتجو: بله ولی محافظهكاران ديگر اشتباه نخواهند كرد.
تحليل من اين است كه
آنان به هيچيك از اصلاحطلبان رحم نكرده و همه را رد صلاحيت
خواهند كرد چون الگوی موفقی داشتهاند. در انتخابات مجلس ما را
رد صلاحيت كردند و عليرغم اعتراض و تحصن
ما، به هدف خود يعنی مجلس رسيدند.
س- برای مقابله با تصلبی كه معتقديد در مواردی وجود دارد، چه
كاری از
عهدهی احزاب و گروههای سياسی و نهادهای مدنی برميآيد؟
حقيقتجو: تنها كاری كه آنها ميتوانند بكنند، روشنگری است.
اين كار سبب ميشود
تا مردم در سطح ديگری به فكر بيفتند. به نظر من سياستورزی از
اين جهت {روشنگري}،
لازم و مفيد است. چه از سوی احزاب سياسی اصلاحطلب درون حاكميت
و چه از سوی ديگران.
اگرچه در حال حاضر احزاب اصلاحطلب درون حاكميت از لحاظ فكری
منشعب شدهاند؛ به
گونهای كه يك دسته از آنها بر اين باورند كه بايد درون حكومت
باقی ماند. از اينرو
بدون هيچ قيد و شرطی ولو اينكه انتخابات آزاد نباشد، در
انتخابات شركت ميكنند.
مجمع روحانيون مبارز و مؤتلفين آن يعنی احزابی چون همبستگی،
حزب اسلامی كار، خانه
كارگر و مجمع اسلامی بانون در اين زمرهاند و دستهی ديگر با
قيد و شرط قائل به
لوازم كار سياسی هستند؛ همچون جبهه مشاركت، سازمان مجاهدين
انقلاب اسلامی و
مؤتلفينی مثل انجمن اسلامی مدرسين.
اين اختلاف ديدگاه، چند سالی است كه درون اصلاحطلبان هويدا
گشته و روز به روز
نيز پررنگتر ميشود.
س- حزب كارگزاران در كجای اين دستهبندی قرار دارد؟
حقيقتجو: كارگزاران خارج از اين دو دسته است و ديدگاه خاص خود
را دارد. اين حزب
صد در صد پراگمايتستی عمل ميكند.
س- منظورتان اين است كه آنها با حضور آقای هاشمی رفسنجانی در
انتخابات شركت
ميكنند و با عدم حضور وی، نه؟
حقيقتجو: هاشمی حتما به عرصه انتخابات ميآيد.
س- نظر ديگر گروههای اصلاحطلب در اين خصوص چيست؟
حقيقتجو: كارگزاران و هاشمی ميدانند كه
هيچيك از گروههای اصلاحطلب بر عليه
هاشمی كار نخواهند كرد.
چرا كه اگر انتخابات محدود شود به يكی از كانديداهای
محافظهكاران (مثل احمدينژاد) و هاشمی، اصلاحطلبان مطمئنا
جانب هاشمی را خواهند
گرفت و حتی اگر به نفع وی كاری نكنند، عليه او نيز تبليغ
نخواهند كرد. از اينرو در
چنين شرايطی احتمال جلب آراء از سوی هاشمی بيشتر است.
س- برخی گروهها مثل نيروهای ملی مذهبی در كدام دسته از
تقسيمبنديای كه
گفتيد، جای دارند؟
حقيقتجو: به نظر نميرسد كه ملی
مذهبيها برنامهای برای انتخابات رياست جمهوری داشته
باشند و اين تعجببرانگيز نيست. به نظر ميرسد نااميدی آنها از
اصلاحپذيری سيستم، بيش از ديگران
است. بنابراين كارهای سياسياشان رنگ و بوی ديگری دارد
و در
سطح ديگری متفاوت با اصلاحطلبانی همچون مشاركت و سازمان
مجاهدين كار ميكنند.
س- از كسانی چون دكتر مصطفی معين، مهندس بهزاد نبوی،
حجتالاسلام مهدی كروبی و مهندس ميرحسين موسوی به عنوان
كانديداهای احتمالی در انتخابات رياست جمهوری نام برده شده
است، چقدر احتمال ميدهيد كه اينگونه افراد تاييد صلاحيت شده و
رأی بياورند؟
حقيقتجو: بهزاد نبوی در انتخابات مجلس نيز رد صلاحيت شده از
اين رو ممكن است به
عرصه انتخابات نيايد. البته شايد هم به خاطر اينكه ميداند رد
صلاحيت خواهد شد،
وارد عرصه شود تا هزينه محافظهكاران را افزايش دهد. ولی از
آنجا كه او مطمئنا رد
صلاحيت خواهد شد، بر رويش سرمايهگذاری نميشود. البته احتمال
كانديداتوری محمدرضا
خاتمی هم هست.
س- فكر نميكنيد كه وی هم از شانس برابری نسبت به بهزاد نبوی
برخوردار است؟
حقيقتجو: چرا، خاتمی را هم رد صلاحيت ميكنند. تنها كانديدای
اصلاحطلبان كه رد
صلاحيتش برای آنها مشكل است ميرحسين
موسوی است كه البته تلاش ميكنند وی را منصرف
كنند. ولی اگر وی منصرف نشود، بيترديد و بيتعارف او را
رد صلاحيت ميكنند.
هزينهی رد صلاحيت او خيلی بالاست. البته بعيد نيست كه
محافظهكاران شمشير را از رو
بسته باشند و ديگر هيچ چيز برايشان مهم نباشد.
س- اقبال عمومی نسبت به ساير افراد مطرح را چگونه ميبينيد؟
ميتوان
رويكردی همچون رويكرد
مردم به خاتمی را نسبت به آنها انتظار داشت؟
حقيقتجو: در زمان انتخابات رياست جمهوری سال 76 هم به نظر
نميرسيد كه خاتمی چندان مورد اقبال عمومی قرار گيرد. به ياد
دارم زمانی كه در سال 75 در دانشگاه
تبريز، خاتمی را برای اولين بار معرفی ميكردم نگاه دانشجويان
به من يك نگاه عاقل
اندر سفيه بود. اين نشانگر آن است كه حتی خاتمی را در مجامع
دانشگاهی كمتر
ميشناختند و از او چيز زيادی نميدانستند. حتی در جمع تحكيم
هم خاتمی چندان مطرح
نبود. ولی من همان زمان هم معتقد بودم كه بايد خاتمی را پس از
آن كه مهندس موسوی اعلام كرد كانديدا نخواهد شد معرفی كنيم.
فكر ميكنم معين محكمتر از
خاتمی است.
معين خيلی جاها محكم ايستاد و كوتاه نيامد، مثل ايستادگی در
برابر برخوردی كه با
لايحهاش شد. همچنين در برابر برخورد با دانشگاه و دانشجويان
نيز ايستادگی كرد.
معتقدم كه بايد به كانديداها نسبی نگريست. البته آيتالله
موسوی خوئينيها هم
كانديدای خوبی است و ميتواند در جبهه دوم خرداد محل وفاق قرار
گيرد. البته او از
آن دست كانديداهايی است كه در صورت اعلام كانديداتوری تلاش
خواهد شد كه وی را منصرف
كنند ولی اگر در انصراف وی موفق نشوند، صلاحيتش را تاييد
نخواهند كرد كه همچون
ميرحسين موسوی، هزينهبر خواهد بود.
بالاخره جبهه دوم خرداد كه دو طيف متفاوت را شامل ميشود، اگر
بر سر يك كانديدا
به وفاق نرسند، دو كانديدا ارائه خواهند داد.
س- يعنی شما معتقديد كه صلاحيت كانديدای هر دو طيف اصلاحطلبان
درون جبهه
دوم خرداد، تاييد ميشود؟
حقيقتجو: نه، مطمئنا كانديدای يك طيف {طيف مشاركت و سازمان
مجاهدين كه با شروطی در انتخابات شركت خواهند كرد} رد خواهد
شد، اين بيترديد است.
س- شما حضور چه كانديداهايی را از سوی جناح مقابل، برای حضور
در عرصه
انتخابات محتمل ميدانيد؟
حقيقتجو: آنها از ميان افرادی چون احمدينژاد،
ولايتی، لاريجانی، روحانی و حتی محسن رضايی، روی يك نفر به
توافق ميرسند كه احتمال احمدينژاد يا فردی مانند وی بيشتر
است.
س- به اختلافات ميان اصلاحطلبان اشاره كرديد. برخی معتقدند كه
بروز اين
اختلاف ناشی از به دست گرفتن قدرت بوده، از اين رو ايجاد
انشعاب ميان طيف مقابل را
نيز، پس از در اختيار گرفتن قدرت، امری بديهی ميدانند. اين
نظر را قبول
داريد؟
حقيقتجو: بله. آنان از هماكنون نيز به دو بخش تقسيمبندی
شدهاند و عملا، دو
طيف بودن آنها در مجلس هفتم نمايان است همچنانكه بر سر تقسيم
قدرت با يكديگر اختلاف
دارند. البته تقسيم قدرت يكی از عوامل بروز اختلاف ميان
آنهاست. منافع بعدی، مسائل
جديدی را ميآفريند كه انشعاب در ميانشان را اجتناب ناپذير
ميكند. اين شكافها
ميتواند مورد استفادهی اصلاحطلبان قرار بگيرد.
هنوز برنامهای طراحی نشده است ولی ميتوانيم به موقع برنامهی
مناسب
را طراحی كنيم.
محافظهكاران در شرايط عادی متحدند و با بروز كوچكترين بحران،
منشعب خواهند شد.
|