هنر و انديشه

پيك

                         
م. آزاد
در كدام
بيمارستان خفتی؟
 
 

 

"م.آزاد" را در بيمارستان طالقانی تهران بستری كردند. اين بازمانده نسل توانای شعر معاصر ايران دوباره نيز به اتاق جراحی رفته و بازگشته است.

 (محمود مشرف آزاد تهرانی),

«آيينه های تهي» و «قصيده  بلند باد»، از او به يادگار خواهد ماند، گرچه خود نيز يادگاری است كه نسل عاصی دهه 40 و 50 ايران كه نا اميد و بی پناه از جان خويش مايه گذاشت و چنگ به ديوار بلند استبداد سلطنتی انداخت و صد افسوس كه به بيراهه رفت و ميدان را در آن لحظات انقلابی كه به وجود آنها نياز بود خالی گذاشت. در سياهكل با گلوله، در خيابان با ترور، در زندان با سرود و در دادگاه های نظامی با بانگ بلند: "من صلاحيت اين دادگاه را رد می كنم و حاضر به دفاع از خود در آن نيستم!"

م. آزاد نيز سراينده غزل گونه اين دوران بود، گرچه در قالب های شكسته. همانگونه كه گلسرخی بود، سلطانپور بود و ديگران و ديگران بودند. اين بود و نبود، نه حيات و چشم بر هم بستن آنها ندارد. اين بود و نبود، سرگذشت يك دوران است> با شعر، با داستان و قصه، با نمايش و فيلم ...> با گوزن ها، با همسايه ها، با كسرائی، با سلطانپور، با فنی زاده، با عصيان، با سرخوردگی، با نصرت رحمانی، با گلسرخی و با....

م. آزاد را در شناسنامه اش "محمود مشرف آزاد تهرانی” ثبت كرده اند، اما در دفتر شعر ايران با " قصيده بلند باد"، با "گل باغ آشنائی”.

هيچيك از متوليان تكيه زده بر ارگان های هنری و فرهنگی كشور به ديدارش نرفتند، مگر به ديدار احمد محمود رفتند؟ دوران، دوران نوحه سرائی و مداحی و مديحه سرائی و چاپلوسی است. قدر گوهر را گوهری داند...

از م.آزاد، تا كنون بيش از 30 دفتر شعر برای كودكان منتشر شده است. نسل ديگری بايد و دوران ديگری.

او را در حال بازنويسی "شاهنامه برای نوجوانان" به بيمارستان منتقل كردند. جرمی از اين بالا تر از آشنا ساختن نوجوانان با تاريخ كهن اين مرز و بوم؟ به كوشش او "شاهنامه برای كودكان" نيز در حال تدوين است.
م.آزاد ابتدا در بيمارستان «ايرانمهر» بستری شد اما برای عمل او 70ميليون ريال پول خواستند و برای دو شب حدود8 ميليون ريال پول گرفتند و برای عمل جراحی نيز 70 ميليون ريال خواستند. اين دردنامه را برای نوجوانانی نوشت كه آينده ايران متعلق به آنهاست. م. آزاد توان پرداختن اين پول را نداشت و به همين دليل به بيمارستان طالقانی منتقل شد. بيمارستانی كه در دست تعمير است و از ميان كچ و آهك و آجر بايد عبور كرد تا به اتاق او در بخش فك و صورت رسيد.  

 

 

گل باغ آشنائي

 

گل من پرنده ای باش و به باغ باد بگذر.
مه من شكوفه ای باش و به دشت آب بنشين.
گل باغ آشنائی گل من كجا شكفتي
كه نه سرو می شناسد
نه چمن سراغ دارد.

نه كبوتری كه پيغام تو آورد به بامي
نه بدست مست بادی گل آتشين جامي
نه بنفشه ای نه بوئی نه نسيم گفت و گوئي

نه كبوتران پيغام
 نه باغهای روشن

گل من ميان گلهای كدام دشت خفتي
به كدام راه خواندي
به كدام راه رفتی مه من
تو راز ما را به كدام ديو گفتی؟
كه بريده ريشه مهر شكسته شيشه  دل
منم اين گياه تنها
                 به گلی اميد بسته...

همه شاخه ها شكسته!
به اميدها نشستيم و به يادها شكفتيم
در آن سياه منزل
                به هزار وعده مانديم
                به يك فريب خفتيم .
 

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی