سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی با صدور بيانيه مشروحی، كوشش
كرده است پرده از تزويری در جمهوری اسلامی پرده بردارد كه پشت
نام آيت الله خمينی طی 15 سال اخير به جامعه ايران تحميل شده
است. دراين بيانيه بخش ها و گوشه هائی از اين ترفند بصورت
مستند فاش شده است. سازمان مذكور نمی گويد كه پشت اين ترفند چه
كسانی قرار دارند، اما آنها كه با تاريخ جمهوری اسلامی و شخصيت
های تاثير گذار آن آشنائی دارند ميدانند كه بنياد "رسالت" با
همين هدف پايه گذاری شد كه روزنامه رسالت نيز سخنگوی آن بود.
آنها درابتدا بخشی از شورای نگهبان و مجلس خبرگان رهبری را
سنگر خود ساخته بودند و بعدا همين دو سنگر را گسترش دادند و
تمام آن را فتح كردند تا از طريق آن تمام قدرت را تسخير كنند.
رهبر جمهوری اسلامی از درون همين فتح سنگر بيرون آمد و ارتجاعی
ترين بخش روحانيت مبارز تهران كه امثال مهدوی كنی، ناطق نوری،
اعضای كنونی شورای نگهبان و بسياری از اعضای مجلس خبرگان در آن
حضور داشته و دارند حلقه های جدا جدای مافيای قدرت و محفل
جنايت ها و محافل مافيائی اقتصاد اسلامی را به هم وصل كردند و
فرماندهان سپاه را نيز مانند ماهی به درون طور خود كشيدند و شد
آنچه اكنون در برابر همگان است.
سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی، طبيعی است كه به اين نكات، با
اين صراحت نمی پردازد، اما دركليات آنچه را می گويد بخش هائی
از واقعيات است. واقعياتی كه ديگر كمتر حتی بدان در ايران
اهميت داده می شود، چرا كه سيل حوادث و گذشت زمان مانند سيلی
بنيانكن بسياری از معيارها و اسطوره ها را با خود برده است.
سازمان مجاهدين انقلاب در بخش مهمی از بيانيه خود به دوسال
پايانی حيات آيت الله خمينی می پردازد كه بسياری از فتنه ها و
زمينه های رسيدن جمهوری اسلامی به شرايط كنونی از درون آن
درآمد. همچنان كه قتل عام زندانيان سياسی، بركناری آيت الله
منتظری و....
در اين بخش سازمان مجاهدين انقلاب مسئله ولايت و سلطنت را مطرح
می كند. ما اين بخش را مهم ترين بخش يافته و استخراج كرده ايم.
مجاهدين انقلاب اسلامی كه ارتجاع و مافيای حاكم در كمين سر
آنها نيز نشسته است و منتظر فرصتی نظير دهه 60 است تا دفتر
جنايات در جمهوری اسلامی را كامل كند، در ابتدا می نويسد:
ملت شريف
ايران
طی سالهای اخير شاهد روند فزاينده اقدامات و اعمال روشهايی
هستيم كه
نظير و مبنا و سابقهای برای آن در تاريخ سالهای پس از انقلاب
نميتوان يافت.
اقدامات و روشهای اقتدارگرايانهای كه نامی جز بدعت بر آن
نميتوان نهاد و در صورت
تداوم، مسخ آرمانهای راستين ملت در انقلاب اسلامی و استحاله
نظام فرجام آن خواهد
بود.
در
اين ميان تصور
اينكه نسل جوان امروز ـ كه هيچ خاطره روشنی از دوران انقلاب و
عملكرد امام در
مديريت انقلاب و كشور ندارد ـ در مواجهه با تبليغات رسمی متكی
به قدرت، چه درك و
شناختی از امام و انقلاب خواهد يافت، چندان دشوار نيست.
اين بيانيه دوران حيات سياسی آيت الله خمينی را به 4 بخش تقسيم
كرده و در باره بخش چهارم آن كه بسياری از رويدادهای منجر به
وضع كنونی كشور در آن دوران سازمان داده شد، نكات قابل توجهی
مطرح شده است. اين چهار بخش عبارتند از:
1- دوران اقامت آيت الله خمينی در
نجف،2- اقامت در
پاريس 3- ايران و پيروزی انقلاب 4- در دو سال پايانی عمر.
در بخش چهارم دراين بيانيه آمده است:
«... در اين دوره گويی امام به كوتاه بودن فرصت
و ضرورت تكميل هر چه سريعتر پروژه موردنظر خود و يا رفع
ابهامها و نقصهايی كه
ميتواند بنای شكل گرفته نظام و دستاوردهای انقلاب را تهديد
كند، كاملا واقف است و
آن تهديدها و آسيبپذيريهای فرهنگی و اجتماعی است كه به دليل
گرفتار آمدن در
مشكلات و موانع دشوار دوران پس از انقلاب و بحرانهايی نظير جنگ
و ترور و درگيريهای نظامی داخلی و نيز مشكلات سياسی و اجرايی
تا حدود زيادی مغفول مانده بود، تاكيد و
اهتمام امام در اين دوره بر مسايل فرهنگی، اجتماعی متمركز است.
فتاوی جديد در زمينه
موسيقی، هنر و سينما و نفی و تقبيح شديد تحجر و ارتجاع و انذار
و هشدار نسبت به اين
دو آسيب و تهديد، مضمون اصلی اكثر
مواضع و سخنان اين دوره از حيات امام را تشكيل
ميدهد.
با توجه به مراحل سابقالذكر در حيات فكری ? سياسی امام،
ميتوان
از مغالطات فريبكارانه اقتدارگرايان در مخدوش ساختن و تحريف
ديدگاههای امام كه با
هدف توجيه افكار متصلب و رفتار خشن و به دور از مهر و شفقت خود
و به نام امام و
انقلاب انجام ميدهند، تصوير روشنی به دست داد.
خلط ميان مواضع و ديدگاههای امام طی مراحل مذكور، استناد به
اظهارات و سخنان امام در يكی از مراحل درباره
مسالهای كه در مقطعی ديگر موضوع اهتمام امام بوده و يا معرفی
مواضع معين و مشروط
او به عنوان مواضع و ديدگاههای عام و خلط ميان مواضع ثابت و
متغير امام از شايع
ترين وجوه تحريف افكار و انديشههای اوست كه تشريح همه آنها
نيازمند فرصت و پژوهشی گسترده است.
... درباره نظام جمهوری و نظام سلطنتی و نقش و
اعتبار آراء مردم در نظام جمهوری امام در اين دوران ميگويد:
"اصل رژيم سلطنتی بی ربط است.
رژيم
سلطنتی كهنه و ارتجاعی است ... سلطنت از اول چيز مزخرفی بوده.
يك آدم سلطان بزرگ
مردم بدون اينكه اختياری داشته باشند هيچ وقت نبوده است كه
مردم اراده داشته
باشد در تعيين يك سلطان ? چه معنی دارد كه يك نفر آدم كه مثل
همه ماها هست ... شد
شخص اول و شد شاه ... بيانتخاب مردم چرا باشد آخر؟ چه معنا
دارد؟ هر كسی هر جمعيتی هر اجتماعی حق اولياش اين است كه خودش
انتخاب بكند يك چيز را كه راجع به مقدرات
مملكت خويش است.... بايد مردم خودشان يك كسی را تعيين كنند.
مثلا ? فرض كنيد كه-
يك وكيلی را تعيين كنند در امورشان ... اگر بنا باشد كه يك نفر
آدم را پنج سال، ده
سال، هشت سال بگويند كه شما بيا در اين مملكت رئيسجمهور باش
... خود مردم آزاد يكی را تعيين بكند. اين آدم هر چه بد هم
باشد فكر خودش هست لااقل برای اينكه می گويد من
پنج سال ديگر از رئيسجمهوری افتادهام ... بايد اختيار دست
مردم باشد. اين يك
مسئله عقلی است. اگر جمهوری اسلامی باشد ديگر واضح است، برای
اينكه اسلام برای آن
كسی كه سرپرستی برای مردم ميخواهد بكند، ولايت بر مردم دارد،
يك شرايطی قرار داده
...
ما يك همچو چيزی ميخواهيم ... [نظام] رييسجمهوری معنايش اين
است كه مقدرات
دست خود مردم است."(صحيفه نور، ج 2، ص 496- 483)
بايد پرسيد
امروز نسبت به 25 سال پيش چه چيز تغيير كرده است كه برخی
آقايان اين چنين بيمحابا
بر طبل اقتدارگرايی ميكوبند و از نسخههای اسلاميزه شده
ديكتاتوری حمايت ميكنند؟
آيا حساسيت جهانيان به دموكراسی و حقوق بشر كمتر شده است يا
قدرتهای جهانی ضعيفتر
از گذشته شدهاند، اگر چنين نيست كه نيست، چرا خود را ملزم به
رعايت همان مواضع
به
زعم خود تاكتيكی، نميدانند.
چنانكه ملاحظه ميشود اينان نه در ادعای پيروی از تصوير كاذب و
منحرفی كه از امام ميسازند، صادقند ونه التزامی به منافع ملی
خود
دارند.» |