در چند سال اخیر اکثر نشستهای
اصلاح طلبان یک چهره آشنا را به خود میبیند،
البته نه به عنوان سخنران بلکه فقط به عنوان یک مستمع .
و آن کسی جزءشیخ عبدالله نوری نیست .
بعد از آزادی از زندان یک سالی در خانه خود را محبوس نمود و
حتی دعوت دوستان خود را برای حضور در جمعشان رد مینمود ولی
بعدا خود را در حلقه یاران گذاشت نه در مقام ناطق بلکه تنها و
تنها گوش میکرد
و کلامی سخن به میان نمی آورد و همچنان این رویه را ادامه میدهد.
در دیگرسو
آیت الله
حسینعلی منتظری راه دیگری را در پیش گرفت.
او نیز بعد از رهایی از حبس در خانه، چند ماهی سکوت نمود ولی
این سکوت را ادامه نداد و با راه اندازی پایگاه اینترنتی رابطه
خود را با مردم به نوعی بهبود بخشید و در گام بعدی با انتشار
بیانیههای گوناگون در مناسبتهای مختلف مواضع خود را به طور
شفاف و علنی اعلام نمود و در مرحله بعد دیدار با فعالان سیاسی
و مصاحبه با خبرنگاران را راه دیگری برای تاثیرگذاری در فضای
سیاسی انتخاب کرد و مطمئنا اگر کهولت سن نبود خود شخصا در برخی
محافل حضور پیدا میکرد.
از این رو سیاست در پیش گرفته وزیر کشور خاتمی که تاریخ روایتهای
جالبی از برخوردهای تند او با مقلد امروزش دارد ،
به هیچ وجه تناسبی با اصلاح طلب بودن وی ندارد.
نگارنده به هیچگاه مصائبی که در طول سالیان پس از دوم خرداد بر
عبدالله نوری رفت را از یاد نبرده و نخواهد برد و درصدد انکار
هزینههایی که او در راه اصلاحات پرداخت نموده نمی باشد ولی
سکوت ایشان در شرایط فعلی و در مقایسه با مقلدش یعنی آیت الله
منتظری ،"با وضعیت دشواری که دارد و سختیهایی
که تحمل نموده به مراتب از مشکلات نوری بیشتر بوده و میباشد.
برایم غیر قابل هضم است چرا که این مرجع بزرگوار با بیانیهها
و مصاحبهها و حتی انتشار کتاب در صدد ارتباط با مردم و نخبگان
میباشد ولی نوری تمامی کانالهای ارتباطی خود با مردم و حتی
همفکرانش را قطع نموده و به خیال خود اعتراضش را با سکوتش
اعلام میکند .
حقیر به شدت با اینگونه سیاستها مخالف میباشم و حتی آن را به
نوعی خیانت قلمداد میکنم،
چرا که زمانی که میتوان با سخنان و اعلام مواضع خود در سطح
جامعه تاثیر گذار بود ولی به هر دلیل منفعلانه عمل میشود به
سهم خود باید در آینده به خاطر این مصلحت اندیشیهای
نابخردانه از ملت عذرخواهی نمود. |