با چند تا از بچههایی که همه از نسل سوم و به عبارت دیگر دست
پروردههای انقلابند، صحبت میکردم. از مباحث و پرسشهایشان
معلوم بود که ذهن پرسوال و یا پر مسئلهای دارند که تا به حال
برای آنها پاسخی نگرفتهاند.
از هر حیطهای بحث شد تا به توقف و یا شاید توقیف محترمانه ی
"شبهای برره" رسیدیم و کنکاش در چونی و چرایی آن.
گفتم با این فضای جدید اگر غیر از این بود جای تعجب داشت نه
جلوگیری از پخش آن، آن هم با بهانههایی که برای هیچ شنوندهای
قابل پذیرش نبود. این توقف با نوع نگاه حاکم باید خیلی زودتر
رخ میداد.
به بچهها گفتم با کمال تاسف در مجموعهای "کوتوله پرور" و به
تعبیر همان مرحومان "پاچهخوار پرور" زندگی میکنیم. آدمها از
حد معینی نباید بیشتر رشد کنند؛ اگر قد آدمها از حد معینی
بلندتر شد زیرابش را میزنند و محترمانه و یا ... او را به
حاشیه میرانند.
گفتم نگاه کنید به حوزهی اقتصاد، سیاست، فرهنگ و ... آدمها،
تا متراژ معین امکان رشد دارند، اینکه اندازهی این متراژ دست
کیست بسته به شرایط و فهم آقایان دارد. تا یکی از قالب پیش
ساخته قدری خارج شود و خوش بدرخشد، باید درازش کرد ...
گفتم نگاه کنید ببینید همه جا از دانشگاه محل تحصیل خودتان
گرفته تا محل کار پدر و مادرتان الی ماشاالله چقدر کوتوله
میبینید که روز به روز بر ارج و قربشان افزوده میشود و آنها
که سرشان به تن اشان میارزد، یکییکی از صحنه خارج میشوند.
در این مورد حرف برای گفتن زیاد است، تا مجالی دیگر. |