نشست عمومی مجمع نمایندگان ادوار مجلس برگزار شد. در این
نشست
که با حضور جمعی از اصلاحطلبان و اعضای مجمع نمایندگان ادوار
مجلس شورای اسلامی برگزار شد، حسین مرعشی، عضو شورای مرکزی کارگزاران
سازندگی در خصوص توسعه در جمهوری اسلامی؛ محمدرضا خاتمی، دبیر
کل جبهه مشارکت پیرامون مشارکت مردمی در جمهوری اسلامی و
سیدحسین موسوی تبریزی، دبیر کل مجمع محققین و مدرسین حوزه
علمیه قم در خصوص حقوق بشر در اسلام سخن
گفتند.
در
برنامه تریبون آزاد
این نشست
خلیلی اردکانی, رسول منتجبنیا, کیان ارثی, احمد بورقانی,
احمد شیرزاد, فخرالدین حجازی, محمدعلی حاضری, ابراهیم امینی,
شهربانو امانی و اسماعیل ططری سخنرانی
کردند.
مهدی کروبی، دبیر کل حزب اعتماد ملی
و دبیرکل سابق مجمع روحانیون مبارز که قرار بود در این جلسه
سخنرانی کند، به جلسه نیآمد.
مرعشی
بعنوان لیدر کارگزاران سازندگی دراین جلسه گفت:
ایران در گذشته هیچگاه کوچکتر از آنی که امروز در نقشه
جغرافیایی میبینیم، نبوده است.
بخشهایی از قفقاز، عراق، پاکستان، آسیای میانه و همه
افغانستان جزو ایران بود.
ما از لحاظ معادن و منابع انرژی از معدود کشورهای جهان هستیم،
به گونهای که بعد از آمریکا و چین با ظرفیتهای متنوعی که
داریم، میتوانیم به کشور صنعتی تبدیل شویم که انتظار این است
مسوولان کشور از این ظرفیتهای واقعی برای بازسازی تمدنی
استفاده و ایران را به شکوه واقعی خود برسانند.
در ایران با انقلاب، در عراق با روی کار آمدن صدام و در مالزی
با روی کار آمدن ماهاتیر محمد، سه استراتژی مختلف اتخاذ شد.
صدام با سیاستهای نظامی سعی در تسلط بر منطقه داشت و در
مالزی سیاستهای توسعه اقتصادی هماهنگ با جهتگیری خارجی
اتخاذ شد و در ایران نیز سیاستهای ثابتی نداشتیم. عراق به
لحاظ منابع انسانی و انرژی کشور مطلوبی به شمار میرفت و از
لحاظ توسعهیافتگی وضعیت متوسطی داشت اما استقرار نظم نوین در
این کشور سالها به طول خواهد انجامید و آنها امروز حتی
نیازهای اولیه زندگیشان را از بیرون تامین میکنند.
در این میان ایران به لحاظ منابع انسانی و منابع اقتصادی و
توسعهیافتگی اول بود و مالزی هیچ جایگاهی در اقتصاد جهانی
نداشت. مالزی به عنوان کشوری که سابقه تمدن ندارد و فاقد هویت
ملی واحدی است، توانسته است تحت تاثیر سیاستهای درست به
نتایج مطلوب رسیده و خود را به ایران برساند.
به رسمیت شناختن حقوق شهروندی و حق مردم در عرصههای مختلف و
استقرار امنیت بدون قید و شرط در داخل از لوازم توسعهیافتگی
است.
برای مقیاس امنیت دو شاخص مهم ورود سرمایه و ورود نخبگان اهمیت
دارد، اگر به کشوری سرمایه وارد شود و نخبگان به جای خارج شدن
از کشور در داخل مانده و آنهایی هم که رفتهاند، برگردند،
بیانگر وضعیت مطلوب از نظر امنیتی است.
دراین نشست محمد رضا خاتمی گفت:
ما چارهای نداریم، اگر میخواهیم کشورمان را نجات دهیم و
داد میزنیم که "چرا سالهای سال توسعه نیافتهایم؟" وقتی خود
را با ژاپن و کره جنوبی مقایسه میکنیم و میبینیم آنها
رفتهاند و ما ماندهایم، تردید ندارم اگر وضع به همین منوال
کجدار و مریض بگذرد، افغانستان و عراق هم به سمت توسعه خواهد
رفت و ما خواهیم ماند.
یدالله
اسلامی
دبیرکل مجمع ادوار نیز دراین نشست گفت:
روزگاری بود که مردان نامی این سرزمین کینه را از سینه شسته
پای به میدان نهاده بودند. باهم رفتن را آهنگ کرده بودند و
همدلی سخن نخست بود نه در بیان که در میدان کار و عمل. همه
میدانستند دشواری راه و تنگنای گذر از حادثه را. کسی ساز
خویش به تنهایی نمینواخت. گمان میبردی که بر درد گران وطن
به یکباره درمان یافت شده و طبیبان را رضایت خاطری فراهم آمده
است. گمان بردیم که راه به پایان رسیده و دشواریها همه به
کناری رفته است. خودمانی بگویم که غرور از کم تا زیاد همه ما
را در خود گرفته بود.
هر کس خویش را میدید و موج توفانها پنهان مانده بود.
چشمها را بسته بودیم. نمیگویم که مشکل همه آن بود که
سهمخواهی آغاز شد ولی هر کس سهمی میخواست، آن کس که نمی
گفت وآن کس که بلند فریاد میکرد. آنکه بلند میگفت راستگوتر
بود. دریغ که تک صداها را در آن میانه راهی نبود. آنها که
میدانستند و آنها که نمیدانستند با هم به یک راه
میرفتند. فتنهها در کار آمد و تنگنا بر تنگنا افزوده شد.
هر راه که میرفتیم میبستند. هرگام که برمیداشتیم،
میشکستند. هر نامه که مینوشتیم پاره میشد. هر سرود که
میخواندیم بد میفهمیدند. نهال مطبوعات نورسته بود که
شکستند و باغ فرهنگ را به آتش کینه سوزاندند. ما میدیدیم و
فریاد برمیآوردیم. دستی درکار بود که همه با هم فریاد نکنیم.
همه با هم سرود آزادی سر ندهیم. نادانسته هر یک دیگری را
گنهکار میپنداشت و این همان بود که آنها میخواستند. آنهایی
که میدانستند با هم بودن گروهی که با برنامه اصلاحات به
میدان آمدهاند، سرنوشت تازهای برای کشور رقم خواهد زد.
مردم را به حقوقی آشنا خواهد کرد که تا آن روز از آن
نمیدانستند. این گناه اندکی نبود که از آن بتوان چشم پوشید
اما با هم بودن بنیان سترگی بود که راه بر هر نقشهای
میبست. باید به گونهای وارد شد که فتنه ریشه بدواند. کسی
از فتنه غافل نبود ولی کلید اصلی رویارویی با فتنه نهان مانده
بود. در ذهن بزرگترها نشانده بودند که این تازه به میدان
آمدهها همه چیز را برای خود میخو اهند و جوانترها به این
میاندیشیدند که بزرگترها جایی برای آنها در این میدان فراهم
نمیکنند. فاصله بین نسلی بروزی در قدرت یافته بود. بزرگترها
از یاد برده بودند که باید گام به گام آنچه را آموخته بودند به
جوانان بدهند وجوانترها فراموش کرده بودند که پیران را
خاطرهها در سینه است و نصحیتها در سر. هردو در این راه
بیتابی کردند.
آنان که بر آتش فتنه میدمیدند، سرمست که نیرنگشان کارگر
افتاده است و هر چه بکنند، میتوانند. چون با هم شدن کم نشانه
شده بود، هر چند فریاد همدلی فراوان میشد. بساط همدلی گسترده
نشده، برچیده شده بود. از میان آن دیگرانی که با اصلاحات
مخالفت میکردند، تنها یکی صادق بود یا صادقتر بود. همان کس
که میگفت:
باید سفره تساهل برچیده شود.
او راست میگفت و هدف را به خوبی نشان میداد و هنوز هم او
راستگوترین آدمهاست. چون هدف خود
را
پنهان نمیکند. اینکه چرا بیشتر بر او میشوریم، از همان
روست که او چون هر چه را میخواهد، به راستی بیان میکند و
دیگرانی با فریبکاری
در همان راه میروند که او غزلش را میخواند. بگذرم که برخی
گمان بردیم که قدرت کلید هر کاری است و با کلیدی که مردم به
دست ما سپردهاند، هر گرهی گشوده میشود و از یاد بردیم که
در کدامین سرزمین آهنگ اصلاحات کردهایم.
هر گروهی را به بهانهای در زمانی که میبایست، به
میدان نخواندیم
و برای این هم شعار ساختیم. آن قصه را دیگر نمیگشایم. قدرت
مردم بهایی کمتر یافت. دانشجویان جایی سرخورده شدند. روزنامه
نگاران جایی به بند آمدند و شگفت از بهایی که این دو گروه
پرداختند. قانونی که میخواستیم بر ملک حاکم شود، ابزاری شد
برای از پای درآوردن قانون. برخی از فرمان بریدن میگفتند.
هنگامه سختی بود. بایست دقیق و درست به پیش رفت و عقبگرد
نکرد. کمکاری فراوان شد. زبان همدیگر را نفهمیدیم. آن یکی
دیگری را تندرو خواند و دیگری این را کندرو. این آهنگ جایی
دیگر ساز شده بود ولی ما با همین آهنگ میخواندیم و گمان
میبردیم که خود آهنگساز ماهری شدهایم ...
هرکس امروزه میگوید این داستان از جایی آغاز شد و این آغاز
همان نیست که دیگری میگوید. در هر دو گفته یا دیگر گفتهها
نشانهای از واقعیت هست. به نظر میرسد در گذشته ماندن
راهکار نیست. گذشتهها گذشته است. باید برای آینده فکری کرد.
آنان که میتوانستند و کاری نکردند، نمیتوانند دامن از این
آسیب پاک نگهدارند. پارهای کاسبکاران به میدان آمدند تا رشته
همدلیها را پاره کنند. آنان از این به آن و از آن به این
میگفتند. گفتند و گفتند تا کارگر افتاد. اینک نیز میدان از
این گونه افراد تهی نیست. آنان را نقشی است که تا پوشیده
میماند کارگر میافتد و چون برملا شود، بیاثر میشود.
باید نخست آنان را از وارونه خبرسازی بازداشت.
اگر شناختن این دست دشوار است، محال نیست. هستند کسانی هم که
صادقانه در همین راه میروند، باید به آنان هم صادقانه از
تنگناها و دشواری و نیازها و لزوم پایداری و از خودگذشتگی سخن
به میان آورد. این قصههای کهنه و همین نیازهای تازه است که
شورای مرکزی مجمع نمایندگان را به فراهم ساختن زمینه و
برنامهریزی برگزاری این نشست وادار ساخت. دنیا به پایان
نرسیده است. هرکس روزی به قدرت رسید به ناگزیر باید قدرت را
واگذارد. گلایه ما از این است که اگر در این راه دخالتهای
ناروا شود،
بنیان کشور
بر باد میرود.
ما از ویرانگری اندیشه
خودی
و
ناخودی
کردن مردم میهراسیم. ما
تهدیدها
و
خطرها
را میبینیم. گاهی برای آنکه بهانهای نشود، خاموشی
میگزینیم و زمانی برای آنکه ویرانی در پی نیاورد، فریاد
میزنیم. روزگار آموزگار بزرگی است. بایست که سرود یکپارچگی
کشور را آهنگ بلند همدلی نمود. تهدیدها کم نیست. تدبیر به ما
حکم میکند که بهتر بیندیشیم و درستتر گام برداریم. همبستگی
گوهر گرانبهایی است. بایست آن را جست نه در شعار. باید به راهی
شد که همبستگی را بنا نهد و برای آن هیچ بهانهای جز آن نیاز
نیست.
در گوش حاکمان نیز باید خواند که اساس ملک را تدبیر پایدار
میسازد و بودن
همه مردم در میدان.
هرکس را به گونهای راندن درمان درد گران ملک نیست. شگفت است
که آمریکا برای دموکراسی در ایران بودجه میگذارد و ایران بر
آن میشود که در برابر آن بودجهای را قرار دهد. کاش آمریکا
بودجه را در راه پژوهش نقشها و دخالتهای بیگانگان و درهم
شکستن حکومت ملی مصدق به کار میبست و آثار ویرانگر آن را بر
روح ملت ما به جستجو مینشست و ایران نیز بودجه را به
تقویت نهادهای
مستقل میداد. چون نهادهای مردمی سد محکم پایداری کشور و راز
و رمز استواری میهن است و قدرت یافتن نهادهای مردمی و
سازمانهای سیاسی قدرتمند و رسانههای دارای اعتبار راه را
بر ورود و دخالت هر بیگانه میبندد..
ما چه بخواهیم و چه نخواهیم به ناگزیر باید پای به میدان
اندیشه و یافتن راه بگذاریم. ما با درک واقعیتها، باید رفع
تهدیدهای بزرگتر را اولویت کار خود قرار دهیم. در و دیوار ما
را به با هم بودن فرامیخوانند.
سید حسین موسوی
دبیرکل مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم
نیز در این نشست گفت:
عدهای از دلسوزان نظام که سالها برای پیروزی انقلاب زحمت
کشیده، زندان رفته و شکنجه و تبعید شده و دایم خدمت
کردهاند، امروز پیشنهاد میکنند که برای تعیین مهمترین رکن
نظام که رهبری است، اعضای خبرگان علاوه بر فقیه بودن باید در
امور مختلف متخصص باشند زیرا بر اساس اصل 110 قانون اساسی تمام
مسوولیتهای مهم و کلان کشور اعم از مدیریت نظامی, دفاعی,
قضایی, فرهنگی و تعیین سیاستهای کلان کشور به عهده رهبری است
و مدیریت این کارها مدیریت خانواده, مسجد, مدرسه یا حوزه علمیه
قم نیست.
عدهای از متخصصین باید به مجلس خبرگان بروند و ببینند که
آیا رهبر در مدیریتهای مختلفی که در حیطه اختیارات اوست،
خوب عمل میکند یا نه؟ زیرا کار خبرگان نظارت است اما آنها در
مقابل میگویند، اینها از اجانب هستند و پول گرفتهاند تا
نظام را زیر سوال ببرند، مقاله مینویسند که این افراد
همانهایی هستند که میگویند اسلام منهای روحانیت. اینها
همانهایی هستند که میگویند دین از سیاست جداست. مگر اینها
چه گفتهاند جز آنکه اصلی را که در قانون اساسی است، پیشنهاد
نکردهاند.
در زمان تصویب قانون اساسی هیچیک از مراجع و مجتهدین چه در
داخل خبرگان و چه در بیرون خبرگان با این مساله که خداوند بشر
را به حاکمیت و مدیریت خود حاکم کرده است، مخالفت نکردند.
شریعتمداری و شیخ حسن قمی، دو نفر از مراجع بودند که در رابطه
با اصل 110 که در مورد اختیارات ولی فقیه است، اعتراض داشتند،
با اینکه آن موقع اختیارات ولی فقیه زیاد نبود و بعد از تجدید
نظر چهار برابر شد.
زمانی که دکتر حبیبی پیشنویس قانون اساسی را که در آن اصل
ولایت فقیه نیامده بود، برای امام میآورد، ایشان میفرماید
که آن را به رای مردم بگذارید. امام میدانست که این
پیشنویس رای خواهد آورد اما بازرگان و اطرافیانش گفتند که
پیشنویس باید در مجلس خبرگان رهبری بررسی شود چون خبرگان با
رای مردم انتخاب شدهاند و این مساله با دموکراسی منافات
ندارد.
دبیرکل مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم در ادامه سخنان خود
با اشاره به
یورش به حسینه دراویش در قم "حسینیه
شریعیت قم"
گفت: در این ماجرا هیچ حقی برای آنها به عنوان یک انسان قائل
نشدند و قوانین موجود را در این جریان زیر پا گذاشتند و برخی
مراجع نیز نسبت به پایمال شدن حقوق مردمی آنها اعتراض کردند.
احمد شیرزاد
عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت ایران اسلامی
نیز دراین نشست درباره مذاکرات اتمی ایران
گفت:
در دو سطح با فنآوری هستهای میتوان برخورد کرد، سطحی که
بخواهیم به حدی از تواناییها برسیم و سطحی که بگوییم ما قدرت
بالای هستهای داریم. بین این دو سطح را نمیتوان
آهستهآهسته طی کرد. اگر ما تواناییهای مقبولی داشته باشیم،
فقط به کار" تهدید شدن"، "کتک خوردن" و" در معرض چالش سیاسی
قرار گرفتن" میخورد. ما وقتی میتوانیم آن را به عنوان یک
توانایی عرضه کنیم که چندین پله را طی کرده باشیم.
اصلاحطلبان، مجموعه رجال سیاسی در کشور و مجموعه روشنفکران
از سال 81 متوجه مسائل هستهای شدند، بعد از دو سه سال کشمکش
با کشورهای خارجی اغلب مسوولان و آگاهان به این مساله، از آنچه
که میگذشت، بیاطلاع بودند و معاونان رییس جمهوری، وزرا و
حتی به جرات میگویم شخص رییسجمهوری از
آنچه رخ میداد، خبر نداشتند
و ما امروز داریم تاوان چیزهایی را که اتفاق افتاده است،
میدهیم.
ما تاوان چیزی را میدهیم که نمیدانیم چیست و این یک درد
است. مردم اروپا به مدت پنج دهه در زیر تهدید دو ابرقدرت جهانی
زندگی میکردند لذا بحث تسلیحاتی و فنآوری برای شهروندان
اروپایی یا استرالیایی و ژاپنی یک بحث آشنایی است و آگاهانه در
مورد آن به بحث میپردازند اما در کشور ما بالاترین مسوولان
تصمیمگیری نسبت به این مساله اطلاعات زیادی ندارند و یا
اطلاعاتشان در حد صفر است، لذا در مورد مسائل سیاسی آن صحبت
میکنند که این فرافکنی مساله است.
ما با بخشی که با سرنوشت کشور و بود و نبود آن درگیر است،
آشنایی نداریم. اصلا این "در غلطانی" که آقای لاریجانی
میگوید، چیست؟
در زیر بیابان نطنز و نیروگاه بوشهر چه چیزی نهفته است که باید
این همه بایت آن هزینه بدهیم؟
فرض بگیریم اینها دستاوردهای بزرگی بوده و کارهای بزرگی انجام
شده است اما با این روش نمیتوان از حق مردم ایران در رسیدن
به فنآوری هستهای دفاع کرد، کشور ایران به لحاظ ذخایر
اورانیوم چیزی
درحد صفر
است.
ما دو معدن شناخته شده اورانیوم در یزد و بندرعباس داریم که
مجموعه ذخایر آنها که یک گرم تاکنون از آن برداشت نشده است،
1400 تن سنگ معدن اورانیوم است که اگر کل آن استخراج شود، تنها
به مدت 7 سال میتواند کفاف سوخت نیروگاه بوشهر را بدهد که
این نیروگاه هم هزار مگاوات یعنی 5/2 درصد از برق کشور را
تولید خواهد کرد.
وقتی سوختش را نداریم و آنها هم به ما نمیدهند، راهش این
نیست. اگر تمایل به دستیابی به این سوخت را داریم، یا باید
اعتماد آنها را جلب کنیم یا این که سوخت معدن بخریم که آنها به
هیچ وجه به ما نمیدهند.
وای به حال روزی که حکومتی نه در دین که در حوزه علمی و
مهندسی تئوریپردازی رسمی کند که هیچ کس غیر از آنها نتواند
حرف بزند.
فضایی ایجاد شده است که مردم دچار توهم شدهاند، ما باید
بابت این کار به نسلهای بعد تقاص پس بدهیم. این زمان خواهد گذاشت،
یا باید
کوتاه بیایند
که بحثها تمام میشود و یا این که کشور را به سمت
درگیری فرسایشی
ببرند که قطعا ضرر آن زیادتر خواهد بود.
اگر در خرمشهر و 8 سال دفاع مقدس جنگیدیم، میدانستیم چه
میخواهیم، اما حالا چه میخواهیم؟
دیدگاههای مختلف در مورد تسلیحات هستهای در دنیا
وجود دارد.
یک نگاه موازنه مثبت است که معتقد است سلاح هستهای صلح میآورد
لذا باید کشورهای جهان سوم هم سلاح هستهای داشته باشند تا
صلح ایجاد شود.
اما نگاه دیگر به دنبال دنیای عاری از سلاحهای هستهای است.
احزاب سیاسی در دنیای مدرن در مورد تسلیحات هستهای موضع و
تکلیف خود را مشخص میکنند، ما هم باید تکلیف خود را مشخص و
در این خصوص موضعگیری کنیم.
نشست بعدی ادوار
مجلس قرار است
در اردیبهشت ماه 85
برگزار شود.
درپایان این نشست، محمد رضا خاتمی
در پاسخ به سوالی در خصوص اظهارات دبیر شورای عالی امنیت ملی
مبنی بر امکان مذاکره مستقیم ایران با آمریکا گفت: مذاکره با
آمریکا از دید آقایان بد نیست، خودشان هم مذاکره کنند، ما هم
میگوییم انشاء الله موفق باشند. |