ايران

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

سخنان محمد خاتمی، مرعشی، موسوی و شیرزاد
درنشست عمومی مجمع نمایندگان ادوار مجلس
به پرتگاه می‌رویم، و مردم
نمی دانند به کجا برده می‌شوند

مصباح یزدی صادق ترین مخالف اصلاحات بود و پوست کنده حرفش را می‌زند، کسانی در راس حاکمیت همان را می‌کنند که مصباح می‌گوید اما دستشان را رو نمی کنند!
در راس دوران اصلاحات، باید مسئولیت ناکامی‌ها را بپذیرند. آنجا که مردم را به میدان نخواستیم. آنها که هنوز خودی و غیر خودی می‌کنند، تهدیدها و خطرهائی که بنیان کشور را برباد خواهد داد را نشناخته اند. حیرت آور است که امریکا بودجه برای دمکراسی درایران تصویب می‌کند و در اینجا بودجه برای مقابله با دمکراسی در نظر گرفته می‌شود. این بودجه را صرف تقویت نهادهای مردم کنید تا آن بودجه خنثی شود!

عده‌‏ای از متخصصین باید به مجلس خبرگان بروند و ببینند که آیا
رهبر در مدیریت‌‏های مختلفی که در حیطه اختیارات اوست، خوب عمل می‌‏کند یا نه؟
از آنچه
در حوزه اتمی می‌‏گذشت، همه بی‌‏اطلاع بودند. معاونان رئیس جمهوری، وزرا و حتی به جرات می‌‏گویم شخص رئیس‌‏جمهوری از آنچه رخ می‌‏داد، خبر نداشتند. مگر در زیر بیابان نطنز و نیروگاه بوشهر چه چیزی نهفته است که باید این همه بایت آن هزینه بدهیم؟

 
 
 
 

 

نشست عمومی مجمع نمایندگان ادوار مجلس برگزار شد.  در این نشست که با حضور جمعی از اصلاح‌‏طلبان و اعضای مجمع نمایندگان ادوار مجلس شورای اسلامی برگزار شد، حسین مرعشی، عضو شورای مرکزی کارگزاران سازندگی در خصوص توسعه در جمهوری اسلامی؛ محمدرضا خاتمی، ‌‏دبیر کل جبهه مشارکت  پیرامون مشارکت مردمی در جمهوری اسلامی و سیدحسین موسوی تبریزی، دبیر کل مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم در خصوص حقوق بشر در اسلام سخن گفتند.

در برنامه تریبون آزاد این نشست ‌‏ خلیلی اردکانی, رسول منتجب‌‏نیا, کیان ارثی, احمد بورقانی, احمد شیرزاد, فخرالدین حجازی, محمدعلی حاضری, ابراهیم امینی, شهربانو امانی و اسماعیل ططری سخنرانی کردند.

مهدی کروبی، دبیر کل حزب اعتماد ملی و دبیرکل سابق مجمع روحانیون مبارز که قرار بود در این جلسه سخنرانی کند، به جلسه نیآمد.


مرعشی
بعنوان لیدر کارگزاران سازندگی دراین جلسه گفت:

ایران در گذشته هیچگاه کوچک‌‏تر از آنی که امروز در نقشه جغرافیایی می‌‏بینیم، نبوده است. بخش‌‏هایی از قفقاز، عراق، پاکستان، آسیای میانه و همه افغانستان جزو ایران بود. ما از لحاظ معادن و منابع انرژی از معدود کشورهای جهان هستیم، به گونه‌‏ای که بعد از آمریکا و چین با ظرفیت‌‏های متنوعی که داریم، می‌‏توانیم به کشور صنعتی تبدیل شویم که انتظار این است مسوولان کشور از این ظرفیت‌‏های واقعی برای بازسازی تمدنی استفاده و ایران را به شکوه واقعی خود برسانند.

در ایران با انقلاب، در عراق با روی کار آمدن صدام و در مالزی با روی کار آمدن ماهاتیر محمد، سه استراتژی مختلف اتخاذ شد. صدام با سیاست‌‏های نظامی سعی در تسلط بر منطقه داشت و در مالزی سیاست‌‏های توسعه اقتصادی هماهنگ با جهت‌‏گیری خارجی اتخاذ شد و در ایران نیز سیاست‌‏های ثابتی نداشتیم. عراق به لحاظ منابع انسانی و انرژی کشور مطلوبی به شمار می‌‏رفت و از لحاظ توسعه‌‏یافتگی وضعیت متوسطی داشت اما استقرار نظم نوین در این کشور سال‌‏ها به طول خواهد انجامید و آنها امروز حتی نیازهای اولیه زندگی‌‏شان را از بیرون تامین می‌‏کنند.

در این میان ایران به لحاظ منابع انسانی و منابع اقتصادی و توسعه‌‏یافتگی اول بود و مالزی هیچ جایگاهی در اقتصاد جهانی نداشت. مالزی به عنوان کشوری که سابقه تمدن ندارد و فاقد هویت ملی واحدی است، توانسته است تحت تاثیر سیاست‌‏های درست به نتایج مطلوب رسیده و خود را به ایران برساند.

به رسمیت شناختن حقوق شهروندی و حق مردم در عرصه‌‏های مختلف و استقرار امنیت بدون قید و شرط در داخل از لوازم توسعه‌‏یافتگی است. برای مقیاس امنیت دو شاخص مهم ورود سرمایه و ورود نخبگان اهمیت دارد، اگر به کشوری سرمایه وارد شود و نخبگان به جای خارج شدن از کشور در داخل مانده و آنهایی هم که رفته‌‏اند، برگردند، بیانگر وضعیت مطلوب از نظر امنیتی است.

دراین نشست محمد رضا خاتمی گفت:

ما چاره‌‏ای نداریم، اگر می‌‏خواهیم کشورمان را نجات دهیم و داد می‌‏زنیم که "چرا سالهای سال توسعه نیافته‌‏ایم؟" وقتی خود را با ژاپن و کره جنوبی مقایسه می‌‏کنیم و می‌‏بینیم آنها رفته‌‏اند و ما مانده‌‏ایم، تردید ندارم اگر وضع به همین منوال کجدار و مریض بگذرد، افغانستان و عراق هم به سمت توسعه خواهد رفت و ما خواهیم ماند.

 

 یدالله اسلامی دبیرکل مجمع ادوار نیز دراین نشست گفت:

روزگاری بود که مردان نامی این سرزمین کینه را از سینه شسته پای به میدان نهاده بودند. باهم رفتن را آهنگ کرده بودند و همدلی سخن نخست بود نه در بیان که در میدان کار و عمل. همه می‌‏دانستند دشواری راه و تنگنای گذر از حادثه را. کسی ساز خویش به تنهایی نمی‌‏نواخت. گمان می‌‏بردی که بر درد گران وطن به یکباره درمان یافت شده و طبیبان را رضایت خاطری فراهم آمده است. گمان بردیم که راه به پایان رسیده و دشواری‌‏ها همه به کناری رفته است. خودمانی بگویم که غرور از کم تا زیاد همه ما را در خود گرفته بود.
هر کس خویش را می‌‏دید و موج توفان‌‏ها پنهان مانده بود. چشم‌‏ها را بسته بودیم. نمی‌‏گویم که مشکل همه آن بود که سهم‌‏خواهی آغاز شد ولی هر کس سهمی می‌‏خواست، آن کس که نمی گفت وآن کس که بلند فریاد می‌‏کرد. آنکه بلند می‌‏گفت راستگوتر بود. دریغ که تک صداها را در آن میانه راهی نبود. آنها که می‌‏دانستند و آنها که نمی‌‏دانستند با هم به یک راه می‌‏رفتند. فتنه‌‏ها در کار آمد و تنگنا بر تنگنا افزوده شد. هر راه که می‌‏رفتیم می‌‏بستند. هرگام که برمی‌‏داشتیم، می‌‏شکستند. هر نامه که می‌‏نوشتیم پاره می‌‏شد. هر سرود که می‌‏خواندیم بد می‌‏فهمیدند. نهال مطبوعات نورسته بود که شکستند و باغ فرهنگ را به آتش کینه سوزاندند. ما می‌‏دیدیم و فریاد برمی‌‏آوردیم. دستی درکار بود که همه با هم فریاد نکنیم. همه با هم سرود آزادی سر ندهیم. نادانسته هر یک دیگری را گنهکار می‌‏پنداشت و این همان بود که آنها می‌‏خواستند. آنهایی که می‌‏دانستند با هم بودن گروهی که با برنامه اصلاحات به میدان آمده‌‏اند، سرنوشت تازه‌‏ای برای کشور رقم خواهد زد. مردم را به حقوقی آشنا خواهد کرد که تا آن روز از آن نمی‌‏دانستند. این گناه اندکی نبود که از آن بتوان چشم پوشید اما با هم بودن بنیان سترگی بود که راه بر هر نقشه‌‏ای می‌‏بست. باید به گونه‌‏ای وارد شد که فتنه ریشه بدواند. کسی از فتنه غافل نبود ولی کلید اصلی رویارویی با فتنه نهان مانده بود. در ذهن بزرگترها نشانده بودند که این تازه به میدان آمده‌‏ها همه چیز را برای خود می‌‏خو اهند و جوان‌‏ترها به این می‌‏اندیشیدند که بزرگترها جایی برای آنها در این میدان فراهم نمی‌‏کنند. فاصله بین نسلی بروزی در قدرت یافته بود. بزرگترها از یاد برده بودند که باید گام به گام آنچه را آموخته بودند به جوانان بدهند وجوانترها فراموش کرده بودند که پیران را خاطره‌‏ها در سینه است و نصحیت‌‏ها در سر. هردو در این راه بی‌‏تابی کردند.
آنان که بر آتش فتنه می‌‏دمیدند، سرمست که نیرنگشان کارگر افتاده است و هر چه بکنند، می‌‏توانند. چون با هم شدن کم نشانه شده بود، هر چند فریاد همدلی فراوان می‌‏شد. بساط همدلی گسترده نشده، برچیده شده بود. از میان آن دیگرانی که با اصلاحات مخالفت می‌‏کردند، تنها یکی صادق بود یا صادق‌‏تر بود. همان کس که می‌‏گفت:
باید سفره تساهل برچیده شود. او راست می‌‏گفت و هدف را به خوبی نشان می‌‏داد و هنوز هم او راستگوترین آدم‌‏هاست. چون هدف خود را پنهان نمی‌‏کند. اینکه چرا بیشتر بر او می‌‏شوریم، از همان روست که او چون هر چه را می‌‏خواهد، به راستی بیان می‌‏کند و دیگرانی با فریبکاری در همان راه می‌‏روند که او غزلش را می‌‏خواند. بگذرم که برخی گمان بردیم که قدرت کلید هر کاری است و با کلیدی که مردم به دست ما سپرده‌‏اند، هر گرهی گشوده می‌‏شود و از یاد بردیم که در کدامین سرزمین آهنگ اصلاحات کرده‌‏ایم.

هر گروهی را به بهانه‌‏ای در زمانی که می‌‏بایست، به میدان نخواندیم و برای این هم شعار ساختیم. آن قصه را دیگر نمی‌‏گشایم. قدرت مردم بهایی کمتر یافت. دانشجویان جایی سرخورده شدند. روزنامه نگاران جایی به بند آمدند و شگفت از بهایی که این دو گروه پرداختند. قانونی که می‌‏خواستیم بر ملک حاکم شود، ابزاری شد برای از پای درآوردن قانون. برخی از فرمان بریدن می‌‏گفتند. هنگامه سختی بود. بایست دقیق و درست به پیش رفت و عقب‌‏گرد نکرد. کم‌‏کاری فراوان شد. زبان همدیگر را نفهمیدیم. آن یکی دیگری را تندرو خواند و دیگری این را کندرو. این آهنگ جایی دیگر ساز شده بود ولی ما با همین آهنگ می‌‏خواندیم و گمان می‌‏بردیم که خود آهنگ‌‏ساز ماهری شده‌‏ایم ...

هرکس امروزه می‌‏گوید این داستان از جایی آغاز شد و این آغاز همان نیست که دیگری می‌‏گوید. در هر دو گفته یا دیگر گفته‌‏ها نشانه‌‏ای از واقعیت هست. به نظر می‌‏رسد در گذشته ماندن راهکار نیست. گذشته‌‏ها گذشته است. باید برای آینده فکری کرد. آنان که می‌‏توانستند و کاری نکردند، نمی‌‏توانند دامن از این آسیب پاک نگهدارند. پاره‌‏ای کاسبکاران به میدان آمدند تا رشته همدلی‌‏ها را پاره کنند. آنان از این به آن و از آن به این می‌‏گفتند. گفتند و گفتند تا کارگر افتاد. اینک نیز میدان از این گونه افراد تهی نیست. آنان را نقشی است که تا پوشیده می‌‏ماند کارگر می‌‏افتد و چون برملا شود، بی‌‏اثر می‌‏شود. باید نخست آنان را از وارونه خبرسازی بازداشت.

اگر شناختن این دست دشوار است، محال نیست. هستند کسانی هم که صادقانه در همین راه می‌‏روند، باید به آنان هم صادقانه از تنگناها و دشواری و نیازها و لزوم پایداری و از خودگذشتگی سخن به میان آورد. این قصه‌‏های کهنه و همین نیازهای تازه است که شورای مرکزی مجمع نمایندگان را به فراهم ساختن زمینه و برنامه‌‏ریزی برگزاری این نشست وادار ساخت. دنیا به پایان نرسیده است. هرکس روزی به قدرت رسید به ناگزیر باید قدرت را واگذارد. گلایه ما از این است که اگر در این راه دخالت‌‏های ناروا شود، بنیان کشور بر باد می‌‏رود.

ما از ویرانگری اندیشه خودی و ناخودی کردن مردم می‌‏هراسیم. ما تهدیدها و خطرها را می‌‏بینیم. گاهی برای آنکه بهانه‌‏ای نشود، خاموشی می‌‏گزینیم و زمانی برای آنکه ویرانی در پی نیاورد، فریاد می‌‏زنیم. روزگار آموزگار بزرگی است. بایست که سرود یکپارچگی کشور را آهنگ بلند همدلی نمود. تهدیدها کم نیست. تدبیر به ما حکم می‌‏کند که بهتر بیندیشیم و درست‌‏تر گام برداریم. همبستگی گوهر گرانبهایی است. بایست آن را جست نه در شعار. باید به راهی شد که همبستگی را بنا نهد و برای آن هیچ بهانه‌‏ای جز آن نیاز نیست.
در گوش حاکمان نیز باید خواند که اساس ملک را تدبیر پایدار می‌‏سازد و بودن
همه مردم در میدان. هرکس را به گونه‌‏ای راندن درمان درد گران ملک نیست. شگفت است که آمریکا برای دموکراسی در ایران بودجه می‌‏گذارد و ایران بر آن می‌‏شود که در برابر آن بودجه‌‏ای را قرار دهد. کاش آمریکا بودجه را در راه پژوهش نقش‌‏ها و دخالت‌‏های بیگانگان و درهم شکستن حکومت ملی مصدق به کار می‌‏بست و آثار ویرانگر آن را بر روح ملت ما به جستجو می‌‏نشست و ایران نیز بودجه را به تقویت نهادهای مستقل می‌‏داد. چون نهادهای مردمی سد محکم پایداری کشور و راز و رمز استواری میهن است و قدرت یافتن نهادهای مردمی و سازمان‌‏های سیاسی قدرتمند و رسانه‌‏های دارای اعتبار راه را بر ورود و دخالت هر بیگانه می‌‏بندد..

ما چه بخواهیم و چه نخواهیم به ناگزیر باید پای به میدان اندیشه و یافتن راه بگذاریم. ما با درک واقعیت‌‏ها، باید رفع تهدیدهای بزرگتر را اولویت کار خود قرار دهیم. در و دیوار ما را به با هم بودن فرامی‌‏خوانند.

سید حسین موسوی دبیرکل مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم نیز در این نشست گفت:

 

عده‌‏ای از دلسوزان نظام که سال‌‏ها برای پیروزی انقلاب زحمت کشیده، زندان رفته و شکنجه و تبعید شده‌‏ و دایم خدمت کرده‌‏اند، امروز پیشنهاد می‌‏کنند که برای تعیین مهمترین رکن نظام که رهبری است، اعضای خبرگان علاوه بر فقیه بودن باید در امور مختلف متخصص باشند زیرا بر اساس اصل 110 قانون اساسی تمام مسوولیت‌‏های مهم و کلان کشور اعم از مدیریت نظامی, دفاعی, قضایی, فرهنگی و تعیین سیاست‌‏های کلان کشور به عهده رهبری است و مدیریت این کارها مدیریت خانواده, مسجد, مدرسه یا حوزه علمیه قم نیست.

عده‌‏ای از متخصصین باید به مجلس خبرگان بروند و ببینند که آیا رهبر در مدیریت‌‏های مختلفی که در حیطه اختیارات اوست، خوب عمل می‌‏کند یا نه؟ زیرا کار خبرگان نظارت است اما آنها در مقابل می‌‏گویند، اینها از اجانب هستند و پول گرفته‌‏اند تا نظام را زیر سوال ببرند، مقاله می‌‏نویسند که این افراد همان‌‏هایی هستند که می‌‏گویند اسلام منهای روحانیت. اینها همان‌‏هایی هستند که می‌‏گویند دین از سیاست جداست. مگر اینها چه گفته‌‏اند جز آنکه اصلی را که در قانون اساسی است، پیشنهاد نکرده‌‏اند.

در زمان تصویب قانون اساسی هیچ‌‏یک از مراجع و مجتهدین چه در داخل خبرگان و چه در بیرون خبرگان با این مساله که خداوند بشر را به حاکمیت و مدیریت خود حاکم کرده است، مخالفت نکردند. شریعتمداری و شیخ حسن قمی، دو نفر از مراجع بودند که در رابطه با اصل 110 که در مورد اختیارات ولی فقیه است، اعتراض داشتند، با اینکه آن موقع اختیارات ولی فقیه زیاد نبود و بعد از تجدید نظر چهار برابر شد.

زمانی که دکتر حبیبی پیش‌‏نویس قانون اساسی را که در آن اصل ولایت فقیه نیامده بود، برای امام می‌‏آورد، ایشان می‌‏فرماید که آن را به رای مردم بگذارید. امام می‌‏دانست که این پیش‌‏نویس رای خواهد آورد اما بازرگان و اطرافیانش گفتند که پیش‌‏نویس باید در مجلس خبرگان رهبری بررسی شود چون خبرگان با رای مردم انتخاب شده‌‏اند و این مساله با دموکراسی منافات ندارد.


دبیرکل مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم در ادامه سخنان خود با اشاره به
یورش به حسینه دراویش در قم "حسینیه شریعیت قم" گفت: در این ماجرا هیچ حقی برای آنها به عنوان یک انسان قائل نشدند و قوانین موجود را در این جریان زیر پا گذاشتند و برخی مراجع نیز نسبت به پایمال شدن حقوق مردمی آنها اعتراض کردند.
 
احمد شیرزاد عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت ایران اسلامی نیز دراین نشست درباره مذاکرات اتمی ایران گفت:

در دو سطح با فن‌‏آوری هسته‌‏ای می‌‏توان برخورد کرد، سطحی که بخواهیم به حدی از توانایی‌‏ها برسیم و سطحی که بگوییم ما قدرت بالای هسته‌‏ای داریم. بین این دو سطح را نمی‌‏توان آهسته‌‏آهسته طی کرد. اگر ما توانایی‌‏های مقبولی داشته باشیم، فقط به کار" تهدید شدن"، "کتک خوردن" و" در معرض چالش سیاسی قرار گرفتن" می‌‏خورد. ما وقتی می‏توانیم آن را به عنوان یک توانایی عرضه کنیم که چندین پله را طی کرده باشیم.
 اصلاح‌‏طلبان، مجموعه رجال سیاسی در کشور و مجموعه روشنفکران از سال 81 متوجه مسائل هسته‌‏ای شدند، بعد از دو سه سال کشمکش با کشورهای خارجی اغلب مسوولان و آگاهان به این مساله، از آنچه که می‌‏گذشت، بی‌‏اطلاع بودند و معاونان رییس جمهوری، وزرا و حتی به جرات می‌‏گویم شخص رییس‌‏جمهوری از آنچه رخ می‌‏داد، خبر نداشتند و ما امروز داریم تاوان چیزهایی را که اتفاق افتاده است، می‌‏دهیم.

ما تاوان چیزی را می‌‏دهیم که نمی‌‏دانیم چیست و این یک درد است. مردم اروپا به مدت پنج دهه در زیر تهدید دو ابرقدرت جهانی زندگی می‌‏کردند لذا بحث تسلیحاتی و فن‌‏آوری برای شهروندان اروپایی یا استرالیایی و ژاپنی یک بحث آشنایی است و آگاهانه در مورد آن به بحث می‌‏پردازند اما در کشور ما بالاترین مسوولان تصمیم‌‏گیری نسبت به این مساله اطلاعات زیادی ندارند و یا اطلاعات‌‏شان در حد صفر است، لذا در مورد مسائل سیاسی آن صحبت می‌‏کنند که این فرافکنی مساله است.

ما با بخشی که با سرنوشت کشور و بود و نبود آن درگیر است، آشنایی نداریم. اصلا این "در غلطانی" که آقای لاریجانی می‌‏گوید، چیست؟ در زیر بیابان نطنز و نیروگاه بوشهر چه چیزی نهفته است که باید این همه بایت آن هزینه بدهیم؟

فرض بگیریم اینها دستاوردهای بزرگی بوده و کارهای بزرگی انجام شده است اما با این روش نمی‌‏توان از حق مردم ایران در رسیدن به فن‌‏آوری هسته‌‏ای دفاع کرد، کشور ایران به لحاظ ذخایر اورانیوم چیزی درحد صفر است.

ما دو معدن شناخته شده اورانیوم در یزد و بندرعباس داریم که مجموعه ذخایر آنها که یک گرم تاکنون از آن برداشت نشده است، 1400 تن سنگ معدن اورانیوم است که اگر کل آن استخراج شود، تنها به مدت 7 سال می‌‏تواند کفاف سوخت نیروگاه بوشهر را بدهد که این نیروگاه هم هزار مگاوات یعنی 5/2 درصد از برق کشور را تولید خواهد کرد.
 وقتی سوختش را نداریم و آنها هم به ما نمی‌‏دهند، راهش این نیست. اگر تمایل به دستیابی به این سوخت را داریم، یا باید اعتماد آنها را جلب کنیم یا این که سوخت معدن بخریم که آنها به هیچ وجه به ما نمی‌‏دهند.

 وای به حال روزی که حکومتی نه در دین که در حوزه علمی و مهندسی تئوری‌‏پردازی رسمی کند که هیچ کس غیر از آنها نتواند حرف بزند.

 فضایی ایجاد شده‌‏ است که مردم دچار توهم شده‌‏اند، ما باید بابت این کار به نسل‌‏های بعد تقاص پس بدهیم. این زمان خواهد گذاشت، یا باید کوتاه بیایند که بحث‌‏ها تمام می‌‏شود و یا این که کشور را به سمت درگیری فرسایشی ببرند که قطعا ضرر آن زیادتر خواهد بود.
 اگر در خرمشهر و 8 سال دفاع مقدس جنگیدیم، می‌‏دانستیم چه می‌‏خواهیم، اما حالا چه می‌‏خواهیم؟

دیدگاههای مختلف در مورد تسلیحات هسته‌‏ای در دنیا وجود دارد. یک نگاه موازنه مثبت است که معتقد است سلاح هسته‌‏ای صلح می‌‏آورد لذا باید کشورهای جهان سوم هم سلاح هسته‌‏ای داشته باشند تا صلح ایجاد شود. اما نگاه دیگر به دنبال دنیای عاری از سلاحهای هسته‌‏ای است. احزاب سیاسی در دنیای مدرن در مورد تسلیحات هسته‌‏ای موضع و تکلیف خود را مشخص می‌‏کنند، ما هم باید تکلیف خود را مشخص و در این خصوص موضع‌‏گیری کنیم.

نشست بعدی ادوار مجلس قرار است در اردیبهشت ماه 85 برگزار شود.

 درپایان این نشست، محمد رضا خاتمی در پاسخ به سوالی در خصوص اظهارات دبیر شورای عالی امنیت ملی مبنی بر امکان مذاکره مستقیم ایران با آمریکا گفت: مذاکره با آمریکا از دید آقایان بد نیست، خودشان هم مذاکره کنند، ما هم می‌‏گوییم ان‌‏شاء الله موفق باشند.