افرادی
که درعرصههای سیاسی واجتماعی فعالند (همینطور گروهها و احزاب
ونهادهای
مدنی و حاکمیت نظامهای سیاسی ) دارای یک سری آرمانها واهداف
هستند (ازنوع
ایدئولوژیک یا غیر ایدئولوژیک) وبرای رسیدن به آنها تلاش وحرکت
میکنند،اما روشن است که برای دستیابی به آنچه میخواهند باید
ازمسیر واقعیت
بگذرند مشکلی کار سیاسی در همین جاست ! یعنی درگذر از "وضعیت
موجود" به
"وضعیت
مطلوب". هنر بزرگ سیاستمداران و رهبران انقلابی ومصلحان
اجتماعی
دراین بوده وهست که توانسته اند با "شناخت واقعیت" درحد مقد ور
بین واقعیت
وآرمانها پل بزنند وراه تحقق آنها راهموار کرده و بپیمایند .
به عبارت
دیگر انهایی در عرصه راهبری سیاست واجتماع موفق اند که از
ظرفیت ذهنی لازم
برای درک وفهم رابطه دائمی دیالکتیکی ذهن وعین یا واقعیت
وآرمان برخوردار
بوده و بتوانند با اتخاذ سیاستهای مناسب (پل سازی یا به تعبیر
بهتر تاکتیکهای)
راه رسیدن به مقصود را با صرف کمترین هزینه بپیمایند . البته
این
را به
خوبی میدانیم که "شناخت واقعیت" به معنای دقیق وعلمی کلمه کاری
صعب
وتقریبا ناشدنی است وتلاش مجموعه دانشمندان عالم تا کنون برای
دستیابی به
همین خواسته بوده است اما در اینجا منظور از"شناخت واقعیت"
بطور نسبی ودر
حد مقد وروممکن است وتحقق این امر درسایه بکار گیری خرد جمعی
امکان
پذ یر
میشود.
بنظرم مشکلی که نظام تصمیم گیری جمهوری اسلامی ایران
درعالیترین سطوحش
بدان گرفتار آمده است در"شناخت
واقعیت" موجود درعرصه داخلی وخارجی واتخاذ
سیاستهای مناسب برای عبور از این واقعیتها بسوی اهداف
وآرمانهاست .هرچند
نمودهای چنین مشکلی را در بسیاری از
تصمیم گیریها واقدامات دولتمردان حاکم میتوان یافت اما
دررابطه باراه طی
شده توسط حاکمیت پس ازاستقراردولت احمدی نژاد برای پرونده هسته
ای ایران
ذره ای تردید نمی توان داشت که پرازاشتباه وخطا بوده است.
بنظرم مراجع
تصمیم گیری وافراد دست اند رکار دردرجه اول در
"شناخت
واقعیت" ودردرجه بعدی اتخاذ سیاستها وراهکارهای اجرایی د چار
خطا
واشتباه شده وایران را به کوچه بن بست کشانده اند ،والبته فرض
من براین است که درآرمانها واهداف اینها صادقند واینها قابل
دفاع وقبول است وگرنه دامنه بحث دیگری هم در اینجا گشوده میشود.
در"شناخت واقعیت" دنیا به دونکته کلیدی، که فکر میکنم کاملا
مورد
غفلت حاکمیت فعلی ایران قرار گرفته است ،اشاره میکنم(چون امکان
بحث همه
جانبه دراین باره ازعهده وتوان یک نفرخارج است) وآن دو برداشت
نسبت به دو
مقوله "اقتدار" و"مشروعیت" است که ازقضای روزگاربحث دراین باره
بسیار مورد
علاقه اقتدارگرایان حاکم درایران است! چندی پیش وپس ازراهپیمایی
جمعیتی به
مناسبت 22 بهمن سالروز پیروزی انقلاب اسلامی یکی ازشریعتمداران
مدعی
وتصمیم ساز اعلام کرد هیچ نظامی درعالم همچون جمهوری اسلامی
ایران
"اقتدار"
و"مشروعیت" ندارد ودلیلش هم همین راهپیمایی 22 بهمن !آیا این
بهترین دلیل نیست؟و چرادیگران اینرا نمی بینند؟و...
بزرگترین مصیبت آدمی میتواند این باشد که نه تنها قد میدرست
برای
"شناخت
واقعیت" برندارد بلکه درصد د قلب واقعیت برپایه آمال وآرزوهای
خود
برآید،وهمواره این خطر وجود دارد که انسان دربرخورد با
واقعیتهای سخت وصلب
دچاراین خطا شود وبرپایه بافتههای ذهنی خویش لباس تحلیلی
زیباوجذابی بر
واقعیتهای موجود بپوشاند وهمانرا نیز راهنمای عمل خویش قرار
دهد! دقیقا
همان اتفاقی که هرروزه درکشور ما رخ میدهد ورسانههای رسمی وحکومتی
دنبال میکنند واگرکسی دراین میان فریاد
زد که اینها قلب واقعیت است وراه بجایی نمی برد به هزار جرم ناکرده
متهم
شده واگربخت واقبال یارش نباشد روانه ناکجاآباد میشود و...
اما در مورد مقوله "اقتدار" و"مشروعیت" میتوان گفت که همپای
تحولات
سریع عالم درسالهای اخیر( فروپاشی بلوک شرق وپایان جنگ سرد ،فاجعه
یازده
سپتامبر و حوادث بعدی مرتبط با آن، کسترش دامنه انقلاب
ارتباطات ودرهم
ریختن مرزهای ملی،...) برداشت از ایند و مفهوم هم درادبیات
سیاسی وعرصه
بین المللی تحول یافته وابعاد جدیدی یافته است . درگذ شته
نظامهای سیاسی میتوانستند "اقتدار" خود راازراه قدرت نظا میوحتی
سرکوب و اعمال زور
فراهم آورند ولی درشرایط جد ید تامین "اقتدار" هرنظام سیاسی
فقط از طریق
اقناع افکار عمومی داخلی وجلب رضایت شهروندان دردرجه اول
وخارجی دردرجه
بعدی امکان پذیر است، حال دراین وضعیت تصور کنید مواضع آقای
احمدی نژاد
چقد ر در جهت اقناع افکار عمومی داخلی و به ویژه خارجی است ؟
وماجرای طرح
هولوکاست چقد ر توانسته است افکار عمومی دنیا را بنفع یا علیه
ما کند؟
و...
درمورد "مشروعیت "هم ایضا اگردر گذشته شرط حاکمیت دربدست آوردن
رای اکثریت
شهروندان داخل بود امروزه این امر مشروط به پذیرش نظر اکثریت
شهروندان
عالم شده، که دررای نمایندگان دولتها در مجامع بین المللی تجلی
مییابد،شده است ودراین زمینه هم عملکرد دست اندرکاران جد ید پرونده
هسته ای
بگونه ای بوده است که عملا به شکل گیری نوعی اجماع بین کشورهای
عالم به
ویژه کشورهای قدرتمند صنعتی علیه ایران منجر شده است. خوب
سرانجام این کار
وروند کجایش به افزایش "اقتدار" و"مشروعیت" نظام درعرصه داخلی
وخارجی منتج میشود خدا میداند !
بنظرم تا روزی که "شناخت واقعیت" ،آنگونه که هست ونه انگونه که
برخی
تصوروخیال میکنند ، دردستور کار مراجع عالی تصمیم گیری نظام
قرار نگیرد
راه مفری برای گریز ازبن بست فعلی پرونده هسته ای ایران نمی
توان متصور
بود وادامه راه کذشته روز به روز برمسائل ومشکلات ایران خواهد
افزود .
راهی که متاسفانه یکبار در کشور همسایه ما عراق پیموده وآثار
ونتایج
برآمده از انرا نزدیک به سه سال است میبینیم و میشنویم .
امید وارم خدا
روزن "شناخت واقعیت" را بروی همه ما باز نماید که راه رسیدن به
همه
آرمانهای انسانی ازاین معبر میگذرد ولاغیر. |