"جک استراو"، وزیر امورخارجه انگلیس در آستانه نشست
شورایامنیت سازمانمللمتحد برای بررسی گزارش پرونده
اتمی ایران،
در
یک سخنرانی جامع و کاملا مسلط به اوضاع داخلی ایران، خطاب به
200 دیپلمات و تحلیل گر مسائل بین المللی گفت:
من قصد داشتم در ماه سپتامبر گذشته در این
مؤسسه،
درباره ایران سخنرانی کنم،
اما
آن سخنرانی را مدت کوتاهی قبل از
ایراد، لغو کردم که از این بابت عذر میخواهم اما دلیل خوبی
برای این
کار داشتم.
من باید در اواخر آن هفته به مجمععمومی
سازمانمللمتحد در نیویورک میرفتم و به من گفته شد که
احمدینژاد،
رئیسجمهور ایران با درخواست یک ملاقات موافقت کرده است. از
زمانی که
ایشان رئیسجمهور شدند این اولین فرصت من بود که میتوانستم
با ایشان رو
در رو دیدار کنم. راستش را بخواهید سخنان و اقدامات او در مدت
کوتاهی پس
از به قدرت
رسیدنش قابل پیشبینی نبود،
اما من میخواستم شناختی را نسبت
به این مرد و سپس دیدگاهی از آنچه او به مردم ایران ارائه
میکند، به دست
آورم. در پایان همان جلسه، گفتم ما-
یعنی بریتانیا و جامعه
بینالمللی-
با دقت به سخنرانی
شما
که قرار
است
بعد
از ظهر در
مجمععمومی سازمانمللمتحد ارائه
شود،
گوش خواهیم داد.
همانطور که میدانیم سخنرانی رئیسجمهور احمدینژاد در آن
روز
تحریککننده بود.
البته،
نباید گفت که
روابط با رئیسجمهور خاتمی بدون مشکل بود زیرا در مورد مسائل
بسیار مهمی
عدم توافق وجود داشت؛ مخالفت ایران با روند صلح خاورمیانه،
سابقه حمایت
این کشور از گروههایی همچون حماس و حزبالله، سابقه آن در
حقوقبشر و
آزادیهای سیاسی و بهتازگی هم بلندپروازیهای هستهای
ایران.
اما بنا
بر محاسبات ما، بافت جمعیتی ایران و دورنمای درازمدت سیاسی این
کشور، به
ما دلیل خوبی ارائه میکرد که بتوانیم در مورد سیاست تعامل
سازنده،
خوشبین باشیم.
قضاوت ما این بود که
ایرانیان و بویژه قشر جوان، در این علاقهمندی با ما شریک
هستند که
ایران را یک کشور کاملا ارتقا یافته و عضوی از جامعه
بینالمللی ببینیم
که به صورت گسترده مورد احترام قرار دارد. قشر جوان ایران هنوز
هم چنین
علاقهمندیی را دارد؛ آنها میدانند که کشورشان پتانسیل
عظیمی دارد؛
منابع خوب طبیعی، یک جمعیت جوان تحصیلکرده و تاریخی از
فعالیتهای
سیاسی و مباحثه. آنها درک میکنند که چشمانداز صلح منطقه،
که شامل
امنیت ایرانیها نیز میشود نسبت به هر وقت دیگر مهمتر است
و
میدانند که دیگر نه یک
دیکتاتور متخاصم
در همسایگی خود در
عراق
دارند و
نه حکومت ستیزهجوی
طالبان
را در افغانستان.
ایران در
مسیری اشتباه حرکت میکند؛ فرصتها در حال از دسترفتن است؛
از
زمانی که
رئیسجمهور احمدینژاد در انتخابات سال گذشته برنده شد او و
گروهی که در اطرافش قرار دارند سیاستهایی را در داخل و خارج
از ایران
اتخاذ کردهاند که خطر لطمه واقعی به شهرت ایران و روابط این
کشور با
دیگر کشورهای جهان را در پی دارد. ایران و ایرانیان، شایسته
وضعیت بهتری
هستند.
وضع داخلی
اجازه دهید که با وضعیت داخل
این کشور آغاز کنم؛ چند سال پیش، ایران یکی از پیشتازان بحث در
این مورد
بود که چگونه میتوان اسلام را با مفاهیم مدرن دموکراسی و
حقوقبشر
سازگاری داد. در این کشور، ریاستجمهوری، پارلمان و انتخابات
محلی وجود
داشت که بهطور نیرومندی رقابت میکردند. روزنامهنگاران
کمک
کردند
که دامنه کامل حاکمیت وحشت بر جامعه ایران، روشن شود.
متاسفانه
این روزنامهها بسته شدند.
سازمان
گزارشگران بدون مرز، ایران امروز را بهعنوان "بزرگترین زندان
روزنامهنگاران در خاورمیانه" توصیف کرده و همچنین یکی از
کشورهای ناقض
آزادی رسانهها دانسته است.
دو انتخابات
عمومی اخیر، یعنی انتخابات پارلمانی سال 2004 و همچنین
انتخابات ریاستجمهوری سال 2005، به مردم ایران قدرت واقعی
انتخاب آزاد
را نداد. کنترل گسترده کاندیداها، توسط قدرت موازی تئوکراسی در
ایران،
منجر به آن شد که شوراینگهبان این کشور حدود دو هزار و 500
نامزد
انتخابات پارلمانی را رد صلاحیت کند و عجیب اینکه این شمار
80 نفر از
اعضای وقت پارلمان
ایران را نیز در برمیگرفت که صلاحیت آنها چهار سال
پیش از آن تأیید شده بود.
ایرانیان عادی
میپرسند که چرا در آن سوی مرز،
شیعه ی عراقی
میتواند به هر نامزدی که
بخواهد رأی بدهد اما ایرانیها نمیتوانند.
جای تأمل است کشوری که از
بانی آن، کوروش کبیر به خاطر بازسازی معابد یهودان تجلیل
میشود، حالا
مردی رئیسجمهور آن است که خواستههایی مبنی بر حذف اسرائیل
از روی زمین
دارد.
ایران به جای استفاده از موقعیت ژئوپولتیک و نفوذ بیتردیدش
در منطقه برای ارتقای ثبات آنگونه که ما و همسایگان آن
آرزومندیم، عملی
کاملاً خلاف آن انجام میدهد.
ایران حالا
تنها کشور در جهان است که مخالف یک راهحل دو دولته در مناقشه
خاورمیانه
است، مدعی شد.
این حکومت همچنان به حمایت مالی و تدارکاتی خوداز
گروههایی ادامه میدهد که روند صلح خاورمیانه را تضعیف
میکنند.
شاید بهتر بود که
پول
ایران
برای حمایت از چنین گروههایی برای ایجاد اشتغال و فرصتهای
مناسب
برای خود ایرانیان در داخل کشور مصرف میشد.
هیچگاه تصمیم حکومت ایران برای مقابله با جامعه بینالمللی،
بهاندازه
موضع سرسختانه این کشور در قبال برنامه هستهای آن، تا این حد
روشن و
بالقوه زیانبار نبوده است؛ این،
پرونده پیچیدهای
است که با اقدامات
حکومت ایران، پیچیدهتر شده است.
در
آغاز، در مورد یک مسأله صریح باشیم؛ نگرانی جامعه بینالمللی،
از این
خواست سرچشمه نمیگیرد که ایران از تولید برق توسط انرژی
هستهای
بازداشته شود،
چنانچه حکومت ایران سعی دارد که چنین برداشتی را به مردم
بقبولاند.
در واقع، در پیشنهادهایی که اروپاییها در ماه
آگوست به ایران ارائه
کردند، ما پیشنهاد کمک در این زمینه کردیم و من نقل قول
میکنم یکی از
این پیشنهادها کمک برای تولید
برق هستهای بیخطر،
مقرون بهصرفه و
مخالف گسترش سلاحهای هستهای
و همچنین برنامههای تحقیقاتی در این
زمینه بود.
نگرانیهای ما، دو
جنبه دارند؛ اولین آن بسیار ساده است که عبارت است از اینکه
ایرانیها
تلاش کردهاند فعالیتهای هستهای خود را پنهان کنند که
آژانس
بینالمللی انرژی اتمی در مورد چگونگی عملکرد ایران در برنامه
هستهای
این کشور با یک سیاست پنهانکارانه،
اسناد مفصلی
را تهیه کرده است.
برای سالها، ایران فعالیتهای اعلامنشده در رابطه
با غنیسازی اورانیوم و فعالیتهای مربوط به بازفراوری
اورانیوم را داشت
که اگر موفقیتآمیز میبود ایران را قادر به تولید مواد لازم
برای
تسلیحات هستهای میکرد. فقط از سال
2002
از زمانی که دامنه فعالیتهای
اعلامنشده ایران آشکار شد ایرانیها به برنامههای
هستهای خود
اعتراف کردند و آن هم فقط تحتفشار تحقیقات آژانس بینالمللی
انرژی اتمی.
ایران در ابتدا ادعا میکرد که هیچ برنامهای برای غنیسازی
اورانیوم ندارد. در اوایل سال
2003،
ایران وادار شد
اعتراف
کند که در حال
ساختن تأسیسات بزرگی برای هدف اولیه یعنی
غنیسازی اورانیوم
بوده است.
ایران در آن زمان اصرار کرد که هیچ فعالیت غنیسازی را انجام
نداده است
اما بعداً معلوم شد که این روند را با استفاده از دو روش
جداگانه انجام
داده است.
پارسال ما فهمیدیم که ایران
اسنادی را از شبکه عبدالقدیرخان، دانشمند هستهای پاکستان
بدست آورده
است که این اسناد به برنامههای غیرقانونی نظامی کرهشمالی و
لیبی کمک
کرده بود.
"محمد البرادعی" در تازهترین گزارش همهجانبه
خود نتیجه گرفته است که آژانس بینالمللی انرژی اتمی در حال
حاضر در
جایگاهی نیست که بتواند نتیجهگیری کند که هیچ مواد یا
فعالیتهای
هستهای اعلامنشدهای در ایران وجود ندارد.
دومین دلیل نگرانی غرب
که
به اندازه
دلیل اول با اهمیت است؛ "ماهیت برنامههای هستهای ایران"
است،
زیرا
ایران هیچ نیاز غیر نظامی به تأسیسات تبدیل اورانیوم در اصفهان
و تأسیسات
غنیسازی اورانیوم در نطنز ندارد که محور اصلی موضع فعلی این
کشور را
تشکیل میدهد.
ایران ادعا میکند که تنها کاربرد این دو مرکز،
تأمین بخشی از روند تولید سوخت رآکتورهای هستهای است اما
ایران فقط یک
رآکتور برق هستهای دارد که آن هم در حال حاضر در بوشهر در
حال ساخت است.
مسأله این است که بسیاری از کشورهای جهان با فقط چند رآکتور
تولید
برق هستهای، ایجاد تأسیسات پرهزینه تبدیل و غنیسازی
اورانیوم را از
نظر اقتصادی مقرون بهصرفه نمیدانند. روسها، تأمین سوخت
رآکتور
هستهای بوشهر را برای 10 سال تضمین و تأمین سوخت بهصورت
دائمی را در
صورتی که ایرانیان مایل باشند نیز پیشنهاد کردهاند با این
حال حکومت
ایران سعی میکند موضوع را تصویر دیگری بدهد.
نگرانیها در مورد برنامهای هستهای ایران، تنها آن
نگراییهایی نیست
که بهطور خاص کشورهای اروپایی و آمریکایی دارند.
شورایحکام آژانس
بینالمللی انرژی اتمی، با اجماع و یکصدا، قطعنامههایی را
تصویب کرد
که در آن از ایران خواسته شد فعالیتهای مربوط به غنیسازی و
پردازش
دوباره اورانیوم را بهمنظور اعتمادسازی، به حال تعلیق
درآورد.
زمانی که در اوایل ماه گذشته (چهارم فوریه)
آژانس تصمیم گرفت که پرونده هستهای ایران را بهخاطر عدم
پایبندی
قانونی این کشور در قبال پیمان منع گسترش تسلیحات هستهای به
شورایامنیت گزارش کند این قطعنامه حمایت گستردهای را از
جمله از سوی
روسیه، چین، هند، مصر، برزیل، سریلانکا و یمن به خود جلب کرد و
از 35 کشور
عضو شورایحکام آژانس، فقط سه کشور، یعنی سوریه، کوبا و
ونزوئلا رأی
مخالف و پنج کشور دیگر نیز رأی ممتنع دادند.
جامعه بینالمللی حق دارد از مقاصد هستهای ایران نگران باشد.
ایران که یک برنامه فعال
موشکهای بالستیک
نیز دارد
اگر
سلاح
هستهای
هم
تولید کند وضعیت بیثبات منطقه خاورمیانه و آسیایمرکزی باز
هم
بیشتر بیثبات خواهد شد؛ همچینن دیگر کشورهای منطقه نیز ممکن
است به فکر
انکشاف توان هستهای خود
بیافتند
و یا در جنگافزارهای بیولوژیک و شیمیایی
سرمایهگذاری کنند.
من شنیدهام که گفته میشود ما در منطقه از سیاست یکسانی
برخوردار نیستیم اما اجازه دهید که به این موضوع بپردازم.
ما آرزو داریم که اسرائیل نیز پیمان منع گسترش
تسلیحات هستهای را امضا کند. ما همیشه گفتهایم که جهان،
مکان بهتری
میبود اگر عضویت در این پیمان از سوی همه حکومتهای موجود
قبول میشد.
ما همچنین حامی فرعی اولین قطعنامه در سال 1995 در کنفرانس
بازنگری پیمان منع گسترش تسلیحات هستهای بودیم که خواستار
ایجاد
منطقهای عاری از تسلیحات هستهای در خاورمیانه بود.
ما در مقاطع زمانی مختلفی بارها این خواست را تکرار
کردیم.
اما اکنون
هیچ چیز به اندازه اینکه ایران تعهدات بینالمللی خود
را کماهمیت انگارد و در پی بهدست آوردن تسلیحات هستهای
باشد هدف از
ایجاد خاورمیانه بدون تسلیحات هستهای و اسرائیل غیر هستهای
را به خطر
نمیاندازد.
وقتی
درباره معیارهای دوگانه صحبت
میکنند، بگذارید به یاد بیاوریم که
اسرائیل
هرگز تهدید نکرده که ایران
یا مردم
ایران
را نابود میکند.
اما ایران چنین تهدیدی را با استفاده از
راههای کاملاً غیر قابلقبول بیان کرده است.
در مارچ سال 1963، "جاناف کندی، رئیسجمهور آمریکا
پیشبینی کرد که
تا سال1970 احتمالاً بین 15 تا 20 کشور دارای تسلیحات هستهای
وجود
خواهند داشت،
اما اکنون، چهار دهه بعد از این پیشبینی، فقط هشت یا 9 کشور
با سلاحهای هستهای وجود دارد که این امر، بسیار رضایتبخش
است و نشان
میدهد که ما قادر به محدود کردن گسترش این تسلیحات وحشتناک
شدهایم و
تا حد زیادی، این امر، ناشی از تلاشهای کشورها برای تأسیس
و تقویت
سامانهای معتبر بر پایه یک توافق روشن بر ضد گسترش تسلیحات
هستهای
میباشد.
اگر ایران بخواهد با سوء استفاده
از امتیازات خود،
تحت پیمان منع گسترش تسلیحات هستهای(انپیتی)،
آژانس بینالمللی انرژی اتمی و سازمانمللمتحد را به چالش
بکشاند و بر
فعالیتهای خود برای بهدست آوردن تسلیحات هستهای اصرار
کند این امر
میتواند زیان غیر قابل جبرانی را بر توافقات بینالمللی
وارد کند.
امروز ما در کجا قرار داریم؟
شورایحکام،
هفته گذشته گزارش موقر "محمد البرادعی" را مورد بحث قرار داد
.
متأسفانه
باید بگویم که حکومت ایران در استفاده از
فرصتی ناکام
ماند که قطعنامه
شورایحکام در ماه فوریه برای ایران فراهم آورد.
ایران
میتوانست از طریق آن
با تعلیق همه فعالیتهای غنیسازی و پردازش دوباره اورانیوم
به سوی
احیای اعتماد بینالمللی گام بردارد.
ایران با قطع
همکاری تحت پروتکلالحاقی که نخستین محور مذاکره از مذاکرات
با من و
همکاران فرانسوی و آلمانیام از یک سو و طرف ایرانی از سوی
دیگر بود،
اعتماد بینالمللی نسبت به خود را بیش از پیش مخدوش ساخت.
با
توجه به جدیبودن وضعیت، این
وظیفه
شورایامنیت
است که حالا جهت تقویت
اختیارات آژانس بینالمللی انرژی اتمی، وارد عمل شود.
احتیاط دیپلماتیک ایجاب میکند که من
برنامههایمان برای شورایامنیت
را فاش نکنم.
مذاکرات با اعضای
دائم و غیر دائم شورایامنیت امروز آغاز شد و ما میخواهیم
که براساس
این چهار اصل اقدام کنیم:
اول-
هدف ما اعمال فشار لازم است تا اینکه
ایران یک تعلیق کامل و قابل بررسی تمام فعالیتهای مربوط به
غنیسازی و
پردازش دوباره اورانیوم را به اجرا درآورد و با سازمانهای
بینالمللی
انرژی اتمی همکاری کامل کند.
دوم-
اقدام توسط شورای امنیت باید به صورت
افزایشی
باشد؛
یعنی در هر مقطع زمانی
یک قدم
و همچنین باید این اقدام
برگشتپذیر
باشد تا ما بتوانیم به واکنش ایرانیها، عکسالعمل نشان
دهیم. ما باید راه را برای
مذاکرات
با ایرانیها در هر مقطعی باز بگذاریم
البته در صورتی که آنها بخواهند از مقررات
پیروی
کنند.
سوم-
ما میخواهیم
نیرومندترین توافق بینالمللی را در این زمینه حفظ کنیم
چهارم-
سرانجام اینکه،
اقدام شورای امنیت بهمنظور تقویت صلاحیت آژانس بینالمللی
انرژی اتمی
خواهد بود که همچنان به ایفای نقش اصلی در نظارت، بازرسی و حل
مسائل
باقیمانده، ادامه خواهد داد؛ بنابراین دخالت شورای امنیت، به
معنای
پایان تلاشهای ما جهت یافتن یک راهحل از طریق مذاکرات نیست
بلکه آغاز
مرحلهای جدید در تلاشهای دیپلماتیک ماست.
اگر ایران آماده است
به
درخواست آژانس
احترام کامل بگذارد در آن صورت،
درها
برای یافتن یک
راهحل از طریق
مذاکرات
دوباره باز خواهد شد.
روسیه
پیشنهادهای سازندهای ارائه کرده که ما از آن استقبال
میکنیم.
این
پیشنهادها به ایران نیز اجازه میدهد که به چرخه کامل سوخت
هستهای
دسترسی داشته باشد و علاوه بر آن، فرصتی را نیز مساعد میسازد
که اعتماد
جامعه بینالمللی دوباره احیا شود.
اما ایران نیز باید هیچ تردیدی نداشته
باشد که اگر خواستههای جامعه بینالمللی را بازهم به چالش
بکشاند،
شورای امنیت پاسخ آن را خواهد داد.
من اطمینان دارم که
همه اعضای
شورای امنیت
خواهند خواست که نگرانیهای سیاسی خود را از
فعالیت ایران بیان کنند و از ایران بخواهند که به خواستههای
شورایحکام
آژانس بینالمللی انرژی اتمی، احترام بگذارد.
اگر دولت ایران تصمیم بگیرد به نگرانیهای جامعه
بینالمللی اعتنا نکند،
این
باعث
ضربه به منافع مردم ایران
خواهد شد.
بخش بزرگی از سرمایه ایران در حال خارجشدن از کشور است. در
یک اقتصاد
جهانی، سرمایهگذاران خارجی مدتی است که ترجیح میدهند در
مورد ایران
دوباره فکر کنند و یا به دنبال کشور دیگری برای سرمایهگذاری
باشند.
ایران در کشمکش ایجاد اشتغال برای 750 هزار نفری
است که
هر ساله وارد بازار کار میشوند.
روند طولانی در اقدام
سازمانمللمتحد، باعث تشدید این وضعیت میشود. این چیزی
نیست که ما
برای مردم ایران بخواهیم اما تصمیم در دست حکومت ایران است.
این
موقعیتی
است که ما در مورد پرونده هستهای ایران، در حال
حاضر در آن قرار داریم.
ما نباید دستور کار بزرگتری را نادیده بگیریم
که عبارت است از اینکه چگونه میتوانیم به مردم ایران کمک
کنیم که
توانایی خود را برای بازگرداندن ایران بهعنوان کشوری که در
منطقه و در
میان جامعه بینالمللی از قانون اطاعت میکند، درک کنند.
این، کار آسانی نخواهد بود و همچنین مسألهای است که ما باید
آن را از چند زاویه بررسی کنیم.
تا جایی که به نفوذ ایران در
منطقه مربوط میشود از همکاری خود با این کشور در مورد
افغانستان
استقبال میکنیم.
افغانستان
میتواند و باید بهعنوان
یک مدل
برای
جامعه بینالملل باشد،
اما نباید از طرح مسائل مشکل، شانه خالی کنیم و
نخواهیم کرد،
زیرا همه ما میخواهیم که ایران یک نقش منطقهای را
بهعنوان پایه ثبات ایفا کند،
اما ایران تا زمانی که به حمایت از تروریسم
ادامه بدهد،
موضعی دوگانه در قبال القاعده داشته باشد و روند صلح خاورمیانه
را تضعیف کند،
هیچگاه آن احترام منطقهای را که به دنبالش هست به دست
نخواهد آورد.
ما و دیگر اعضای جامعه
بینالمللی نباید زمانی که ایران از استانداردهای بینالمللی
پیروی
نمیکند به فکر راههای دیگر باشیم؛ ما در مباحثات سیاسی
داخلی ایران،
طرف هیچ جانبی را نمیگیریم زیرا این مسائل مربوط به ایران
میشود تا
راهحلی برای آن بیابند و آنها کاملاً
توانایی
این کار را دارند.
با توجه به تاریخ مردم ایران، آنها
نسبت به
هرگونه نشانه دخالت از خارج
حساس هستند و این حساسیت آنها قابل درک است،
اما این بدان معنا نیست که ما
باید دفاع از
حقوقبشر
و
آزادیهای
سیاسی را متوقف کنیم، ارزشهایی که
برای ما بسیار با اهمیت هستند و همچنین
بسیاری از ایرانیها نیز آرزوی
آزادی بیان، دولت شفاف و دموکراتیک، احترام به حقوق اقلیتها
و یک سامانه
قضایی مستقل را دارند و از زمان انقلاب مشروطه در یک قرن پیش
همواره برای
رسیدن به این اهداف تلاش کردهاند.
ما
باید به مردم ایران کمک کنیم تا انتخابهای آگاهانه داشته
باشند و این
کار را باید از طریق کمک به بهبود جریان اطلاعات به داخل کشور
انجام دهیم.مردم ایران، فوقالعاده
تحصیلکرده و روشنفکر هستند و مشتاق آنند که نظرات خود را در
مورد منافع
ملیشان بیان کنند.
قشر جوان بهصورت غریزی، پتانسیل جهانیشدن را جذب میکند و
میخواهد که ایران از این انزوای خود کرده، بیرون آید.
در حال حاضر حکومت این کشور میکوشد تا از طریق انحصار
رسانههای
دولتی و یا مسدود کردن منابع مستقل اطلاعاتی، جریان اطلاعات به
داخل ایران
را در کنترل خود بگیرد همان گونه که با مسدود کردن سایت فارسی
بیبیسی
نشان داد.
اروپا نیاز دارد که ارتباط بهتری با مردم
ایران داشته باشد.
پیام ما این است که ما از مردم ایران میخواهیم
تا از مزایای انرژی هستهای بهره ببرند. در مورد پرونده
هستهای ایران،
ما فقط نگران فعالیتهای مربوط به سوخت هستهای هستیم که
برای حکومت
ایران این فرصت را فراهم خواهد کرد که بمب اتمی بسازد و همچنین
ما از
انگیزههای آنان برای آیندهای آزادتر، دموکراتیکتر و با
سعادت حمایت
میکنیم.
از شما میخواهم تا با خبرنگاران ایرانی و یا سرویسهای خبری
که
برای ایران پخش میشود گفتوگو کنید،
زیرا اگرچه ما نیز میتوانیم کمک
کنیم اما این، فقط وظیفه دولتها نیست چرا که برای معتبر
بودن، اطلاعات
باید موثق و از سوی مقامات بیان شود و به همین دلیل من آن دسته
از
سازمانهای بینالمللی و سازمانهای غیر دولتی را که مسائل
ایران را
دنبال میکنند تشویق میکنم که گزارشهایشان را بر
روی انترنت
به
زبان فارسی نیز انتشار دهند.
ما در بریتانیا و سرتاسر
اروپا نیاز داریم فکر کنیم که آیا کار بیشتری هست که بتوانیم
انجام
دهیم تا اطمینان حاصل کنیم که سرویسهای خبری مورد اعتماد و
معتبر قادر
به پخش برنامه به زبان فارسی برای ایرانیها هستند.
خانمها و
آقایان! اصفهان یک شهر زیبا و افسانهای است؛ خیابانهای این
شهر، با
بهترین معماری و فرهنگ ایران تزیین شده است. در اواخر قرن
شانزدهم و اوایل
قرن هفدهم، تحت سلطنتشاه عباس صفوی، این شهر یکی از مراکز
مهم تلاقی
فرهنگ جهانی بود که باعث جلب بازرگانان، سیاحان و دیپلماتها
از سرتاسر
آسیا، افریقا و اروپا شده بود و در واقع در همان زمان بود که
عبارت
"اصفهان،
نصف جهان" به وجود آمد.
اگر امروز شما درباره
اصفهان به مردم خارج از ایران بگویید اگر آنها نامی از این شهر
را شنیده
باشند احتمالاً به دلیل فعالیتهای نگرانکننده هستهای است
که در این
شهر جریان دارد. این یک کنایه بسیار ناهمگون برای ایران مدرن
است؛ یکی از
کشورهای مهم جهان که حالا تحت سایه مقطع زمانی ناخوشایندی قرار
دارد.
من سخنرانیام را با سخنی در مورد رئیسجمهور احمدینژاد
آغاز کردم؛ اجازه بدهید با نقل قول دیگری از او نیز به پایان
ببرم؛ او
میگوید «ملت ایران، ملتی آزموده است؛ ملتی متمدن، و ملتی که
تاریخساز
است.»، من با ایشان موافق هستم اما فقط کلمات، کافی نیست. حالا
وقت آن
رسیده که وی اجازه دهد مردم ایران، آن ملت را به جهان نشان دهند. |