اولین
نشست تخصصی
و
ماهانه
بنیاد"باران"
که محمد خاتمی بنیانگذاری کرده و کارشناسان و اعضای دولتهای
گذشته جمهوری اسلامی(بویژه دوران 8 ساله اصلاحات) درآن جمع اند
تشکیل شد. دراین نشست خاتمی گزارش مشروحی درباره وضع ایران و
جهان و دوران اصلاحات داد که گزیده مهم ترین بخشهای آن را در
ادامه میخوانید:
«تاسفانه
نوع جنبشها در دنیای اسلام، حتی اگر در اول چنین نبوده است
اما بعد
از مدتی به صورت جنبشهای عقبگرا، سطحی و خشونتگرا
درآمدهاند؛ اما انقلاب اسلامی
ایران مدلی که عرضه میداشت متفاوت با مدلهایی بود که تحت
عنوان
نهضتهای اسلامی در این دنیا عرضه میدارند.
خواستی که هم از سوی نخبگان جامعه ایرانی و هم مردم ایران در
این سالها مطرح بوده،
خواست روشنی است و ملت ایران به شدت از استبداد، خودکامگی و
خودسری حکومتها رنج
برده و هیچگاه نتوانسته است با استبداد کنار بیاید.
ملت ایران از اینکه احساس کند
سرنوشت او وابسته به دیگران است، و از حقارتی که وابستگی به
دیگران برایش به وجود
آورده، به ستوه آمده است و به هرگوشه از تاریخ این ملت که نگاه
کنید، در تودههای
مردم و به خصوص نخبگان، استقلالطلبی و تاکید بر شایستگی ملت
ایران برای پیشرفت
بدون وابستگی به دیگران، کاملا مشهود است. ملتی که همواره
تمدنآفرین و در تاسیس و
بسط تمدن اسلامی تاثیرگذار بوده است، از اینکه عقب نگهداشته
شود رنج برده و
خواستار تحول در زندگی و پیشرفت در همهی عرصهها بوده است.
نفی استبداد
به عنوان خواست تاریخی ملت ایران در عمق انقلاب اسلامی وجود
داشته است، استقلال، پیشرفت و تحول در عمق انقلاب وجود داشته
است
.
هنر و اهمیت کار امام(ره) در دو نکته
بود؛ اول اینکه چطور مورد قبول جامعه ما قرار گرفت و بیانگر
آرمانهای این ملت شد؟
و دوم اینکه مردمی با گرایش دینی، احساس میکردند که از
پایگاه دین، خواست تاریخی
آنها بیان میشود.
تاکیداتی در دوره اصلاحات صورت
گرفت که مورد استقبال مردم بوده است و معتقدم که اگر مشکلات،
موانع و اشتباهات
نبود، این دوران میتوانست دستاوردی بسیار بیش از آنچه به
دست آمد، برای جامعه
داشته باشد. هرچند که آنچه به دست آمد در جای خود بسیار بزرگ
و قابل توجه بود.
زمانی این حکومت تافتهی
جدابافتهای است که هیچ نسبتی جز تحکم و تحمیل با جامعه ندارد
و جامعه هم هیچ نسبتی
جز اطاعت با این قدرت متمرکز ندارد.
با تحقق جامعهی مدنی و استقرار نهادهای مدنی از یک طرف جلوی
خودکامگی
قدرت متمرکز گرفته خواهد شد و از سوی دیگر از پراکندگی
خواستها و دچار شدن جامعه
به آنارشیسم جلوگیری خواهد کرد.
درد و آفت بزرگ جامعهی ما استبدادزدگی تاریخی است، خواه به
نام دین و یا غیر از آن. امروز در تنظیم امور، حتی در گروهها،
جریانها و تشکلها
به خاطر دچار بودن به استبدادزدگی فرصتهای بسیاری را از دست
میدهیم و هزینههایی
میکنیم بدون آنکه فایدههایی به دست آوریم.
به دلیل اینکه استبدادزدگی تاریخی در عمق
وجود افراد حاکم شده است؛ اگر مراقبت نکنیم بلافاصله بروز و
ظهور پیدا میکند. اگر
ساز و کارهایی اندیشیده نشود و فرهنگ جامعه متناسب با این تحول
تغییر نکند، حتی
کسانی که بیشترین فداکاری را برای آزادی و نجات جامعه از
استبداد انجام دادهاند به
خاطر وجود استبدادزدگی تاریخی ، بسیار ساده به
استبداد
روی میآورند.
زیانها و خسارتهای بیقانونی از استقرار
قانون بد بیشتر است. در بیقانونی و هرج و مرج همهی نیروها
هدر میرود ولی با
اجرای قانون بد، بخشی از مصالح و منافع تامین و بخشهایی از
بین میرود و جامعه
حتما باید به قانون گرایش داشته باشد.
مبنایی که برای این قانون در نظر
گرفته شد، قانون اساسی بود نه از این جهت که قانون اساسی
ایرادی نداشت، چون هیچ
پدیدهی بشری نیست که ایرادی نداشته باشد. قانون اساسی
هم یک فرآوردهی بشری است که نیازمند تغییر است.
اگر بخواهیم برای تعریف جامعهی
مدنی، وجود حکومت و حقوق مردم نظم مشخصی پیدا کنیم، مناسبترین
نظم قانون اساسی
است.
معتقد بودیم و هنوز هم معتقدیم که آنقدر ظرفیتهای معطل مانده
در قانون اساسی
وجود دارد که بتوانیم پیرامون آن گرد هم جمع شویم، موانع عملی
آن را مشخص کنیم و
بتوانیم با تکیه بر شئون مردمسالار قانون اساسی که بسیار زیاد
است آن موانع را
برطرف کنیم.
به نظر
میرسید که تکیه بر قانون اساسی به عنوان منشا نظم جامعه امری
ضروری بود و مردم ما
از بیقانونی و قانونگریزی بهخصوص از سوی کسانی که قدرت
بیشتری داشتند رنج
میبردند و تکیه بر قانون با فطرت مردم سازگار است.
در دوران اصلاحات این سوال
مطرح بود که رسالت ما وقتی به قدرت میرسیم چیست؟ آیا رسالت ما
آزاد کردن
همهی جهان است؟ و این آزاد کردن به چه معناست؟ در حالی که ما
در گامهای اولیهی
آزادسازی جامعهی ایران
هستیم، نمیتوانیم داعیهی آزاد کردن و رهایی بخشیدن به
جهان را داشته باشیم.
این
رسالت را چه کسی بر عهدهی ما
گذاشته است؟
چه کسی گفته که ما، شما و حتی
بزرگواری مثل امام(ره) رسالت آزادسازی جهان را دارد، این
دیدگاه سبب میشود که خود
ایران را هم از دست بدهیم.
اگر
یک
الگو سازگار با معیارهای دینی و حرمت انسانی و دارای اقتدار،
پیشرفت و
توسعه باشد خود به خود اثراتش را در دنیای اسلام و حتی تمام
دنیای امروز خواهد
گذاشت.
رسالت
ما ساختن و آباد کردن مادی
و معنوی ایران است که باید با کمک مردم این رسالت را دنبال
کنیم.
مسالهی دیگری که در دوران اصلاحات گاه
پراکنده و گاه به صراحت مطرح و بر اساس آن برنامهریزیهایی شد
این بود که ما
چارهای جز تعامل با جهان نداریم؛ زیرا ما در دنیای به هم
پیوستهای زندگی میکنیم
و بدون تعامل با دنیا حتی نیازهای اولیه را نمیتوانیم
برآوریم، چه رسد به اینکه
بخواهیم در این فرآیند به رقابت و حضور در عرصههای علمی،
اقتصادی، فرهنگی و
بینالمللی بپردازیم. چنین خواستی جز از طریق
تعامل و نه تقابل
و همچنین با حفظ
اصول و منافع نظام قابل تحقق نیست.
در عرصهی اقتصادی باید مشخص کنیم
که تولیدکننده یا مصرفکننده هستیم. اگر بخواهیم جامعهی
تولیدگر داشته باشیم و از
پشتوانهی اقتدار که ثروت است برخوردار باشیم و همچنین در
عرصهی جهانی حضور داشته
و از اصول خود دفاع کنیم، راهی جز تعامل با دنیا نداریم.
امکانات ایران محدود است و باید از
امکانات جهان برای پیشرفت استفاده کنیم. تهدید دائم و تشنج
همیشگی، ما را از این
مسیر خارج میکند. همهی اینها بر اساس تعامل با دنیا
امکانپذیر است و تعامل با
دنیا تسلیم در برابر مطامع قدرتها نیست و در نتیجه از دل این
تفکر، اصل تنشزدایی
با دنیا بیرون آمد.
ما معتقد بوده
و هستیم که باید مقتدر و نیرومند شویم. جامعهی فقیر در دفاع
از ارزشهای معنوی خود
هم ناتوان و ناچار است برای رفع مشکلات خود بسیاری از اصول،
عزت و معیارهای خود را
از دست بدهد. بنابراین جامعه باید قوی شود و پشتوانهی آن
برخورداری از اقتصاد
پویا، تولید و علم است که در دوران اصلاحات سعی شد در این جهت
حرکت شود.
از جمله مشکلات یک قرن پیش ما
مسالهی نفت بود. در این دوره بود که به نفت به عنوان یک
سرمایهی ملی نگاه و سعی
شد که به عنوان یک بودجهی عمومی به آن نگاه نشود، بلکه نگاه
این بود که نفت
پشتوانهی جدی ما در تولید و تقویت بخش خصوصی شود.
ما گفتیم اگر توسعهی اقتصادی که
توام با توسعهی علمی است - و معتقدم بدون توسعهی سیاسی به
هیچکدام دست
نمییابیم- نباشد عدالت که شعار ماست، شعار محوری انقلاب بوده
است - و همهی
دولتها و مسوولان از عدالت گفتهاند و اصلاحطلبان بیتوجه به
آن نبودهاند - تحقق
نمییابد. عدالت اگر
مبتنی بر تولید
امکانات نباشد، چیزی جز
توزیع فقر
نیست و تولید
ثروت شرط لازم رسیدن به عدالت واقعی و برخوردار کردن انسانها
به تناسب نیازها،
شایستگیها و امکانات است.
زنان از این جهت که نیمی از جامعهی ما را تشکیل
میدهند و جوانان به دلیل اینکه اکثریت جامعه هستند.
به ذهنیت و نیازهای جوانان توجه
چندانی نشده است و از حکومت دینی فقط محدودیتها را شناختهایم
و از دین فقط
محدودیتها
را به جوانان نشان دادهایم، در حالی که ظرفیتها و حضور
جوانان موجب
پویایی و نشاط جامعه میشود و نمیتوان از آنها غافل بود.
زنان هم هرگاه که از
محرومیت آنها کاسته شده به خوبی خود را نشان دادهاند.
اصلاحات حرکتی در ادامهی حرکت 150 سالهی
ملت ایران
بود،
حرکتی که در کشور ما همواره حضور داشته، بارها ناکام شده و
به محض آنکه آثار شکست و ناکامی پیدا شده آن را ترمیم کرده
است و معتقدم تجلی این
حرکت در انقلاب و آرمانهای آن بوده است.
حرکت اصلاحات از دو سوی سنتپرستان و
بیگانهپرستان همواره تحت فشار بوده
است.
در همهی دورهها میتوان مظلومیت حرکت
اصلاحات را دید. اینکه چقدر موفق بودهایم؟ چه میخواستیم و
چهقدر مبتنی بر
خواستهای تاریخی ملت و تحولات جامعهی ما که از جمله در صورت
انقلاب تجلی یافت
حرکت کردیم؟ آنجا که موفق بودیم چه عواملی باعث آن بوده و آنجایی
که نقص
داشتهایم چه عواملی دخیل بوده؟ چهقدر عوامل از درون و چهقدر
از بیرون بوده که به
صورت ساختاری موجب عدم
موفقیت شده است؟ جای بحث دارد و شاید یکی
از فلسفههای برگزاری نشستهای ماهانهی ما همین باشد.
نیروهای
توانمند و کارآمد از سرمایههای
کشور ما هستند و اگر سرمایهی اجتماعی را یکی از بزرگترین
سرمایههای جامعه
بدانیم، مدیران بزرگترین بخش سرمایهی اجتماعی هستند و جفایی
بالاتر از این به ملت
نیست که نه تنها از این سرمایه استفاده نشود بلکه سرکوب و
تحقیر هم شود. ما امروز
شاهد این سرمایه هستیم و
از انبوه صاحبنظرانی که در این سالها دستاندرکار
بودهاند و یا در عرصهی ذهنی و فکری فعال بودهاند برخورداریم
و باید به این
سرمایه بپردازیم تا از پراکندگی نجات یاب.
.مهمترین
انگیزهی تاسیس بنیاد باران را توجه
به این سرمایهی جامعه و تلاش برای استفاده از این امکانات
برای ظرفیتسازی در
عرصهی علمی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی
است.
این مدیران توانستهاند
کارهای بزرگی انجام دهند، ظرفیتسازی کنند و زمینهی رشد
فرهنگی، سیاسی و اقتصادی
جامعه را فراهم آورند و در واقع منشأ توسعهی انسانی بودهاند.
برای ایرانی آباد و آزاد در
مرحلهی اول به نقد برنامهها و عملکردهای گذشته خواهیم پرداخت
و بعد از آن بررسی
خواهیم کرد که در آینده چه میتوان انجام داد.
|