ديدگاه‌ها

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

انرژی هسته ای
هم بله و هم نه!
و.نقطه ته خط

 
 
 
 

 

بهشت

انرژی هسته‌‌ای حق مسلم ماست، چون:

برخی کشورهای جهان از آن استفاده می‌کنند و از آن منافع بی‌شمار اقتصادی می‌گیرند.
چون کشورهای کوچک‌تر نظیر همین پاکستان و کره‌ی شمالی با آن عقب‌ماندگی خاص خود نیز اجازه یافتند که نه تنها از آن استفاده کنند بلکه سلاح هسته‌ای بسازند و جیک آژانس اتمی و سازمان ملل هم درنیامد و این همه هیاهوی تبلیغاتی علیه آنان نیز صورت نگرفت.
چون علاوه بر ایران، برخی کشورها نیز مخفیانه دنبال آن هستند اما این ایران است که سیبل هدف نظام استیلای جهانی قرار گرفته است. همان‌گونه که صدام از سه دهه پیش دنبال آن بود و تقریباً هم موفق شد.

چون برای بسیاری از فن‌آوری‌های برتر نظیر پزشکی هسته‌ای و بسیاری رشته‌های صنعتی نوین و تولید انرژی به آن نیازمندیم.

چون کشورها را از برخی وابستگی‌های صنعتی و علمی به کشورهای بزرگ در این زمینه خودکفا می‌کند و جلوگیری از دستیابی به دانش مغایر با آزادی است.

چون برای نسل‌های آینده می‌توان آن را جایگزین سوخت‌های فسیلی کرد.
چون در یک جهان مدعی برابری که اعضایش ملل متحد نامیده می‌شوند باید همه حق دسترسی به دانش همگانی و فن‌آوری‌های برتر صلح‌آمیز را داشته باشند و آژانس حکام هم با توجه به جایگاه بد ایران در نظام بین‌الملل، از این نظر زور می‌گویند و پاسخ به زورگویی هم مسلماً ایستادگی است.
چون در این موارد جهان غرب به ویژه آمریکا یا از حربه‌ی تهدید و مداخله‌ی نظامی استفاده می‌کنند یا از تحریم‌های اقتصادی که در هر دو صورت همیشه ضررهای آن متوجه مردم ایران بوده است و این ستم نظام استیلای جهانی است که به صورت مستقیم و غیرمستقیم ملت‌های مختلف را به خاطر سیاست‌ها و منافع سرمایه‌داری از دانش روز محروم می‌کند.

دوزخ
با این همه انرژی هسته‌ای حق مسلم ما نیست، چون:

برای کشوری که آمار بسیار بالای سوانح و تصادف‌ها و جاده‌های غیراستاندارد را دارد،
در کشوری که حمل و نقل انسان‌ها در زمین و هوا و دریا از امنیت کامل و استانداردی برخوردار نیست چه رسد به حمل و نقل مواد و سوخت‌های هسته‌ای،

در کشوری که خوردوهای پرشتاب 2006 در خیابان‌ها و جاده‌های دهه‌ی پنجاه، تمدن و پیشرفت نامیده می‌شود،

در کشوری که پایین‌ترین حدود استاندارد کالاها به ندرت رعایت می‌شود،

در کشوری که قانون و نظم و وحدت ملی به معنای فراگیر آن وجود ندارد،

در کشوری که دارای قوانینی بی‌ثبات و چندگانه است،

در کشوری که وضعیت وخیم اقتصادی مردم آن به طرز وحشتناکی بیشتر می‌شود،

در کشوری که اکثر جوانان آن به جای «ساختن» به فکر فرار از آن هستند،

در کشوری که متخصصین بسیاری رشته‌های علمی در حال فرار از آن هستند،

در کشوری که فرهنگ استفاده صحیح از ساده‌ترین ابزار کمتر دیده می‌شود،

در کشوری که با وجود داشتن منابع بالقوه، دانش و فرهنگ استفاده از سایر منابع انرژی نظیر انرژی خورشیدی و باد کمتر آزمایش شده است،

در کشوری که در صورت یک آلودگی زیست‌محیطی شیمیایی و میکربی که به مراتب ساده‌تر از آلودگی هسته‌ای است دچار بحران می‌شود،

در کشوری که ذهنیت و دانش و تعریف اکثر مردمش از انرژی هسته‌ای اکثراً سلاح‌های هسته‌ای است،

در کشوری که مردمش کمتر می‌دانند که مساله ساختن بمب اتمی نیست بلکه در صورت کوچک‌ترین اشتباه، عواقب آلودگی هسته‌ای به مراتب وخیم‌تر از خود بمباران اتمی خواهد بود، حادثه‌ا‌ی مثل چرنوبیل عبرت ترسناکی است.

در کشوری که در حال حاضر بیشتر تهران است تا ایران،

در کشوری که از درصد بالایی از زمین و منابع طبیعی و سایر منابع انرژی خود استفاده نمی‌کند و مدرنیته را تنها شهرنشین بودن تعریف کرده است،

در کشوری که دارای همسایگان متعدد و بعضاً با رژیم‌های کم‌ثبات است،

در کشوری که از مرزهای بی‌در و پیکرش به راحتی مواد مخدر وارد و خارج می‌شود و هنوز این مساله حل نشده است،

در کشوری که قوانین گمرکی بسیار بد و ویران‌کننده‌ای دارد،

در کشوری که هنوز می‌تواند با سیاست‌های صحیح یکی از قدرت‌های نفتی و پتروشیمی دنیا و به موازات قدرت‌های اتمی باشد و از موضع قدرت حرف بزند اما متاسفانه این‌گونه نیست،
در کشوری که از بسیاری لحاظ و کارهای زیربنایی در عقب‌ماندگی مفرطی به سر می‌برد،
انرژی هسته‌ای حق مسلم او نیست.

انرژی هسته‌ای حق مسلم ما نیست چون ایران مرتب برای غرب که تمام دانش هسته‌ای را در اختیار دارد پیام‌های تهدیدآمیز می‌فرستد و با تهدید و شعار هیچ کس به هیچ نتیجه‌ای نمی‌رسد.
چون ایران در این مناقشات و تنش‌ها همواره چهره‌ای سنتی از خود ارائه داده که برای جهان غرب و فرهنگ مدرنیته‌ی آن ترسناک و موجب گریز بوده است. ترسی که «نهادن تیغ در کف زنگی مست» مصداق آن است و ایران باید این چهره‌ی زنگی مست خود را ترمیم کند.
چون در طول 33 سال گذشته، حکومت‌های ایران جهان غرب را با شعارهای توخالی دشمن خود کرده‌ است‌بی‌این که فایده‌ای داشته باشد و‌بی‌این که یک بار از موضع قدرت توانسته باشد مسائلش را حل کند و در نهایت با دادن امتیازاتی عقب‌نشینی کرده است و حاصل این دشمنی جز عقب‌ماندگی برای ایران و اندکی هم متضرر شدن بازار غرب، نبوده است.

چون با وجود داشتن مازاد درآمد نفتی حیرت‌انگیز کسی نمی‌داند این مازاد کجا می‌رود؟ و کسی نمی‌داند چرا با همین مازاد درآمد نمی‌توان بسیاری از مسائل زیربنایی اقتصادی را حل کرد.
و چون تا بنیادهای محکم و مطمئن اقتصادی و ایمنی و صنعتی نداشته باشیم و از آن مهم‌تر فرهنگ و دانش کامل در این زمینه و داشتن ثبات سیاسی و تعامل جهانی، انرژی هسته‌ای حق مسلم ما نیست و هر زمان که به چنین شایستگی و استانداردی برسیم می‌توانیم فارغ از تبلیغات صدا و سیما در این مورد و تبلیغات رسانه‌های جهانی علیه ایران، با غرور و با تمام وجود فریاد بزنیم: «انرژی هسته‌ای حق مسلم ماست»!

برزخ‌ و کاش‌ها:

کاش آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و سازمان ملل برای کشورهای مختلف جهان یک درجه‌بندی و امتیازبندی در این مورد در نظر می‌گرفتند و دادن امتیاز استفاده از انرژی هسته‌ای را منوط به رسیدن به آن استانداردها و درجه‌های مورد نظر می‌کردند تا این که هر کشوری بدون داشتن زیربنایی اقتصادی و فرهنگی و سیاسی مطمئن آن را صِرف این که دیگران دارند، «حق» خود نداند.
و کاش به جای واژه «اعتمادسازی» که چندین نوع برداشت و معنا برای آن می‌توان متصور شد از همین واژه «استانداردها» و رسیدن به حد نصاب استفاده می‌شد و مبنا را همان قرار می‌دادند.
و کاش سازمان ملل یک فرصت زمانی برای رسیدن ایران به آن استانداردها می‌داد که معلوم شود آیا ایران می‌تواند به آن استانداردها برسد یا خیر؟

و کاش میان این «بودن یا نبودن» راه حل سومی بود تا بیش از این میلیون‌ها نفر به خاطر سیاست‌های عده‌ای معدود در دنیا قربانی نشوند. چرا که سیاره‌ی زمین متعلق به همه‌ی ماست و این وظیفه‌ی تمام ایرانیان در همه جای دنیا و صلح‌دوستان جهان است که این تفکر را به جهانیان منتقل کنند.

و کاش مصیبت نفت این «مایع شیطانی» نبود که ایران را ده‌ها سال است دچار تغییرات و بی‌ثباتی و کودتا و توطئه و جنگ و مناقشات سیاسی کرده است. در کشوری که در اقتصاد متکی به نفت آن بالاترین صادرات غیرنفتی فقط و فقط 9 میلیارد دلار است، شاید برای بسیاری از ایرانیانی که این مصیبت را با جسم و روح و اندیشه‌ی خود حس کرده‌اند این آرزو وجود دارد که ای کاش یا همه نفت داشتند که دست طمع و تجاوز به خاک دیگران دراز نمی‌کردند یا ما نفت نداشتیم و جامعه‌مان این همه مصرف‌گرا نبود، هیزم خودمان را می‌سوزاندیم و کار می‌کردیم و در آرامش و صلح و کشوری غیرسیاسی زندگی می‌کردیم. اما مردم ایران به راستی چه گناهی کرده‌اند که ناخواسته در این جغرافیای ناپایداری و وحشت به دنیا آمده‌اند و در این جغرافیا زندگی می‌کنند؟
با این وجود اگر از نظام و دولت فعلی نیز ترسی نداشته باشیم و تمام آن را مثبت و خیرخواه بدانیم، هراس دیگری نیز باقی خواهد ماند: هراس از آینده، آینده‌ای که شاید در چنین سرزمینی با این زیربنا و فرهنگ و این نوع نگرش‌های رنگارنگ به انرژی هسته‌ای، دیکتاتوری ظهور کند و «روز داوری» و شب یخبندان دیگری با سلاح‌های هسته‌ای بیافریند.