مدتی است تبلیغات صدا و سیما درباره دستاوردهای باصطلاح
تحقیقاتی ایران در فیزیک هسته ای شدت گرفته و وضعیت چندش آوری
پیدا کرده است.
گاه با خودم میگویم ای کاش این چهار کلمه درس فیزیک را بلد
نبودم، کاش
هیچوقت به مجلس پا نگذاشته بودم تا به عنوان رئیس کمیسیون
آموزش و تحقیقات
یک حداقل اطلاعاتی از وضعیت تحقیقاتی کشور داشته باشم، کاش
همین مختصر
آشنایی را با محققان کشور نداشتم که بدانم علم واقعی در ایران
در چه سطحی
است و در کجا و چگونه رشد مییابد، کاش من هم میتوانستم مثل
برخی مردم
عادی و ایضا برخی سیاستمداران از دیدن چهار تا وسیله آزمایشی و
ظواهر یک
آزمایشگاه تحقیقاتی حیرت زده شوم، و کاش بعضی چیزهای دیگر حالی
ام نمی شد
تا برخی گزارشهایبیپرو پایه صدا و سیما که ترجیع بند برنامههای
این
روزهایش شده تا این حد آزارم نمی داد.
این روزها هم پیچ رادیو و تلویزیون را که باز میکنی هر طرف که
میچرخانی خبر، گزارش، مصاحبه، تفسیر و برنامه است در منقبت
فیزیک هسته ای،
انرژی هسته ای، فناوری هسته ای، برق هسته ای، کوفت و زهرمار
هسته ای و ...
.
مثل اینکه در آسمان باز شده و تمام علوم و معارف انسانی خلاصه
شده در
فیزیک هسته ای و آن هم یک مرتبه و یک جا نازل شده است بر مغز
"دانشمندان
جوان هسته ای" ایران که تاکنون یک نفر هم نام یکی از آنها را
نشنیده است
تا بداند این کدام نوابغ فوق بشری اند که اینشتین را در یک جیب
شان میگذارند و بوعلی سینا را در جیب دیگرشان!
جالب
است که آنقدر گفته اند فیزیک هسته ای، که مردم به خیالشان که
تمام فیزیک
یعنی فیزیک هسته ای، و بقیه علوم هم به درد کشک سابیدن
میخورند. و آنقدر
گفته اند "دانشمندان جوان هسته ای" که افکار عمومی قاعدتاً
باید تصور کنند
تمام رازهای علمی هستهها همین اخیراً توسط دانشمندان گمنامی
که هیچ یک از
محققان ایران و جهان اسمشان را نشنیده اند در مراکز علمی که
هنوز کسی نامی
بر آنها ننهاده است کشف شده اند و ارزش این کشفها آنچنان زیاد
است که نسلهای بعد آنها را درک خواهند کرد! و از طرف دیگر این
کشفها آنقدر اهمیت
دارند که اصلاً نمی شود آنها را منتشر کرد، چون ممکن است باعث
شود "این
غربیهای دزد" از این طریق با رازهای هستهها آشنا شوند! و
ضمناً به دلیل
غرض ورزیها و حسادتهای محافل علمی غربیها این کشفیات شگفت
انگیز مورد
انکار واقع خواهند شد(!) بنابراین چه بهتر که این رازها سر به
مهر بمانند
تا روزگاری که آیندگان چشم به تحسین نوابغ گمنام هسته ای امروز
ایران
بگشایند.
از سوی دیگر ناگهان بر ملا شده است که با فناوری هسته ای
میتوان از
شیر مرغ تا جان آدمیزاد همه چیز را تولید کرد به قیمت مفت و با
بهترین
کیفیت! با دو گوش خودم شنیدم که تلویزیون با یک بنده خدایی در
خیابان
مصاحبه میکرد و از او میخواست در توصیف مزایای انرژی هسته ای
صحبت کند و
آن بنده خدا هم که یک چیزهایی شنیده بود (یا همان چند دقیقه
یاد گرفته
بود!) میگفت: "ببینید منبع فعلی انرژی ما چیست؟ خوب نفت.
میدانیم که این
نفت یک روزی تمام میشود. اما (بقول معروف آما)، انرژی هسته ای
هیچ وقت
تمام نمی شود. همیشه هست"!
معلوم میشود سه قرن پیش اصل پایستگی انرژی اشتباهاً توسط جیمز
وات و
دیگران پایه گذاری شد. گویا تمام آزمایشهایی که در این سیصد
سال مردم
انجام دادند و در آنها هر شکلی از انرژی که در پدیدهها ظاهر
شده به قیمت
از میان رفتن یا کاسته شدن از شکل دیگری از انرژی بوده است،
اشتباه بوده و
گزارشگران صدا و سیما قادرند دنیای جدید فیزیکی درست کنند که
در آن نوعی
انرژی به نام انرژی هسته ای همین طور خود به خود و بدون مصرف
شدن منابع
تولید آن، میجوشد و بیرون میآید، جل الخالق، عجب کلاهی این
فیزیکدانان
غربی سر ما گذاشتند که گفتند انرژی بقا دارد و فقط از نوعی به
نوع دیگر
تبدیل میشود!
معلوم شد چند هزار معلم فیزیک هر سال دارند اشتباهی به بچههای
مردم
فیزیک درس میدهند وقرار است صدا و سیما یک فیزیک جدیدی که
حاصل تراوشات
نابغههای ناشناس است را به جامعه ایران آموزش دهد که به دلیل
ضرورت حفظ
این مغزهای پر ارزش حرفشان را مخاطبین کوچه و بازار در پاسخ به
گزارش گران
صدا وسیما به اطلاع مردم میرسانند.
آنقدر گفتند "دانشمندان جوان" که بعضیها دیدند خوب بازار گرمی
است،
بهتر است تا تنور داغ است بچسبانند. چند هفته پیش خبر دختر
خانم نابغه ای
که از شیراز ظهور کرد حرص فیزیک دانها را در آورده بود. چند
تا از
دانشجوبان دکترا و دوستان تازه فارغ التحصیل را دیدم که از
ناراحتی خون
خونشان را میخورد که چرا صدا و سیما این طور علم را به مسخره
گرفته است.
در برخی از روزنامههایی که امکان داشت، مقالاتی نوشتند و نسبت
به این نوع
سرسری گرفتن برخورد رسانه رسمی کشور با اخبار علمی هشدار
دادند. همه مانده
بودند متعجب که چطور یک دختر خانم زرنگ با درست کردن یک فایل
قلابی از خبر
یک روزنامه خارجی، که البته وجود خارجی ندارد، با همکاری یک
خبرنگار
شیرازی این طور جامعه علمی کشور را به مسخره میگیرد و آب از
آب تکان نمی
خورد. برخی مسئولان انجمن فیزیک هم مصاحبه کردند، توضیح دادند،
از صدا و
سیما درخواست کردند مسئولانه تر برخورد کند و خبربیپر و پایه
خود را که
در چندین بخش متنوع با آب و تاب منعکس کرده بود تکذیب کند، اما
دریغ از
این کار. اگر از سنگ صدایی درآمد صدا و سیما هم حاضر شد دسته
گلی را که به
آب داده بود تصحیح کند.
البته به زعم این حقیر این پدیده طبیعی است. در این روزها بعید
ندانید
که از یمین و یسار مملکت دانشمند ظهور کند. علتش روشن است.
مسئولان کشور
یکریز دم از دانشمندان معجزه گر و نابغه ایرانی میزنند اما
کسی را معرفی
نمی کنند، چون هر که را بگویند جامعه علمی کشور خوشبختانه در
قد و قواره
ای است که میتواند او را ارزیابی کند. به همین دلیل وقتی
افکار در به در
حساس اند که این نوابغ برجسته ایرانی، چه کسانی هستند، آنوقت
بعید نیست که
دو تا آدم زرنگ سر برآورند و به تشنگی افکار عمومی پاسخ دهند
که آری این
منم کاووس علیین شده!
خوشمزه است برایتان تعریف کنم که در همین راستا چند شب پیش یکی
از
دوستان (با استناد روشن) نقل میکرد که یکی از استانداران دولت
فخیمه در
جلسه رؤسای دانشگاههای استان مربوطه سخنان مبسوطی ارائه فرموده
اند که آری
علم و دانش چقدر نیکوست و جوانهای ما چه کرده اند در این عرصه
و... خلاصه
جناب ایشان مبهوت سخنان خودشان بوده اند که از دهانشان در رفته
است که:
"بله
من شنیده ام دختر خانم نابغه ای هستند در کرج که در خانه
خودشان
اورانیوم غنی میکنند. آشنایان شان او را به آقای رئیس جمهور
معرفی کرده
اند و ایشان هم گفته اند برود پیش آقای آقازاده راجع به روش
غنی سازی اش
توضیح بدهد." خوانندگان عزیز اهل فیزیک اگر اعصابش را ندارند
این حرفها را
نخوانند. اما به هر حال اینها واقعیت است. آن آقای استاندار که
یک قدم با
هیأت دولت فاصله دارند بالاخره چنین چیزهایی باورشان هست که
آنها را نقل
میکنند،
آن هم با شهامت قابل توجهی در جمع دانشگاهیان استان. دنباله
خبر
معلوم نیست چی شده. البته اگر این نابغه غنی سازی موفق شود
آقای آقازاده
را سر کار بگذارد باید به جهت دیگری به او مدال داد!
یک زمانی در جایی جلوی یکی از خبرنگاران صدا و سیما را گرفتم و
به هر
شکلی بود از او خواستم به من بگوید علت آن همه خبرسازیها و
گزارشهای
تخریبی علیه نمایندگان مجلس ششم و سایر اصلاح طلبان، از طریق
ساخته و
پرداخته کردن سوژههایی که به عقل جن هم نمی رسد، چیست. یواشی
در گوشم
گفت: جایزه میدهند. ظاهراً علتی هم جز آن نمی توانست داشته
باشد. یک دفعه میدیدی فضایی شده که برخی از خبرنگارها،
فیلمبردارها و گزارشگران که
چندان هم به تیپ و تبار راستیها نمی خوردند در به در دنبال
سوژه میگردند
تا بگذارند توی کاسه و کوزه یک نماینده، یک وزیر یا یک مدیر
اصلاح طلب. به
این ترتیب سیلابی از اخبار و گزارشهای جهت دار به راه
میافتاد، که اگر
بر فرض طرف مقابل سمج میشد و بطلان برخی از آنها به اثبات
میرسید، و یا
حداکثر دولت یک اعتراضی میکرد، خوب دوتاش را هم تکذیب
میکردند، آن هم در
یک شکل حق به جانب و به صورتی که از نکردنش بدتر بود. اما در
هر حال آن
سیلاب گزارشها تأثیر تخریبی خودش را میگذاشت.
حالا هم فصل، فصل غنی سازی است. فصل گفتن و شنیدن و خبر ساختن
از
معجزات فناوری هسته ای و کشفیات باور ناکردنی نوابغ ایرانی در
این زمینه.
درهمین زمینه به تازگی خانم عشرت شایق نماینده تبریز هم فرموده
اند:
"دولتمردان
امریکا میخواهند که خود از نبوغ ایرانیها در دستگاههای علمی
کشور خود استفاده کنند و به نام خود ثبت نمایند و از این بابت
نیز عصبانی
هستند". وقتی کار به "نابغه یابی" برسد آنوقت خانم عشرت شایق
هم نابغه
پیدا میکنند. در جامعه ما هم وقتی چیزی فصل اش بشود مثل
آنفلوآنزای مرغی
یک دفعه همه جا شایع میشود. یک دفعه در کشور همه خواب امام
زمان را میبینند، یک دفعه پشت سر هم اتفاقات معجزه گونه مشابه
هم به وقوع میپیوندد.
همزمان با ظهورهاله نورانی بر فراز سر مقامات کشور در حرم
امام رضا هم
رفتار خارق العاده از یک جانور گزارش میشود. وقتی یک چیزی فضا
و جوش
بگیرد، پشت سر هم تکرار میشود. چند سال پیش در یک مدتی هر چند
هفته یک
بار مرد علمی سال یا چهره برجسته علمی قرن از ایران معرفی
میشد. حالا هم
زمان بازگویی معجزات فناوری هسته ای است.
چند هفته پیش خانمی از آشنایان دور که در صدا و سیما برنامه
سازی میکند با من تماس گرفته بود که "می خواهم یک سری برنامه
درباره فناوری هسته
ای در ایران تهیه کنم، شما بیا به عنوان محقق با من همکاری
کن". به طور
مؤدبانه ای هم رساند که دستمزدش بد نیست. به او گفتم هم من این
در و دکانها را قبول ندارم، هم رؤسای شما اگر بدانند من در
تهیه برنامه ای همکاری
دارم اجازه پخش نمی دهند و هم احتیاجی به این پولها ندارم. از
من خواست
کسان دیگری را معرفی کنم که گفتم برو سراغ روابط عمومی انرژی
اتمی شاید
آنها کسانی را معرفی کنند. بعد از چند هفته دوباره زنگ زد و
این بار گفت:
قصد دارم برنامههایی در مورد موضوعی دیگر تهیه کنم که بخشهایی
از آن هم
با انرژی هسته ای مربوط است. نکته جالب اش اینجا بود که یک
جوری از
حرفهایش فهمیدم میخواهد برنامه را به گونه ای به مسایل هسته
ای ربط دهد
تا از این طریق بهتر بتواند بودجه بگیرد.
آری، از ظواهر چنین بر میآید که ولوله ای در بین برنامه سازان
صدا و
سیما افتاده تا هر چه بیشتر در مورد دستاوردهای اعجاب آور
تحقیقات هسته
ای، ضرورت انجام تحقیقات هسته ای، نقش فناوری هسته ای در یک
زندگی بهتر،
لزوم بهره مندی از فناوری هسته ای در همه زوایای زندگی و امثال
این امور
برنامه بسازند. شواهد نشان میدهد که در این راستا درآمد
بیشتری قابل حصول
است. البته نگران نباشید، چون در کشور ما فصلها زود به زود
عوض میشند،
قبل از آن که کفگیر برنامه سازها کاملاً به ته دیگ بخورد، یک
چیز دیگری
موضوع روز خواهد شد.
اما بگذارید آخرین حکایت را هم در این باب بگویم. یکی از شبهای
اول
همین بهمن ماه جاری بود که با دو گوش خودم گزارشی را در حاشیه
اخبار سیما
شنیدم که داشتم از تعجب شاخ در میآوردم. گزارش مربوط بود به
قطارهای فوق
سریع برقی که در برخی کشورها مورد استفاده قرار گرفته است.
گوینده انتقاد میکرد که چرا این طرح در ایران کند جلو رفته
است. در مورد سرعت این
قطارها که به حدود 300 کیلومتر بر ساعت است توضیح میداد و
مطالبی از این
قبیل. خوب تا اینجای کار گزارش خوبی بود و من هم که میدانستم
اولین خط
این نوع قطارها قرار است در مسیر تهران- اصفهان باشد با علاقه
مندی گوش میدادم. یک دفعه دیدم خانم گوینده زد به صحرای کربلا
و در مورد انرژی مصرفی
قطارها شروع به صحبت کرد. تا ته خط را خواندم و به دقت گوش
دادم. داشت میگفت قطارهای دیزلی خیلی مصرف انرژی دارند و حساب
میکرد مجموع سوخت
فطارهای دیزلی کشور پس از ده سال میشود چند میلیارد دلار. سپس
نتیجه میگرفت که اگر ما به جای لوکوموتیوهای دیزلی از قطارهای
برقی استفاده کنیم و
برای برق مصرفی آنها نیز از "برق ارزان قیمت هسته ای" استفاده
کنیم این
مبلغ را صرفه جویی خواهیم کرد.
داشت کله ام دود میکشید. یک جوری با مردم حرف میزنند مثل اینکه
برق
هسته ای یعنی برق مفت. گویا تمام این سرمایه گذاریهایی که تاکنون
در
نیروگاه بوشهر و بخشهای وابسته انجام شده از خزانه غیب یا از
جیب ملائکه
صورت گرفته است. همین امسال اگر کتاب بودجه 85 را ورق بزنید
حدود 195
میلیارد تومان بابت بدهیهای قبلی سازمان انرژی اتمی در طرح
نیروگاه بوشهر
منظور شده است. نیروگاهی که سه دهه است روی زمین مانده و پول
خرجش میشود.
بعد هم یک طوری صحبت میکنند که گویی اگر ما به چرخه سوخت دست
پیدا کردیم
قادر خواهیم بود بدون صرف هیچگونه هزینه ای سوخت نیروگاه هسته
ای تولید
کنیم. اینها همه در حالی است که هر مهندس تازه از کار در آمده
ای هم میداند که انرژی الکتریکی در عین آنکه تمیز و سهل
المصرف است از همه گرانتر
و پرهزینه تر است و در بین روشهای مختلف تولید انرژی الکتریکی
هم محاسبات
پیچیده ای لازم است تا با توجه به شرایط هر کشوری معلوم شود
هزینه کدام
روش کمتر است.
ولی خوب، حرف که مالیات ندارد به خصوص اگر از طرف صدا و سیما
باشد.
همین طور روی هوا میگویند "برق ارزان قیمت هسته ای". حالا کی
تولید کرده،
کی فروخته، کی خریده، اینها مشکل گزارشگر نیست. مهم این است که
در حال
حاضر این حرفهاست که در عرصه برنامه سازی خریدار دارد. کسی هم
نگران صحت
و سقم علمی یا فنی آنها نیست. مگر این همه آدمهای گنده مملکت
روی هوا آمار
و ارقامبیحساب و کتاب اعلام میکنند آسمان به زمین میآید؟
حالا یک بار
هم بگذار گزارشگران صدا و سیما حرفهای هوایی بزنند. گیرم چهار
تا مهندس و
کارشناس هم فردای آن روز این خبر را برای یکدیگر نقل کردند و
با هم به آن
خندیدند، مهم نیست. کی خنده آنها را میشنود؟ مهم آن است که
میلیونها نفر
خبر صدا و سیما را میشنوند. پس حالا که چنین است هر چه
باداباد. تا اطلاع
ثانوی سوار بر ارابه صدا و سیما میرانیم. به پیش! |