حماس درحاکمیت
راستگرائی در اقتصاد
سنت گرایان درمذهب
نوشته
Alain GRESH
برگردان بهروز
عارفی
پيروزي انکارناپذير حماس در انتخابات ژانويه، تحليل ها و
هشدارهاي بسياري را در آمريکا ، اتحاديه اروپا و
ازجمله در فرانسه برانگيخته است.
باوجود
اين، چند ملاحظه ابتدائي لازم است تا بتوان اين حادثه را در
بطن
اوضاع و احوال مورد بررسي قرار داد.
انتخاباتي که در زير اشغال بيگانه
برگزارشد، بطور گسترده اي اهالي فلسطين را بسيج کرد. بيش از سه
چهارم
واجدين شرايط در مراکز رأي گيري حضور يافتند. بدون ترديد، اين
پيروزي
دموکراسي و نشانه اعتقاد فلسطيني ها به آن است. قريب به ٩٠٠
ناظر بين
المللي بر درستي انتخابات گواهي دادند.
رأي دهندگان سياست اعمال شده از سوي
تشکيلات خودگردان فلسطين و سازمان الفتح را دست کم در دو زمينه
رد کردند.
قبل
از هر چيز ديگري، آنان ناتواني مسئولين فلسطيني را در ايجاد
نهادهاي
اداري مستحکم ، مبارزه با فساد و ناتواني شان را در امر بهبود
زندگي
روزمره محکوم کردند. همه در فلسطين به محدوديت هاي دائمي اشغال
چهل ساله
آگاهند ، اما به رغم وجود چنين شرايطي، کارنامه تشکيلات
خودگردان فلسطين
منفي است. همچنين در زمينه مذاکرات با اسرائيل نيز از زمان
بحبوحه پيمان
هاي اسلو در ١٩٩٣ تا به حال اين مسئله صدق مي کند. آقاي محمود
عباس که در
ژانويه ٢٠٠۵ به رياست تشکيلات خودگردان انتخاب شد، تصور مي کرد
«ميانه
روي» او «روند صلح» را مجددا به راه خواهد انداخت که به هيچوجه
چنين نشد.
آريل شارون مدت ها براين مطلب پافشاري مي کرد که ياسر عرفات
مانع صلح است.
او به مخاطب جديد خويش هيچ چيزي عرضه نکرد. عقب نشيني يک جانبه
از غزه با
تسريع ايجاد شهرک هاي مستعمره نشين در کرانه باختري و ديوار
آپارتايد
همراه بود. درواقع هدف اصلي از عقب نشيني نيز همين بود. باوجود
آن که
ديوان بين المللي لاهه ساختن ديوار را محکوم کرد، معهذا موانع
تردد و
پاسگاه هاي بازرسي همچنان گذران زندگي روزمره فلسطيني ها را
غيرممکن ساخته
و تعداد زندانيان سياسي بالغ به چندهزار نفر است و
...
اظهارات رهبران آمريکا، اروپا و فرانسه
مايه حيرت است. آنان اکنون فاضلانه در مورد «ادامه روند صلح»
پرسش مي کنند
.
اين روند پيش از انتخابات هم وجود نداشت. اين روند با انتخاب
آريل شارون
به نخست وزيري متوقف شده بود.
تعمق ديگري ضروري است. رأي فلسطيني ها به
حماس نه به خاطر پيوستن به برنامه «تاريخي» حماس يعني نابودي
اسرائيل بود
نه به خاطر براه انداختن سوءقصدهاي انتحاري (برعکس، نظرسنجي
جديد افکار
عمومي حاکي از تمايل آنان به صلح و مذاکره است.)، بلکه اين رأي
ناشي از
خواست مردم براي پايان بخشيدن به مديريت اسف بار تشکيلات
خودگردان بود.
ميتوان
اميدوار بود که زلزله ٢۵ ژانويه موجب سازمان دهي جديد زندگي
سياسي
فلسطين و درنتيجه گزينش استراتژي مؤثرتري عليه اشغال شود.
ملاحظات چندي در مورد خود سازمان حماس
ضروري است. ترديدي نيست که اين سازمان با داشتن پايه اجتماعی
در غزه و کرانه
باختري داراي محبوبيت توده اي است. حماس بخشي از چشم انداز
سياسي است.
تصور
اين امر خيال بافي است که بتوان با حذف اسلام گرايان در اين
کشور و
نيز بيشتر کشورهاي عربي در جهت دموکراسي به پيش رفت. حماس سه
برگ برنده
دردست دارد. اين ها عبارتند از: شرکت در مقاومت در برابر
اشغال؛ شبکه هاي
خيريه و تعاون اجتماعي ؛ ازخودگذشتگي محرز مسئولان آن. البته،
تجربه شرکت
در قدرت، چالش پرخطري است. يادآوري کنيم که سازمان حماس از
جنبه اقتصادي
راست گرا بوده و طرفدار ليبراليسم است، حماس از نظر آداب و
رسوم،
بسيارمحافظه کار بوده و اين امراز جمله موجب نگراني بخشي از
زنان شده است.
حماس، همچنين ميتواند در عمل مصلحت گرا
باشد. براي مثال، اين سازمان از شرکت در انتخابات سال ١٩٩٦
خودداري کرد به
اين بهانه که انتخابات در چارچوب پيمان هاي اسلو برگزار مي شد.
اما، حماس
با چرخشي در سياست، در انتخابات اخيرشرکت کرد، در حالي که
شرايط تغييري
پيدا نکرده است [انتخابات اخير نيز در چارچوب همان توافقات
اسلو انجام
ميشد]. اين جريان همچنين توانست با معتمدين محلي پيمان بسته و
در فهرست
انتخاباتي خويش، مسيحيان را نيز وارد کند. اين سازمان موفق شد
با درايت
شهرداري هاي تحت سيطره اش را اداره کند. و غيره...
پيش بيني رخدادهاي ماه هاي آينده مشکل
است. با وجود اين، اگر فرانسه بخواهد نقشي در آن ها ايفا کند،
بايد به ياد
آورد که هر راه حلي منوط به اجراي قراردادهاي سازمان ملل متحد
است. يعني
خروج کامل اسرائيل از همه سرزمين هاي اشغال شده در سال ١٩٦٧،
از جمله بيت
المقدس شرقي؛ ايجاد دولت مستقل فلسطين؛ حق اسرائيل به داشتن
صلح و امنيت.
تأکيد دولت فرانسه بر شناسائي اسرائيل از سوي حماس، برطبق حقوق
بين الملل،
بدون اشاره به عدم اجراي مفاد قطع نامه هاي سازمان ملل ازجانب
اسرائيل، به
معناي فقدان يک سياست مستقل در خاورميانه و دنباله روي از
ديگران است.
|