زبان را
بردیدند و قلم را شکستند تا نپرسند:
اینها مردم خود جوش اند
یا همان ها که به خوابگاه دانشجویان شبیخون زدند؟
امید معماریان
درکلاس مروری بر دنیای عرب که نوشته بودم این هفته
اختصاص داشت به ماجرای کارتون، در یک کلام بچه های مسلمان،
دربرابر این
سوال که چرا مسلمانان که فکرمی کنند به آنها اهانت شده، ازروش
های مدنی
تری برای بیان اعتراض خود استفاده نمی کنند؟ در واقع اصلا برای
خیلی ها
قابل فهم نیست که برای چاپ یک کاریکاتور بریزند
و پرچم یک کشور را
بسوزانند.
بعد به سفارت خانه حمله کنند
و به غارت اموال سفارت خانه
بپردازنند. یکی از بچه ها که مراکشی است یک سری عکس از ماجرا
را جمع کرده
بود با شرح عکس زیرش که مثلا تصویری کجاست
و
زمینه پشت سر دانشجویان
را
نشان
می داد.
نکته جالبش عکس های ایران بود که وقتی داشت نمایش می داد همین
جوری
عرق سرد نشسته بود به تنم. استاد مصری کلاس هم انصافا آدم با
اطلاعی است،
چندین بار تاکید کرد که خیلی ها معتقدند که سوریه و
ایران، پشت ماجرا را
ساپورت می کنند و
چطور می توانند در عرض یکی دوشب مثلا هزاران پرچم
دانمارک
تهیه کنند و
شعارهای تایپ شده به عربی، فارسی وانگلیسی وهزار چیز دیگه. کلی
حرصم
گرفته بود....
یکی از من پرسید درکشورشما که روزنامه نگاران وب لاگ نویس ها -
هم حتی- برای نوشتن مطلب
به زندان می روند، چطور یک عده به یک سفارتخانه
حمله می کنند
و
کسی جلویشان را
نمی گیرد؟ بعد یک جوری مودبانه گفت که برخی نگرانی هایی که در
مورد ایران
وجود دارد در زمینه تروریسم دولتی، واقعیت دارد وعکس های تهران
نشان می
دهد که پلیس با این افراد دست به یکی دارد. جالب است که اصطلاح
تروریسم
دولتی، معمولا توسط دولت ایران برای محکوم کردن اسرائیل
به کار گرفته می
شود. خلاصه شلنگی که آقای احمدی نژاد
برداشته بطرف
حیثیت ایرانی سرزمین مادری
ام
کم نبود، کاریکاتور هم شد قوز بالای قوز. من هم مانده بودم چه
بگویم؟ شما
جای من بودید چه می گفتید؟ یکی از دانشجویان عرب گفت
:I am embarresed by muslim's reaction in middle east
countries...
یعنی
که من خجالت زده ام
از کارهای این مسلمان ها در کشورهای خاورمیانه... من گفتم اصلا
هیچ گونه
خشونتی را درست نمی دانم، اما همان طور که گفتیم اینها واکنش
است واقدام
کشورهای اروپایی در چاپ مجدد این طرح به مثابه اعلان جنگ بود
به مسلمانان.
یکی از حاضرین که دانشجوی سال آخر است گفت که پرچم آتش زدن
وگرفتن سفارت
اگر چهار صدسال پیش بود قابل فهم بود... بعد من بحثی را مطرح
کردم که کلی
سوال درست کرد....گفتم مسلمانان خشونت عریان دارند، غرب خشونت
پنهان. بعد
اشاره کردم به آنچه اسراییل برسرمسمانان در فلسطین انجام می
دهد درلبنان
وبعد جنگ ایران وعراق وحمایت غرب از صدام حسین، حمایت طالبان
و.... لابه
بای همه حرفهام دائما می گفتم که نمی خواهم توجیه کنم اما ...
اگر......شاید.....به هرحال.......اما باور کنید این سوراخ ها
را با هیچی
نمی شه دوخت... دنیای اسلام گاف بزرگی داد و
نشان داد سطح فرهنگی کشورهای
منطقه، نفوذ دولت های بنیادگرا که از مذهب پیراهن عثمان درست
می کنند
و
رحمی هم به مقدسات ندارند، چه بلای خانمان سوزی است. خلاصه
کلاس مانند
فشار قبر دائما
تنگ تر
می
شد.....
نیوزویک
شماره این هفته
را دیدم در فروشگاه، خریدم با عکسی از حاج
محمودخان و با این تیتر:
"این
ایران چطوری خطرناک است؟"...بله!
این ایران دیگر خطرناک است....مقاله فرید زکریا هم درآن
بسیار جالب است. چند هفته پیش فیلمی از یک خانم ایران را در
مورد زندگی
ایرانی های مقیم آمریکا بعد از ماجرای گروگان گیری در دهه
هشتاد میلادی
دیدم، آدم هایی که تاوان یک کار ... (خودتون سه نقطه را
پرکنید!)، را
پرداخت کردند. درکلاسی که از ۸۰ نفر حاضر بیشتر از نصف ایرانی
الاصل بودم،
در صورت هایشان دیدم چرا این نگرانی ایرانی بودن را همیشه با
خود حمل می
کنند. اسامی ای که از بهمن به بن، از فریده به فری، از
ابوالفضل به ابول،
فریدون به فری، داوود به دیوید، منیژه به مونی، داوودتبدیل می
شود به
دیوید
و
آدم هایی که برای اینکه سوأ تفاهمی ایجاد نکنند به جای اینکه
بگویند ایرانی هستند، می گویندI
am Persian .
جای رسانه های مستقل
ونویسندگانی که بتوانند به ترسیم دقیق تاثیرات این کارهای عجیب
غریب
بپردازند خالی است واقعا.(
برگرفته از وبلاگ امید معماریان)
|