بهزاد نبوی:
تمام توطئه ها برای برقراری
سلطنت مطلقه فقیه درایران بود
این یک تفکر جدی در حاکمیت است که با تراشیدن یک دشمن خارجی می
توان فضای سیاسی را در داخل کشور بست. ما از برخی تماس ها و
گفتگوها با امریکا، در همین دوران برپا کردن گردوخاک ها خبر
داریم که امیدواریم در چاله و دام نیفتند و بسود منافع ملی
تمام شود. همه سیاست های مهم
داخلی نتیجه حاکمیت مطلقه ای است که با عملکرد غیرقانونی حزب
پادگانی به قدرت رسید.
درگرماگرم بحث پیرامون ترکیب هیات مذاکره کننده اتمی که ریاست
آن با علی لاریجانی دبیرشورای امنیت ملی و سرپرست سابق سیمای
جمهوری اسلامی است و سیاست های به بن بست رسیده آن، تلویزیون
هما( داریوش سجادی) گفتگوی کوتاهی با بهزاد نبوی نایب رئیس
مجلس ششم و از رهبران سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی کرد. نبوی
که خود در کابینه رجائی سخنگوی دولت بود، دراین مصاحبه، از
جمله گفت:
به نظر من بحث مقایسه افراد صحیح نیست. ما باید سیاست ها را
مقایسه کنیم.
سیاست
های دوره آقای خاتمی مبتنی بر توقف داوطلبانه فعالیت های هسته
ای،
شفاف سازی کامل فعالیت های اتمی از طریق پذیرش پروتوکل الحاقی،
نظارت کامل
آژانس بین المللی انرژی هسته ای از این فعالیتها و گفتگو با
طرف هائی که
نسبت به این فعالیت ها حساسيت داشتند و نهايتاً اعتماد سازی
بود.
ايشان معتقد بودند بعد از این مرحله امکان
آغاز مجدد فعالیت های هسته ای
برای ایران که حق هر ملتی هم هست، بوجود خواهد آمد. متاسفانه
این سیاست ها
در دوره حاکمیت جدید زیر سوال رفته و تلاش برای اعتماد سازی
متوقف و آن
روش شکست خورده تلقی شده و بنا را بر این گذاشته اند که فعالیت
ها از نو
ادامه پیدا کند، ولو به قیمت ارجاع پرونده انرژی اتمی ایران به
شورای
امنیت و يا هرنوع پیآمدی که این کار داشته باشد.
استدلال تیم آقای خاتمی این بود که بعد از 11
سپتامبر نسبت به فعالیت های هسته ای ایران خصوصاً در میان دولت
های اروپائی
و قدرت های بزرگ جهانی حساسیت هائی ایجاد شده است.
تکلیف آمریکا روشن بود. آمریکا بعد از 11 سپتامبر ایران را به
عنوان محور
شرارت نام برده بود و به هر دلیلی قصد برخورد با ایران را داشت
ولی دولت
های دیگر در چنین شرایطی نبودند و تصور این بود که می شود با
ادامه گفتگو
با آنها و شفاف سازی فعالیت های صلح آميزهسته ای، اعتماد آنها
را جلب کرد
و وقتی این اعتماد جلب شد دیگر اجماعی علیه ایران صورت نخواهد
گرفت و دولت
ایران امکان آغاز مجدد فعالیت ها را پيدا خواهد کرد.
اما گروه جدید و حاکمیت جدید بر این باورند که آن سیاست ها
شکست خورده،
لذا کار را به این صورت شروع کردند که نتیجه اش امروز این شده
که ما نه
تنها در آن فرآیند دچار شکست شدیم، بلکه نگرانی آن وجود دارد
تا اروپای
متحد و حتی روسیه و آژانس بین المللی انرژی هسته ای را هم در
مقابل خودمان
داشته باشیم و زمینه های اجماع علیه ايران فراهم شود. طبعاً
این سیاست را
من غلط ارزیابی می کنم و معتقدم که ولو استدلال حاکمیت جدید در
زمینه
محاسن و اهمیت انرژی هسته ای در حدی باشد که مرتباً از صدا و
سیما و
بلندگوها پخش می شود، این محاسن و این اهمیت در حدی نیست که
حقوق و منافع
و امنیت ملی در قبال آن به خطر بیفتد.
ولو اينکه بپذیریم امروز همه مشکلات کشور با
داشتن انرژی هسته ای حل می
شود، من می گویم اين مسئله در حدی نیست تا ما منافع ملی مان و
حقوق مهم تر
کشور را به آن واسطه در خطر قرار دهيم.
يعنی در نتیجه تحقق اهداف مان در پرونده انرژی اتمی، اصلی ترین
مسائلی که
حاکمان جدید هم شعارش را می دادند از جمله معیشت مردم و اقتصاد
کشور به
خطر می افتد. لذا من هم نقطه نظرات آقای آرمین در این زمینه را
تائید می
کنم. البته جسته و گریخته خبرهائی بدست ما می رسد که احتمال
مذاکرات غیر
رسمی و غیر علنی توسط گروه هائی با آمریکا وجود دارد. يعنی علی
رغم مواضع
رادیکال وتند ظاهری گفته می شود که چنین مذاکراتی وجود دارد.
ما امیدواریم
اين خبر درست باشد. من معتقدم اگر چنين مذاکراتی هم در حال
انجام است، اين
برای حفظ منافع ملی و امنیت ملی کشور مفيد است. ولی هشدار می
دهم که بايد
مراقبت شود. ممکن است این نوع مذاکرات و گفتگوها کاربرد دو
جانبه داشته
باشد و خدای نکرده به امید کسب امتیاز در پشت درهای بسته یک
موقع ما خام
شویم و به طور علنی و رسمی همه دنیا را علیه خودمان برانگیزیم،
لذا از این
بابت هم باید دقت کافی کرد.
هر حقی که متعلق به ملت باشد می تواند خواست ملی هم تلقی شود.
ما
در اينکه پرونده اتمی ایران در حال حاضر تبدیل به پرونده ملی
شده تردیدی
نداریم چرا که اين امر به منافع و امنیت و مجموعه حقوق ملی ما
مرتبط است.
در این موارد هیچ اختلاف نظری وجود ندارد. نکته ای که من گفتم،
مکمل همین مسئله است.
سوال ما اين است که مگر تنها خواست ملی ما حق استفاده از انرژی
هسته ای است؟
ده ها خواست ملی دیگر ملت ایران دارند که بسیار مهم تر و حیاتی
تر از
استفاده از انرژی هسته ای است. اگر ما کاری کنیم که بخاطر این
خواست ملی و
حق ملی، خواست های حیاتی تر و مهم تر به خطر بیفتد، این کار
غلطی است.
بنابراین من هم همانطور که آقای سلامتی گفتند دستیابی به فن
آوری هسته ای
را خواست ملت ایران می دانم ولی معتقدم به خاطر این خواست
نباید خواست های
مهمتر و حیاتی تر ما به خطر بیفتد.
ممکن است بعضی ها خیلی هم به اجماع قدرت های جهانی که علیه
ایران ایجاد می
شود، اهمیت ندهند. اما مايلم به اين نکته اشاره کنم که هنوز
فاجعه کودتای
28
مرداد از حافظه تاریخی مردم و جامعه پاک نشده. در آن مقطع هم
تا زمانی
که اجماع بین انگلیس وآمریکا برای کودتا علیه نهضت ملی ایجاد
نشده بود،
امکان سرنگونی نهضت ملی و مرحوم مصدق بوجود نیآمد.
اما بمجرد تحقق آن
اجماع زمینه کودتا هم فراهم شد. لذا حاکمان جدید
بدانند، آن عدم اجماع در دوره خاتمی را نمی توان سخیف و کم
اهمیت دانست و
باید دقت بیشتری در این زمینه کنند.
من کماکان رویکرد دوران آقای خاتمی را مناسب ترین رویکرد می
دانم و معتقدم
مسیر ما در پرونده اتمی بايد مبتنی بر ادامه توقف داوطلبانه
فعالیت های
هسته ای، ادامه شفاف سازی فعالیت ها، ادامه گفتگو با طرف های
اروپائی و
آژانس انرژی اتمی بمنظور اعتماد سازی باشد.
در این دوره شاهد بودیم بعضی اقدامات و اظهارات نسنجیده به
رویکرد آقای خاتمی در پرونده اتمی لطمه زد و در روند آن ایجاد
اختلال کرد.
باید از گفتگوهای شعاری پرهیز کرد و سعی کرد واقع بین بود و
برای گرفتن این حق، تمام حقوق مسلم ملت ایران را در معرض خطر
قرار نداد.
قاطعانه
می گویم که ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت، چه ايران تحریم
شود، چه
نشود روی اقتصاد ایران تاثیر می گذارد.
نبوی در باره سیاست خارجی دولت کنونی گفت:
ترجیح می دهم سیاست خارجی کنونی را
سیاست آقای احمدی نژاد ندانم، بلکه سیاست خارجی کنونی و همه
سیاست های مهم
داخلی را نتیجه حاکمیت مطلقه ای می دانم که با عملکرد
غیرقانونی حزب
پادگانی تازه به قدرت رسیده، اتخاذ شده که مشغول تخریب نتایج
دوره بازسازی
و دوره حرکت اصلاحی مردم ایران است.
لذا ما اگر صحبتی می کنیم بحث فرد
نیست. به نظر من بین شعارهای انتخاباتی که حضرات در ايام
انتخابات مطرح می
کردند با سیاست خارجی که اکنون طرح کرده اند، تناقض وتعارض
آشکاری وجود
دارد. آقایان دل شان خوش است به اینکه با ارثیه ای که از زمان
خاتمی بصورت
حساب ذخیره ارزی باقی مانده و پیش بینی می شود تا پایان امسال
به 40
میلیارد دلار برسد و با تکیه بر افزایش قیمت نفت می توانند
درآمد نفت را
به سرسفره های مردم ببرند و تاحدودی مشکلات داخلی را حل
کنند.غافل از
اینکه حل مشکلات اقتصادی کشور از طریق بردن درآمد نفت بر سر
سفره مردم و
تشکیل صندوق مهر رضا و امثال آن امکان پذیر نیست. این مشکل
تنها با سرمایه
گذاری گسترده داخلی و خارجی و ایجاد اشتغال مولد، قابل مرتفع
شدن است که
متاسفانه با سیاست خارجی اتخاذ شده فعلی، اميدی به تحقق آن نمی
رود.
اتخاذ سیاستی که با دو سخنرانی، دو بیانیه علیه خودمان از
شورای امنیت دریافت می کنیم.
سیاستی که اعلام می کند ما حاضریم اورانیوم غنی شده به همه
کشورهای اسلامی بفروشیم.
متاسفانه سیاست هائی از این قبیل نه تنها جلوی سرمایه گذاری
خارجی را در
کشور می گیرد، بلکه حتی به سرمایه گذاری داخلی هم لطمه می زند.
بدلیل اینکه
سرمایه گذار داخلی وقتی احساس امنیت نکند حاضر به سرمایه گذاری
نخواهد بود.
شما نمونه بورس را مشاهده می کنید که شاخص بورس فعلاً چون در
همان حدود 10
هزار تثبیت شده سر و صدایش زیاد بلند نیست ولی اين نشانه رکود
فعالیت های
اقتصادی در داخل است و آقايان تنها از طریق حل مشکل سرمایه
گذاری و اشتغال
مولد می توانند به شعارهايشان تحقق بخشند.
ايشان ظاهراً فکر می کنند تا یکی دوسال هم درآمد نفت می تواند
مستقیم برود
سر سفره های مردم و هم با وام های قرض الحسنه و عیدی های
اضافه، مشکلات
کشور حل می شود. در میان اقتدارگرایان و حاکمیت فعلی این نظر
یک نظر غالب
است که با ایجاد یک دشمن خارجی و ایجاد یک بحران خارجی امکان
بستن فضای
داخلی وجود خواهد داشت. البته این بستن دو جنبه دارد:
هم بستن سیاسی و هم
بستن اقتصادی که طبعاً دومی با توجه به اينکه اقتدارگرايان با
شعارهای
اقتصادی در انتخابات حضور پيدا کردند به ضررشان تمام خواهد شد.
امروز یک دیدگاه درحاکمیت به جای جمهوریت اعتقاد به
سلطنت مطلق فقیه دارد. يعنی
نه تنها بحث ولایت مطلق نیست بلکه سلطنت مطلق فقیه را پی می
گیرند.
بنده بيآد دارم به عنوان عضو هیئت
رئیسه مجلس ششم به همراه کلیه اعضای هیئت رئیسه دیداری با
اعضای محترم
شورای نگهبان داشتیم. در آنجا بحث حدود اختیارات رهبری مطرح شد.
بنده عرض کردم حدود اختیارات و وظایف رهبری را اصل 110 قانون
اساسی تعیین
می کند. دو سه نفر از فقهای محترم شورای نگهبان برآشفتند و
اعلام کردند
آنچه که شما در اصل 110 می بینید کف اختیارات رهبری است. به
این معنی که
این امور اموری است که فقط رهبری حق دارد انجام بدهد ولی
اختیارات رهبری
حد ندارد. وقتی شما به عنوان مفسر قانون اساسی برای یک فرد
اختیارات بی حد
و حصر قائل شدید اين در واقع می شود یک حکومت مطلقه فردی و در
آن صورت
قانون اساسی هم مبدل به یک ورق پاره می شود.
|