بحث در مورد شايعه، البته همچون خود شايعه امری دامنه دار است؛
اما به نظر میرسد برای مديريت(كنترل) شايعه، راهی جز گسترش و
تنوع مطبوعات و رسانههای مستقل وجود نداشته باشد.
رسانههايی كه در قبال اخباری كه منتشر میكنند و نيز در قبال
مخاطبان خود مسئوليت داشته باشند.
مسؤوليتی كه آنها را وا ميدارد برای كسب اعتبار در افكار
عمومی، هر شايعهای را منتشر نكنند و در عوض،
اخباری را كه واجد ارزش و مبنای كافی میپندارند، با تمام توان
و تا آنجا كه صدق و كذبش مشخص شود، پيگيری كنند.
اين
البته رويكردی است كه در حكومت ما چندان بازاری ندارد.
حاصل آنكه جامعه هم به شايعه روی خوش مینمايد و حتی خود به
مولد شايعه تبديل میشود.
خاطرم هست در روزنامه
«نوروز» (كه
هنوز آن را بيش از همه روزنامههايی كه با آنها كار كرده ام
دوست میدارم) بوديم كه آن داستان
شكست
تيم ملی فوتبال از بحرين در آستانه راهيابی به جام جهانی 2002
رخ داد.
اگر خاطرتان باشد، قبل از آن بازی ماجرای
شادیهای خيابانی و درگيری مردم با پليس در خيابانها
حسابی مسأله ساز شده بود. بويژه آنكه شادیها بسرعت رنگ اعتراض
به خود میگرفت و شعارهای سياسی مطرح میشد. همين قضيه باعث شد
پس از شكست دربرابر بحرين، شايعهای بسرعت شكل گيرد كه
مقامات
عالی حكومت برای جلوگيری از شكل گيری شادیهای بزرگتر دستور
داده اند به بحرين ببازيم و به جام جهانی صعود نكنيم!
گسترش اين شايعه در جامعه،
«عباس
عبدی» را واداشت سرمقالهای بنويسد با عنوان
:«و ما
ادراك مالشايعه!» (بر
مبنای آيه قرآنی
«و ما
ادراك مالقارعه» ).
مطلبی
كه شخصا آن را
يكی از
ماندگارترين مطالب عبدی و نشانه اوج پختگی قلم و تحليل او
میدانم. مطلبی كه هرگاه نام «شايعه» را میشنوم، تيتر جاودانه
آن سرمقاله و محتوای كنايه آميزش به يادم میآيد. محتوايی كه
اصلی ترين جمله آن، اين بود: «
حكومتی كه در افكار عمومی ضدملی ترين اقدامات به آن نسبت داده
میشود ، بايد ببيند چه كرده كه چنين درباره اش گفته میشود؟» |