سايت آفتاب، متن گفتگوی افشاگرانه مهمی را از مهدی كروبی منتشر
كرده است كه گوشهای از سراپردهای كه مصباح يزدی در آن سنگر
گرفته را بالا میزند. هركس در جمهوری اسلامی نه تنها حق دارد،
بلكه موظف است از خود بپرسد، رابطه اين مصباح يزدی كه كروبی
معرفی میكند، از چه نوع رابطهای میتواند باشد، جز در آمدن
دست حجتيه از جيب عبای خوش خيالی، خودبزرگ بينی،بیلياقتی و
يا آلت دست بودن علی خامنه ای؟ تمام حوادث 15 سال گذشته
دستآورد اتمی نيست، اين نوع فاجعهها نيز هست. فاجعهای كه
ايران اتمی را میتواند ابزار دست امريكا كند. دولت و حكومت
امريكائی- حتی اگر از نوع طالبانی آن هم باشد- چه اشكال دارد
اتمی هم باشد؟ مگر پاكستان نيست؟
اين مصاحبه جالب را نه تنها بايد خواند، بلكه از هر طريق ممكن
بايد آن را تكثير كرد و در داخل كشور توزيع كرد. آنها كه جلوی
تلويزيون "صبا" را گرفتند، از افشای همين واقعيات از آن
تلويزيون وحشت داشتند. آن دستی كه جلوی تلويزيون صبا را گرفت،
همان دستی است كه پشت و پناه مصبا ح يزدی و احمدی نژاد است.
مصاحبه را بخوانيد:
-
شما در سخنان تان اشاره
داشتيد كه برخى آگاهانه دارند روى اين موضوع خرافه گرايى و
تحجر كار مى كنند. آيا
منظورتان اين است كه مركز بخصوصى مامور ترويج اين موضوعات است؟
بله،
به شدت دارند روى اين موضوع با يك برنامه ريزى مشخص كار مى
كنند. واقعيت
اين است كه
من اين موضوع را حاصل و نتيجه دو بخش مى دانم. اول آنكه ريشه
اين داستان را به
عنوان يك توطئه در بيرون از كشور مى دانم. اين يك
توطئه عليه اصل دين و اسلام و معنويت است تا ثابت كنند اصل دين
يك موضوع خرافى است
.از
ديگرسو در داخل كشور نيز اين موضوع به يك ابزار و وسيله تبديل
شده است. يعنى با
اين حرفها درصدد توجيه عملكردهاى ناصواب و ضعيف خود برمى
آيند.
شما هيچ وقت از امام(ره)، مقام رهبرى، آقايانهاشمى رفسنجانى
يا خاتمى اين نوع
مسائل را شنيده ايد؟ حتى از آقاى ناطق نورى يا مهندس موسوى
مسائلى را در اين خصوص
شنيده ايد كه بيايند معنويت را اين گونه به بازى بگيرند؟ اما
الان يك عده از دولتىها دارند اين مسائل را مطرح مى كنند.
مثلاً اخيراً در بحث
گردشگرى كه مطرح شده بود، يكسرى از اين دولتىها موضوع امام
زمان(عج) را مطرح كرده
اند. يكى از اين دولتىها گفته بود كه
امام زمان(عج) قرار است همين يكى دوساله ظهور
كنند. لذا لازم است در ايران هتل سازى كنيم.
آن يكى هم در جوابش گفته بود، نه ديگر
لازم نيست. وقتى اين جورى شد، درهاى تمام خانهها باز مى شود و
مردم به اين خانهها
مى روند و ديگر اصلاً نيازى به هتل نداريم. تمام منازل،
مهمانخانه مى
شود.
برخى افراد در بعضى از
مدارس دينى دارند به اين خرافه گويىها دامن مى زنند. به
نظر من جمهوريت نظام قابل تشكيك نيست. چرا
كه در طول اين سالها تثبيت شده است. قانون اساسى ما بيشترين
تكيه اش بر اين موضوع
است.
واقعيت اين است كه عده اى به اينكه در ميان مردم پايگاهى
ندارند، آگاه هستند
و حتى مى دانند از آراى لازم نيز در ميان مردم برخوردار
نيستند، اما مى دانند كه
بسيارى از جوانان معصوم تحت تاثير دين و امام و انقلاب هستند.
خب پس آنها درصدد
برمى آيند تا از جوانان سوءاستفاده كنند و از آنان براى دخالت
در انتخابات و آراء
استفاده كنند.
برداشت كسانى كه جمهوريت نزد امام و نظرات امام
را تحريف مى كنند اين است كه اين جوانان مومن و متدين به امام
ارادت بسيار دارند.
به همين خاطر اگر به آنها بگويند كه برو دست ببر در جيب فلان
كس و پول آن را بردار،
قطعاً اين جوان متدين اين كار را نخواهد كرد. حتى اين جوان اگر
پولى هم پيدا كند،
مى برد و صاحب آن را پيدا مى كند يا به صندوق صدقات مى اندازد.
حال
اين جوان اگر
احساس كند كه راى مردم مهم تر از پول آنان است، اصلاً به سمت
تخلف و تقلب نمى رود.
اما اين افراد براى توجيه شرعى كار خلاف خود سعى مى كنند مبانى
نظام و انقلاب و
ديدگاههاى امام را تحريف كنند تا آن جوان دچار ترديد شده و
بعد بچهها را وادار
كنند كه هر دخل و تصرفى در راى مردم بلااشكال است و هيچ نگرانى
و گناهى نيز از بابت
آخرت نداشته باشند. امام از نظر اين بچهها داراى قداست است.
پس اگر گفته شود كه
امام معتقد به راى مردم نيست، راى مردم نيز براى بچههاى متدين
بى ارزش مى شود. اما
اگر بگويند كه آيت الله مصباح معتقد به راى نيست، اين جوانها
مى گويند خب آيت الله
مصباح معتقد نيست. نظرش براى خودش محترم است اما براى ما نه.
حتى اگر بگويند فلان
آيت الله به راى مردم معتقد نيست، خب اين جوانها مى گويند،
نظرش براى خودش محترم
است. بنابراين كسانى كه اعتقادى به راى مردم ندارند، ديدند كه
بايد بروند و ريشه را
بزنند. ريشه، امام است. پس امامى كه از نظر همه داراى حرمت
است، مورد اتهام قرار مى
گيرد و ترويج مى شود كه امام اعتقادى به راى مردم ندارد.
اين توجيهى است براى
كارهاى خلاف و تخلف و تقلب.اين نشان مى دهد كسانى براى اينكه
بتوانند كارهايى را كه
در انتخابات هفتم مجلس و در رياست جمهورى دوره نهم انجام شد،
ادامه يابد و براى
جوانان مورد قبول واقع شود، رنگ و لعاب شرعى بدان مى دهند كه
امام اصلاً اعتقادى به
راى مردم نداشت. مى خواهند در آينده همچنان همين كارها را
ادامه بدهند.
در حالى كه
نمى دانند با اين رفتارشان چه فاجعه اخلاقى اى در پيش است.
وقتى شما يك نفر را
توجيه مى كنيد كه در راى مردم تخلف بكن، آن جوان در امور ديگر
و مسائل اقتصادى و
مسائل اخلاقى اى نيز تخلف را براى خود جايز مى داند.
وقتى آيت الله
مصباح مى گويد راى يك پيشنهاد است و اين راى مطرح مى شود ولى
فقيه هست كه مى خواهد
آن را بپذيرد يا نپذيرد. اين حرف آخر يعنى چى؟
يعنى ملت ايران بايد برگردند از
جمهورى اسلامى به زمان قاجار.
يعنى گذشته از جمهورى اسلامى كه با اين همه خون به
وجود آمده، مبارزه صدساله مردم ايران از مشروطه خواهى و نهضت
ملى تا انقلاب اسلامى
و اصلاح طلبى نيز دود مى شود و بر باد مى رود و هيچ چيز. آن
همه زندانها، روشنگرىها، مبارزات، غل و زنجيرها، ترورها همه
هيچ مى شوند. به زعم آقاى مصباح يزدى اينها
اصلاً نه شرعى است و نه ارزشى دارد. خوب اين تقويت ولايت فقيه
است كه آقاى مصباح مى
فرماييد؟
من اصلاً نمى گويم كه دادگاه ويژه
روحانيت كسى را احضار بكند، اما سئوال مى كنم چگونه در زمان
مجلس سوم كه من رئيس
آن بودم، يك روحانى كه رئيس كميسيون مجلس بود، مصاحبه اى كرد و
بعد ممنوع الخروج
شد. يك روحانى ديگر تا حرفى مى زند، سريعاً احضار مى شود.
روحانى محترم ديگر كه
روزنامه دارد، روزنامه اش را توقيف و خودش را احضار مى كنند،
اما در اين مورد كه
كسى آمده و اينگونه از امام حرمت شكنى مى كند، قداست امام را
زير سئوال مى برند،
هيچ برخوردى صورت نمى گيرد؟
آقاى مصباح
مى گويد مردم پشتيبان نظام نيستند و اصلاً هم
اين پشتيبانى مهم نيست. خب آيا اين حكومت و نظام آن وقت
مشروعيت دارد؟
آيا افتخار
دارد؟ آيا اين عظمت است؟ تمام پز ما اين است كه مردم حضور
دارند و از ما حمايت مى
كنند. اين حرفها عليه جمهورى اسلامى است و اسلام.
دهه اول انقلاب
آقاى مصباح اصلاً در افكار عمومى مطرح نبود.
نه در مجلس، نه در خبرگان، نه در شوراى نگهبان، نه در مجمع
تشخيص مصلحت، نه در
تشكيلات قضايى، هيچ كجا اصلاً مطرح نبود. الان
اين سئوال براى مردم مطرح است كه اين
آقاى مصباح در طول
۱۰ساله
انقلاب كجا بودند. در آن توفانها و قضايايى كه براى
بهشتى، آقاى خامنه اى،هاشمى رفسنجانى، قدوسى، مفتحها، مطهرىها،هاشمى
نژادها پيش
آمد، كجا بود؟ در هيچ كجا نبود اين آقاى مصباح. من كه خبر
ندارم. هر كس خبر دارد،
بگويد. حتى يك جا نيز پيدا نشد كه بگويد كه مثلاً ايشان هم
مطرح است.
در خرداد ،۴۲
آتش شعله ور شد و بعد از آن نيز كشتارها شروع شد. در آن شرايط
اين احساس غالب بود كه آقاى مصباح از مبارزات كنار كشيده است.
در اوايل دهه پنجاه،
مبارزات باز شدت گرفت. يك شب منزل يكى از دوستان عزيز ما مهمان
بوديم. در آن سالها
فشارها نيز افزايش يافته بود. در آن جمع دوستانه صحبت از
مبارزين شد. چند نفر از
دوستان كنونى، همچون آقاى موسوى خوئينىها در آن جلسه حضور
داشتند. من از آقاىهاشمى رفسنجانى پرسيدم از آقاى مصباح اصلاً
خبرى
نيست. نه يك اعلاميه اى منتشر مى كند، نه يك سخنرانى. آقایهاشمی
گفت: مگر شما
خبر نداريد آقاى مصباح چگونه شده است؟ آقاى مصباح به كلى
از حركت نظام و انقلاب و مبارزه برگشته است. آقاىهاشمى در
ادامه از يكى از بزرگان
نظام، كه من الان از ذكر نامشان خوددارى مى كنم اسم بردند.
آقاىهاشمى مى گفت شبى
در قم بوديم و من به ايشان گفتم كه خوب است فردا برويم و
صبحانه را در منزل آقاى
مصباح بخوريم. صبح روز بعد وقتى رفتيم با آقاى مصباح صحبت مى
كرديم، ديديم ايشان به
كلى تمام كارهاى ما و مبارزات را غلط مى داند و مى گويد كه
مبارزه اصلاً معنا
ندارد. حتى رواياتى مى خواند كه در غيبت وجود مقدس امام زمان،
هر كس قيام كند و
حركت كند، جز اينكه نابود شود، هيچ چيز ديگرى رخ نمى دهد. يعنى
بايد منتظر ماند
امام زمان ظهور كند. حالا من مى خواهم شما توجه كنيد كه آقاى
مصباح چگونه فعاليتى
داشت. نكته دوم را بگويم. يك روز مرحوم حاج احمدآقا به من تلفن
كرد و گفت كه شما
بعدازظهر منتظر يك تلفن باشيد.
سال
۵۷
بود كه حركت و مبارزه امام اوج گرفته بود. پس از اينكه
حادثه غم انگيز حاج آقا مصطفى رخ داد. مرحوم حاج احمدآقا در
اين سال به من زنگ زد و
گفت كه منتظر يك اعلاميه از سوى امام باش. گفت ضبط صوت آماده
كن. حاج احمدآقا تلفن زد و ما اعلاميه را گرفتيم. امام جشنهاى
شعبانيه را
تحريم كرده بود. اعلاميه امام كه مى آمد، گاهى متن بود، گاهى
مثل اين
بار خوانده مى شد. اين اعلاميه، وقتى پخش شد عده اى درباره آن
تشكيك كردند كه اين
اعلاميه معلوم نيست متعلق به امام باشد و مى خواهند جشنهاى
امام زمان را برهم
بزنند و گفتند كه توطئه بهايىها است. من سريع به مرحوم حاج
احمد آقا تلفن كردم و
گفتم دستخط خود آقا را به هر قيمتى هست براى من برسانيد وگرنه
در اين اعلاميه تشكيك
مى شود. مرحوم حاج احمد آقا يك آدرس خانه در اطراف گيشا را به
من داد و گفت
۴۸
ساعت
بعد برو آنجا دستخط امام را بگير. من رفتم. يك روحانى در را
باز كرد. بعد يك كتاب
به من داد. آمدم منزل جلد كتاب را شكافتم. دستخط امام در آن
بود. از روى آن
كپى گرفتم و پخش كردم. اعلاميه كه پخش شد، نيروهاى انقلابى و
حتى بچههاى انجمن
حجتيه و برخى از كسانى كه مقاومت مى كردند و مى خواستند جشن بگيرند،
نيروهاى ما مى
رفتند، با آنها صحبت مى كردند و مى گفتند كه امام چنين گفته و
اين دستخط. حتى خود
بچههاى حجتيه نيز دستخط امام را مى بردند و به ديگران مى
دادند كه امام چنين گفته
است. به هر جهت اعلاميه پخش شد اما همه مى دانند كه در قم «موسسه
در راه حق» جلسه
اى را برگزار كرد توسط آقاى مصباح. در اين جلسه قرار بود براى
جشنها برنامه ريزى
كنند. در جلسه اعلاميه امام را نشان دادند و گفتند كه اين كار
را نكنيد. اما آقاى
مصباح يزدى نمى پذيرند. نفرات متعددى از جمله آقاى توسلى اين
ماجرا را مى دانند و
تعريف كرده اند كه آقاى
مصباح وقتى اعلاميه امام و دستخط ايشان را ديده گفته است:
حاج آقا روح الله از اين تندروىها دارد. ما نبايد گوش كنيم.
آن موقع امام نمى
گفتند، يا مى گفتند آقاى خمينى يا حاج آقا روح الله. اين وضع
آقاى مصباح در قبل از
انقلاب بود كه كلاً از امام و مبارزات امام و راه ايشان
رويگردان شده بود. بعد از
انقلاب از ايشان در رابطه با امام خاطرات زياد است اما من فقط
يك خاطره مى گويم و
اگر لازم شد، در آينده مسائل ديگر را باز خواهم كرد. جناب آقاى
دكتر مصطفى محقق
داماد (پسر مرحوم آيت الله العظمى آقا سيدمحمد محقق داماد است
كه برخى مراجع همانند
آقاى موسوى زنجانى از شاگردان ايشان بودند. گذشته از اين،
ايشان نوه دخترى مرحوم
آشيخ عبدالكريم است.) دوبار براى من موضوعى را تعريف كرد.
اتفاقى در رابطه با يك
شيخ برايش رخ داده بود. من اسم اين شيخ را نمى خواهم ببرم.
قضاياى خيلى تلخى بود.
اتهاماتى را زده بودند به اين شيخ. در اين ماجرا هم آقا مصطفى
نقش داشت. آقاى مصباح
به اخوى آقامصطفى يا يكى از بستگان ايشان پيغام داده بود كه «به
آقامصطفى بگو آخرتت
را به خاطر اين كارها نده.» مسائلى ديگر هم هست كه فعلاً نمى
شود گفت. اما اين آقاى
مصباح الان آمده و درباره امام اين جورى مى گويد. مردم بايد
بدانند كه آقاى مصباح
كى بوده و نحوه فكرش چگونه بوده.
من حالا داستان مرحوم آقاى بهشتى و دكتر شريعتى يا
مثل ماجراهاى سپاه در دوره امام و قضاياى ديگر را مطرح نمى
كنم.
مردم بدانند كه
آقاى مصباح آن روحيه و تفكر را داشته و حالا اينگونه عمل مى
كند.
به نظر من فقط انتخابات خبرگان نيست.
ايشان مى خواهد گامهاى ديگرى هم بردارد. اين بيشتر براى اين
مسائل است. اين
انتخابات مجلس هفتم و رياست جمهورى دوره نهم زير دهان آنها مزه
كرده است. به همين
خاطر به فكرهاى جديد تر افتاده اند.
-
چند وقت پيش نامه اى
براى هيات رئيسه خبرگان رهبرى ارسال كرديد و نكاتى را مورد
توجه قرار داديد. آيا
هيات رئيسه نامه را بررسى كرده است؟
تا آنجا كه خبر دارم آيت الله
مشكينى رئيس خبرگان نامه را براى كميسيون فرستاده است. بحثهايى
نيز در آنجا انجام
شده است اما هنوز از اين كه چه نتيجه اى به دست آمده، خبر
ندارم. فكر مى كنم در
اجلاس آينده بحثهايى در اين زمينه بشود.
پس به
انتخابات اين دوره خبرگان نمى رسد؟
نمى دانم. فكر مى كنم اين فضايى
كه آقايان اكنون درصدد انجام آن هستند، براى
همين است. من معتقد به انتخابات سالم و
آزاد هستم تا هركس نتواند هر كارى را كه دلش مى خواهد انجام
دهد.
|