همه نيروها، حتی موتلفه اسلامی هم نسبت به رشد تحجر دركشور
موضع گرفته اند. دراين باره
احساس خطر
در كشور وجود دارد، البته سكوت بعضی نيروها(از جمله رهبر) هم
خيلی معنادار است. يك موقعی تا روزنامهای چيزی مینوشت،
میآمدند و برای اسلام اعلام خطر میكرد. رئيس جمهوربا
شعارهائی آمد كه تحقق پيدا نخواهد كرد. هم به دليل ساختار
اقتصادی كشور و هم ساز و كارهايی كه اتخاذ میكنند. نه تنها
شعارها تحقق پيدا نمیكند بلكه شاهد
فساد و رانتخواری
بيشتری هم خواهيم بود.
درمورد مسائل اتمی نيز اگر آقايان طرح روسيه را بپذيرند، معنی
آن اينست كه چرخه سوخت در ايران وجود ندارد. يعنی حداكثر
كارخانه اصفهان در كشور كار میكند و بقيه آن بايد برود در
خارج از كشور.
روزهای خيلی بحرانی
برای نظام سوريه فرا رسيده است. ضمن اينكه، اين تغييرات منحصر
به سوريه نمیماند و به نظر میرسد استراتژی جديد آمريكا در
منطقه ما دارد عمل میكند.
محمدرضا خاتمی دبير كل جبهه مشاركت در همايش فصلی روسای مناطق
اين جبهه گفت:
تحجر الان دو ويژگی در جمهوری اسلامی پيدا كرده است.
1- در طول سالهای گذشته تحجر توانسته خود را از نظر فكری و
ايدئولوژيك سازماندهی كند. سازمانهايی تاسيس كرده كه نيروهای
خود را آموزش میدهد و اين نيروها الان در خيلی از مراكز نفوذ
كردهاند. در سالهای اخير، اين جريان به شدت قدرت پيدا كرده
است. 2- پايگاه قدرت آنها هم اقتصادی است و هم تبليغاتی؛ اما
خطرناكتر از همه برخی از پايگاههای ديگری است (ارگانهای
نظامی) كه پيدا كردهاند و حاصل اين روند، سيستمی است كه ايده
حاكم در آن، ايده متحجرانهای باشد و از آن طرف، نيروهايی كه
كشور را اداره میكنند، نيروهايی باشند كه پايگاه نظامی دارند.
در درون جريانهای اصلاحات، كم و بيش همه متوجه كل اين خطر
شدهاند و ديگر كسی به مواجهه با اين جريان بدون لحاظ كردن
برخی از پايگاههای آن فكر نمیكند. حتی در جريانهای مقابل،
يعنی محافظهكاران هم بعضی افراد و تشكلها احساس خطر میكنند؛
ولی اين احساس خطر «همهجانبه» نيست. مثلا موتلفه هم در برابر
عدم اعتقاد به جمهوريت در نزد طيف مصباح موضع میگيرد، ولی اين
موضعگيری كامل نيست. با اين حال میتوان گفت زمينه
احساس خطر
در كشور وجود دارد و شايد يكی از وظايف اصلی ما و همه نيروها،
برخورد با اين جريان از نوع روشنفكرانه و با تمام امكانات
باشد. البته سكوت بعضی نيروها( از جمله رهبر) هم خيلی معنادار
است. موقعی روزنامهای، كسی میآمد و برای اسلام اعلام خطر
میكرد؛ اما الان در برابر اين جريان كه به نوعی خطرناكترين
جريان برای يك حكومت دينی است،
سكوت
میكنند.
دبيركل جبهه مشاركت در باره شعارهای اقتصادی احمدی نژاد در
جريان انتخابات رياست جمهوری گفت:
در بعد اقتصادی آن چيز كه به نظر میرسد اين است كه شعارهايی
كه آقايان دادند تحقق پيدا نخواهد كرد. يعنی هم به دليل ساختار
اقتصادی كشور و هم ساز و كارهايی كه اتخاذ میكنند. نه تنها
شعارها تحقق پيدا نمیكند بلكه شاهد
فساد و رانتخواری بيشتری
هم خواهيم بود.
دو سياست اصلی اين جريان در سيستم پولی و بانكی عبارتند از:
اول- كاهش بهره كه خيلی راحت میتوان فهميد كه با اين كار چه
بر سر سرمايههای كوچك مردم كه در بانكها گذاشتهاند خواهد
آمد و از آن طرف هم فرار سرمايه خواهيم داشت و اين پول با بهره
كم نصيب كسانی خواهد شد كه لزوما نيازمند نخواهند بود.
دستوراتی كه برای صدور اعطای وام به برخی افراد متقاضی بدون
اينكه به كارآفرينی و توليد بينجامد صادر میشود نشان میدهند
چه روابطی شكل میگيرد و بعد چه تضمينی برای برگشتن پول افراد
عادی كه در بانكها است، وجود دارد. ما خبرهايی داريم كه يكی
از مسوولان در نامهای نوشته به يك نفر وام دهيد. طرف هم رفته
و به همين سادگی وام را گرفته، اما اين نشان میدهد ما دچار
مشكلات فراوانی در آينده خواهيم شد. هر چند آنها سعی دارند
همچنان با استفاده از صندوق ذخيرهی ارزی كشور را اداره كنند
كه البته اين اقدام، آثار سوء جبرانناپذيری خواهد داشت كه در
جای خودش بايد به آن پرداخت.
دبيركل جبهه مشاركت درباره فعاليتهای اتمی ايران نيز گفت:
الان اروپا و غرب مصمم هستند نگذارند چرخه سوخت در ايران باشد.
توافقات اوليهای در دولت قبلی ايجاد شده بود. بعد از روی كار
آمدن دولت جديد، خواستند از آن بهره ببرند، يعنی طرح جديد
بدهند و كشورهای خارجی در فعاليتهای هستهای ايران مشاركت
كنند. با كشورهای اروپايی موافقت شده بود كه ما آنها را مشاركت
بدهيم و بخشی از چرخه سوخت در ايران و بخشی در خارج باشد چرا
كه تضمين داشتن انرژی هستهای در ايران البته آن هم در
كوتاهمدت امكانپذير نبود. آقايان آمدند با شعارهايی كه عليه
سياستهای قبل دادهاند كلا تلاش كردند بگويند سياستهای قبل
شكست خورده است، اما چون سياستهای قبل، اعلام نشده بود سياستی
را اعلام كردند غافل از اينكه طرف مقابل ديگر اين سياست را از
اين آقايان قبول نمیكند.
اگر آقايان طرح روسيه را بپذيرند معنی آن اين است كه چرخه
سوخت در ايران وجود ندارد. يعنی حداكثر كارخانه اصفهان در كشور
كار میكند و
بقيه آن بايد برود در خارج
از كشور. اگر هم بخواهند نپذيرند، روسيه هم به طرف آمريكا
خواهد رفت و آن هم عواقب خود را خواهد داشت. به نظر میرسد به
اين ترتيب در كوتاهمدت نمیتوانيم چرخه سوخت هستهای را
داشته باشيم.
محمد رضا خاتمی دو مساله «عراق» و «تحولات جديد در خاورميانه»
بويژه حوادث اخير سوريه را مورد اشاره قرار داد و گفت:
«مقام رهبری در مورد عراق حرفی را زدند كه حرف جالب و درستی
بود. ايشان گفتند عراق در طول تاريخ خودش، انتخابات به اين
آزادی نداشته است. »
باز گرديم به ايران خودمان. ما در انقلاب اسلامی افتخار
میكرديم كه در شرايطی كه هنوز شعلههای انقلاب خاموش نشده
بود، ظرف يك ماه و نيم رفراندوم برگزار كرديم. اما عراق هم زير
چكمههای اشغال انتخابات آزاد برگزار كرد و اين نشان میدهد كه
معادلات بينالمللی عوض شده و بلكه تحت يك حكومت اشغالگر مثل
عراق هم، يك مرجع سياسی و دينی مثل آيتالله سيستانی میتواند
موثر باشد و در انتخابات هم مردم پيروز شوند.
اگر عراق بتواند استقرار پيدا كند، آن وقت يكی از استراتژیهای
اصلی كه آمريكا داشته محقق میشود و ثابت میكند كه تا كسانی
مثل صدام وجود داشته باشند، امكان آزادی و پيشرفت برای مردم
وجود ندارد و بنابراين اولين كاری كه بايد كرد سرنگون كردن
حكومت ديكتاتوری توسط نيروی خارجی است. بدين ترتيب تحقق كامل
پروژه دموكراسی در عراق «زلزلهای» است كه «منطقه را خواهد
لرزاند.»
سياست حزب ما اينست كه آن روندی كه خود آقای سيستانی و چه
شيعيان و كردها و ديگران به دنبال آن هستند، تعقيب شود. اين
سياست كه آيتالله سيستانی و نيروهای عراقی دنبال میكنند از
سوی حزب نيز حمايت میشود. چرا كه ما معتقديم اگر امنيت برقرار
شود، هم خروج نيروهای خارجی تسريع و هم روند پيشرفت عراق تسهيل
میشود. ما معتقديم كه اگر اين روند ادامه پيدا بكند، ايران هم
در مرزهای خود شاهد امنيت خواهد بود و در غير اين صورت دچار
مشكلات فراوان خواهد شد.
در مورد سوريه نيز جبهه مشاركت به اين نتيجه رسيدهاست كه
آمريكا سوريه را رها نخواهد كرد و تلاش میكند سوريه را به
گوشه رينگ براند تا بتواند همه امتيازات خود را در اين منطقه
بگيرد.
اتهام اخير عليه سوريه در ترور رفيق حريری بزرگترين بهانه را
نه فقط به آمريكا داده بلكه تمام متحدان سوريه را خلع سلاح
كرده است. ادامه ترورها در لبنان نيز متاسفانه بهانه به دست
آمريكا میدهد كه بتواند نقشههای خود را پياده كند.
در مورد اظهارات اخير عبدالحليم خدام نيز، تحليلهای متفاوتی
وجود دارد. بعضی میگويند نقشه خود سوریهاست. سوریها احساس
كردند تحت اين فشارها مجبورند امتيازاتی را بدهند. بنابراين
يكی را از درون خود داشته باشند كه اپوزيسيون بشود و نگذارد به
هر حال همه اين ساختاری كه آنها بنا كردهاند، فرو بپاشد و
جايی هم برای آنها در سوريه آينده باقی بماند. دومين تحليل اين
است كه آقای خدام باهوش و ذكاوتی كه داشته خودش را نجات داده؛
يعنی احساس كرده كه سوريه دچار مشكلات فراوان و تغيير اساسی
خواهد شد. بنابراين خودش را نجات میدهد. علیرغم اين كه
ايرادهايی كه او ذكر كرد در دوران حافظ اسد كه ايشان همه كاره
بود، به شكل شديدتری وجود داشت. تحليل ديگر اين است كه خدام با
غربیها معامله كرده تا پس از بشار، كرزای آمريكايیها در
سوريه شود.
هر كدام از اين سناريوها كه در مورد سوريه وجود داشته باشد، يك
نكته قطعی است و آن اينكه استراتژی آمريكا در
سوريه
دارد پيش میرود و
روزهای خيلی بحرانی
برای نظام سوريه فرا رسيده است. ضمن اينكه اين تغييرات منحصر
به سوريه نمیماند و به نظر میرسد استراتژی جديد آمريكا در
منطقه ما دارد عمل میكند.
استراتژی جديد احتمالا ديگر لشگركشی و جنگ در يك دهه آينده در
منطقه ما نخواهد بود؛ چرا كه آن لشگركشی به عراق را كافی
میدانند. اگر اين استراتژی در سوريه پيروز شود، آن وقت خيلی
از معادلات منطقه را برهم خواهد زد و دامنه آن تا كشور ديگر هم
خواهد رفت. بنابراين ما با جديت، اين تحولات را كه در سوريه
پيش میرود پیگيری میكنيم و در خلال حوادث مختلفی كه اتفاق
میافتد دنبال اين هستيم كه بفهميم استراتژی واقعی چی هست و چه
كار بايد انجام داد. |