در چند روز گذشته آنچه در صدر اخبار جهان قرار گرفته، تصمیم
گیری جهانیان نسبت به وضعیت ایران برای از سر گیری تحقیقات
هسته ای ایران است، که اگر چه امروز مردم این آب و خاک همه
سر در لاک سکوت فرو برده اند اما متحیر از آنند که چگونه طی
چند ماه با بر سر کار آمدن دولت جدید، ناگهان موقعیت کشور
بدانجا رسیده است که از دوست و دشمن، همه بر علیه او بر خاسته
اند. حتی همسایگانی چون روسیه که خود از پروژه اتمی ایران
منفعتها برده و بنا به همین دلیل تا کنون یکی از مدافعان
ایران در مجامع بین المللی بوده است. اکنون این دولت هم،
ناگهان تغییر موضع میدهد و به صف به اصطلاح دشمنان ما
میپیوندد که کمترین باز تاب این خبردر میان مردم از همه جا
بیخبر این آب و خاک همانا شنیدن طبل جنک است که با روی کار
آمدن دولت مهرورزی هرگز گمان آن را نداشت. اگرچه در بین گروهی
از دولتمردان در توجیه برانگیختن خشم جهانیان شنیده شده
است که هشت سال لبخند سید خندان را به جهانیان عرضه داشتیم؛
حال چه باک، که خشم دولت مهروزی را باید پذیرا باشند؟ غافل از
آنکه :
آخر چو فسانه میشوی ای بخرد
افسانه نیک شو نه افسانه بد
در به تصویر کشیدن دیپلماسی امروز دولتمردان این کهنه دیار،
این حکایت مصداق مییابد که میگویند، یک روز هیتلر رهبر
آلمان نازی به نواختن پیانو مشغول بود و مارشال گورینک مرد
شماره 2 نازی هم سراپا گوش ایستاده بود، هیتلر روبه مارشال
گورینگ میکند و میگوید: آیا خوب پیانو مینوازم؟
گورینگ هم که کوشش از بد نوازی پیشوا آزرده شده بود، لحظه ای
سکوت کرده و چون نمی دانست چه جوابی بدهد، سرانجام میگوید:
پیشوای من! مردم دنیا بر سه دسته اند، اول آنهایی که قادر به
نواختن پیانو نیستند، دوم آنهایی که بد مینوازند، دسته سوم هم
آنهایی هستند که در این هنراستادند، لذا خوشبختانه باید عرض
کنم که پیشوا موفق شده اند در مدت کوتاهی از دسته اول به دسته
دوم ارتقا یابند. حال حکایت دیپلماسی دولتمردان ما از اول
برپایی جمهوری اسلامی در این آب و خاک است که تا قبل از دولت
نوپای فعلی اساسا فاقد هرگونه دیپلماسی بوده، اما با روی
کارآمدن دولت احمدی نژاد گویی تازه دارای دیپلماسی شده ایم؛
اما از نوع بسیار بد آن.
ازاین حکایت طنز که بگذریم، در سرنوشت ملتها و حاکمیتها،
لحظههای سرنوشت ساز بسیاری وجود دارد، خاصه این لحظههای
سرنوشت ساز زمانی حساسیت بیشتری مییابند که به روابط با
جوامع و دولتهای دیگر مربوط شود، که تاثیر مستقیم بر سرنوشت
ملتها و دولتها دارد .
امروزه روز دیگر چون اعصار گذشته که حاکمیتها بدون در نظر
گرفتن افکارعمومی، تنها به سلایق و خواست شخصی، هوس
جهانگشایی میکردند و به توصیه مشیر و مشاوران رمال و دور قاب
چینان خود در چشم بر هم زدنی طبل جنگ را به صدا در میآوردند،
نمی توان ملتبیخبراز همه جا را، روانه میدانهای جنک کرد، به
دیگر سخن دوران سپر کردن مردم برای هوی و هوس حاکمان سپری شده
است و دوره دوره ی است که تا مردم از چند و چون ماجرا و
دلایل وانگیزه ستیز کردن با بیگانگان را ندانند پای درهیچ
میدان جنگی نمی گذارند.
بعد از روی کار آمدن دولت جدید و چرخش در سیاست خارجی، آنچه
برای مردم ما لاینحل مانده است بر طبل جنک کوبیدن حاکمیتی است
که یک روز ناگهان با طرح ماجرای هولوکاست جهانی را برعلیه
خود میبینند و هنوز از حیرت طرح نا بهنگام این ماجرا در
نیامده، با طرح ماجرای تحریک آمیز دیگری از سوی دولت نو پا
روبرو میشود، که جیغ جهانیان را باعث میگردد که همانا آن را
نشانه ای بریورش به این آب و خاک اهورایی خود میبیند .
بر خلاف تصور دولتمردان امروز ایران، که دلیل دشمنی جهانیان
با این گستره تاریخی را، عدم تمایل جهان به پیشرفت تکنولوژی
هسته ای در این آب و خاک میدانند، به باور این قلم علیرغم
همه تبلیغات وسیعی که برای القا این باور نادرست در جامعه
صورت گرفته است، مردمبیخبر از همه جای این مملکت آن را
دلیل تاثیر گذاری بر قبول دشمنی جهان با خود نمی داند. چرا که
وقتی میشنود حتی نمایندگان مجلس هفتم که اغلب به حکم انتصاب
و نه انتخاب در خانه ملت نشسته اند و با دولت هم سری از هم جدا
ندارند، از روند مسئله هسته ای اظهاربیاطلاعی میکنند و هر
روز یکی از آنها در مصاحبه با خبر گزاریهای خودی از سیر نتیجه
مذاکرات و تصمیماتی که در ارتباط با این پروژه ملی و میهنی
گرفته میشود اظهاربیاطلاعی میکنند و گله و شکایت دارند.
حال، چگونه باید از ملتبیخبر از همه جا انتظار داشت که به
باور آنچه سعی در القا آن دارند برسند؟ مگر آنکه باور کنیم
اگر امروز بعد از بیست و شش سال ناگهان بحث مقبولیت آرا و نظر
مردم در نظام اسلامی از سوی گروهی از عالمان دینی مطرح
میشود و جمهوریت را قالب مطلوب برای اسلام و اداره کشوراسلامی
نمی بینند، طرح این موضوعبیحکمت نبوده است که تنها با
این استدلال میتوان همهبیخبری ملت را در طول 26 سال گذشته
توجیه کرد و بس. |