وبلاگ‌ها

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

تا یک انفجار دیگه
دوباره حرف‌ها
داره جمع میشه
و. نقطه دید

 
 
 
 
 

یادش بخیر عجب روزایی بود، صبح امروز ، یاس ، مشارکت و.... این آخریها هم وقایع اتفاقیه و بعدشم اقبال و دیگه هیچی واقعا دیگه هیچی.

اون وقتا بچه تر بودم و هر روز صبح با شور و علاقه خاصی می‌رفتم دکه روزنامه فروشی آقای حاجیان !

سلام آقای حاجیان ...و و بعدش چند تا روزنامه بر می‌داشتم و بدو بدو می‌رفتم خونه تا بخونم.

صبح امروز ، فتح ، مشارکت ، یالثارات ، شلمچه ، ایران و کیهان و البته پیروزی!

مادرم بنده خدا از دست من ذله شده بود می‌گفت بچه چه خبره اینهمه روزنامه می‌خری اقلا دو تا یا سه تا بخر اینهمه روزنامه برای چی می‌خری؟

منم می‌خندیدم و می‌گفتم تقصیر خودتونه که از همون بچگی منو روزنامه خون بار آوردید دیگه!

مادرم دیگه هیچی نمی گفت.

تمام روزنامه‌ها رو گوشه اتاقم به اصطلاح آرشیو کرده بودم. یادم نمی ره وقتی 5 سال پیش می‌خواستیم اسباب کشی کنیم و دقیقا یه وانت از روزنامه پر شد!

نمی ذاشتم کسی چپ به روزنامه‌هام نگاه کنه ، کلی با روزنامه‌هام حال می‌کردم هر کدومشو که نیگا می‌کردی پر بود از خاطره:

سعید حجاریان ترور شد!

اقامه نماز جمعه این هفته به امامت حجه الاسلام مصباح یزدی

عالیجناب سرخپوش

حسنی: در این هوا که سگ هم بیرون نمی آید شما به نماز جمعه آمدید!

استیضاح مهاجرانی

18 تیر

خاتمی در سازمان ملل

و..........

اصلا به خاطر اون روزنامه‌ها بود که من عشق خبرنگاری زد به سرم و گرفتار این عشق شدم، عشقی که حتی باعث شد این چند روز رو در بیمارستان سپری کنم!

بگذریم....

دو سال پیش یه روز زد به سرم و همه اون روزنامه‌ها رو دادم به بازیافت و جاش چند تا کیسه زباله گرفتم!

آره! اون همه خاطره رو با چند تا کیسه زباله عوض کردم .

اما حالا باید بشینم و غصه بخورم که چرا اون کارو کردم.

امروز بعد از چند هفته رفتم دکه روزنامه فروشی و یه شرق و یه ایران خریدم.

هیچی نداشت واقعا نمی دونم اصلا توی این مملکت خبری نیست یا نمی خواند خبرا جائی درز پیدا کنه؟

همه می‌ترسن!

می گن : وای وزیر اطلاعات محسنی اژه ای یه پدرمونو در میارن، خودشونم اعلام کردن که حتی همه تلفونا هم کنترل می‌شه، مگه از زندگی سیر شدیم اصلا سیاست پدر و مادر نداره به ما چه که توی این دنیا چه خبره؟

راستی یه چیزی دیگه یکی دو سالی هست که هروقت دارم با دوستام حرف می‌زنم یه سلام هم به شخص ثالث می‌کنم حتی اون هفته داشتم یکسری سوال درسی از پشت تلفن برای دوستم می‌خوندم بعد از چند دقیقه گفتم : واااای ببخشید تند گفتم خسته شدید؟!

سایتا که همه فیلتره! روزنامه‌ها که هیچی نمی نویسن! شیرین عبادی و دادخواه را نذاشتند بیاین اصفهان بعد معلوم نیست باشون چی کار کردن که عبادی و دادخواه بعد از یک روز که اعلام کرده بودند نگذاشتند به اصفهان بیائیم گفتند خودمان نخواستیم به اصفهان بیائیم!

وبلاگستان هم یخ زده.

فضا شده عین زمستون عین الان که داره برف می‌یاد!

هیشکی از خونش بیرون نمی یاد.

زمین لیز شده و اگه بیرون بیایی ممکنه که زمین بخوری و بشکنی.

حتی صدای قار قار کلاغ‌هام نمی یاد.

فقط یه صدا به گوش می‌رسه : برف پارو می‌کنیم!

و من آروز می‌کنم این صدای خاتمی باشد که می‌آید تا برفها را پارو کند!