پس
از روی کار آمدن دولت جدید و درست به فاصله کمتر از چند روز از
استقرار
این دولت، بحرانهای بینالمللی مدام دامنگیر کشور شده و هر
روز بر تعداد
آنها افزوده میشود.
1-
راه اندازی مرکز
UCF
اصفهان و مسائل پس از آن،
2-
قطعنامه آژانس انرژی اتمی بر علیه ایران،
3-
سفر احمدی نژاد به آمریکا و ارائه طرح هسته ای،
4-
قطعنامه دوم آژانس علیه ایران،
5-
سخنان احمدی نژاد در خصوص محو اسرائیل،
6-
قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل در مورد ایران،
7-
سخنان دوباره احمدی نژاد در خصوص اسرائیل،
8-
واکنش تمامی کشورهای غربی و احضار سفرای ایران،
9-
قطعنامه دوم شورای امنیت سازمان ملل برعلیه ایران،
10-
بازگشایی مراکز هسته ای نطنز،
11-
اجماع جهانی بر علیه ایران و همراهی متحدان ایران با آنها،
12-
سخنان تازه رئیس آژانس بین المللی انرژی اتمی در خصوص صلح آمیز
نبودن برنامه هسته ای ایران،
تمامی این بحرانها،
آن هم ظرف کمتر از 6 ماه از فعالیت دولت جدید خود
رکوردی تاریخی خواهد بود که فکر کنم روسای جمهور آینده برای
شکستن این
رکورد بایستی بیش از اینها جان فشانی کنند.اما این آمار مختصر
را در نظر داشته باشید و سپس به سراغ شعارهای انتخاباتی جناب
آقای رئیس جمهور میرویم:
-
آقای احمدی نژاد در هیچکدام از
شعارهای انتخاباتی خودشان اعلام
نکردند که در صورتیکه رئیس جمهور شدند قصد دارند اسرائیل را
محو کنند که
براساس آن رای آورده باشد، ایشان بهتر است توضیح دهند که
سرنوشت طرح صندوق
مهر رضا که قول آنرا داده بودند به کجا رسید.
-
ایشان هیچگاه مطرح نکرده بودند که قصد دارند بعنوان مدعی
العموم جهان
اسلام و در جایی که عربها باید حساس تر باشند، قصد انتقال
اسرائیل به
آلاسکا را داشته اند، بلکه قول دادند که درآمد نفت را بر سر
سفرههای
مردم بیاورند که خوشبختانه با این بودجه اخیر نشان دادند که
این مسئله
فراموش شده است. همچنین در خاطرم نیست که در شعارهای انتخاباتی
شان قول داده بودند
که بر سر پرونده هسته ای کشور را تا دامان تحریم بین المللی و
ارجاع
پرونده به شورای امنیت و از دست دادن منافع اقتصادی کشور و جنگ
به پیش
ببرند ولی در عوض یادم هست که قرار بود «سهام عدالت» داده شود
که در این
روزها، هر روز یک نهاد مسئول این سهام میشود و پس از مدتی از
زیرش فرار
میکند !!
از این دست مثالها بسیار میتوان گفت، چیزی که روشن بود و هست
این
مسئله است که احمدی نژاد در طول تبلیغات انتخاباتیاش بر
بیشترین مسئله
ای که تاکید داشت عدالت و مسائل اقتصادی و معیشتی مردم بود و
یکی از دلایل
اقبال عامه خصوصا،
در دور دوم همین سخنان بود، ولی حال چه شده که آنها را
فراموش کرده؟
نکته دیگر این مسئله آن است که با روی کار آمدن این دولت، حاکمیت
کاملا
یکپارچه شده و دیگر امکان اینکه دولت بهانه بیاورد که در کارم
کارشکنی
صورت میگیرد وجود ندارد و به همین دلیل بایستی به دنبال بهانه
دیگری
میگشت.
چیزی که امروز دولت را به اینجا رسانده این است که، دولت متوجه
شده که
امکان تحقق شاید 5 درصد
شعارهایش را هم شاید نداشته باشد و میداند که
جامعه چشم انتظار تحقق شعارهای دولت است و برای فرار از این
تعهد قصد دارد
با ساختن جنجالهای پی در پی بین المللی و توجه افکار عمومی
داخل به این
جنجالها اینگونه وانمود کند که اینبار خارجیان نمیگذارند
دولت به
قولهایش وافادار بماند و عمل کند.
حال سئوال این است که اگر واقعا معیشت مردم برایشان اهمیت داشت،
چرا
امروز آن را رها کرده اند و بحران در عرصه سیاست خارجی ایجاد
میکنند؟
چیزی که خاتمی به آن متهم بود این بود که وی معیشت را رها کرده
و به مسائل
سیاسی میپرداخت، اما امروز این
دولت
هم
معیشت داخل را رها کرده و هم
سیاست داخل را و به سیاست خارج چسبیده که توجیه این بسیار سخت
تر است. |