پورمحمدی وزير كشور برای شركت در اجلاس مبارزه با مهاجرت
غيرقانونی عازم يونان شد.
مهاجرت به ايران كه از آخرين سال سلطنت شاه و با انقلاب
افغانستان آغاز شد، در جمهوری اسلامی ابعادی به خود گرفت كه
درتاريخ معاصر ايرانبیسابقه است. شاه به توصيه امريكا
دروازههای ايران را به روی افغانهائی كه پس از انقلاب دراين
كشور به ايران و پاكستان مهاجرت میكردند گشود و بر شمار
افغانهائی كه مهاجر اقتصادی بودند افزود. اولين قتل فجيع در
كرج كه يك خانواده( شامل يك پزشك، همسرش و سه فرزند آنها) بدست
يك افغان كشته شدند، اولين زنگ خطر مهاجرت لجام گسيخته به
ايران بود. در سال انقلاب (57) اين جويبار به سيل تبديل شد و
پس از انقلاب به سيلی بنيانكن. صدها هزار افغان و عرب از
كشورهای مختلف عربی به طرف ايران سرازير شدند. سياست جمهوری
اسلامی دراين سالها تربيت اين نيرو به خيال صدور انقلاب اسلامی
بود. پس از افغانها، عراقیها بزرگترين مهاجران ايران شدند.
از زمان شاه هم درايران بودند و به معاودان عراقی شهرت داشتند،
اما آن مهاجرت، به اين مهاجرت سياسی- مذهبی بكلی متفاوت بود.
اين دومی همراه بود با تشويق حكومت ايران، و اين ريشه اصلی
فاجعه ايست كه روز گذشته، وزير كشور در آستانه سفر به يونان آن
را بعنوان يك مشكل و معضل مطرح كرد.
مشكل و معضلی كه حكومت خود آفريده و روی دست مردم ايران گذاشته
است. همه آنها كه به شهرهای مركزی ايران سفر میكنند، به چشم
خويش مهاجرانی را میبينند كه ازمرزهای پاكستان و حتی شيخ
نشينها وارد ايران شده اند. لباسهای ژنده، كودكان كرايهای و
مردانی مهاجم سايه به سايه آنها. از هر عابری كه سر و وضعی
داشته باشد طلب پول میكنند. اينها سياهی لشكر مواد مخدر،
شبكهای انتقال دختران و پسر بچهها به پاكستان و شيخ نشينها
و ماموران آماده به خدمت برای هر جنايتی اند كه فقط اندكی مزد
در آن نهفته باشد.
دروازههای ايران را به اميد انقلاب اسلامی درافغانستان نه
تنها به روی افغانها گشودند، بلكه مشوق آنها برای فرار از
كشورشان و آمدن به ايران شدند. همين برنامه را برای افزودن بر
اعضای مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق پياده كردند. و اينها،
تازه جدا از انتقال نيروهائی از مسلمانان بوزنين، سودان،
لبنان، فلسطين و... به ايران با هدف تربيت آنها و بازگرداندنشان
به كشورهای خود برای صدور انقلاب اسلامی است. حتی هم اكنون،
تنها در شهر قم 10 هزار طلبه رسمی از كشورهای عرب و افريقا با
سهميه مدارس مذهبی مستقرند. بودجه آنها را به ظاهر حوزهها میدهند،
اما همه میدانند كه بودجه اين حوزهها ديگر مانند قبل از
انقلاب متكی به خمس و فطريه نيست. شورای تبليغات اسلامی، بيت
رهبری، دولت، كميته امداد و دهها نهاد آشكار و پنهان پول به
حساب اين حوزهها واريز میكنند تا خرج همين آموزش طلبههای
خارجی شود. القاعده از درون همين طلبهها عضو گيری كرد و
میكند. بنابراين، وزير كشور پيش از آنكه برای معضل مهاجرت به
ايران در يونان چارهای را جستجو كند( اگر واقعا انگيزه اين
سفر همين باشد و نه مذاكرات پنهان ديگر!) بايد در بيت رهبری
مسئله را حل كند. در شورای تبليغات اسلامی، در شورای ائمه
جمعه، در قطع بودجه و سهميه تجاری برای بنيادهائی از نوع بنياد
اميرالمومنين در قم و مركز پژوهشهای مصباح يزدی. هرگاه برای
تقسيم بودجه مملكت، بصورت آشكار در مجلسی ملی و نه از آنگونه
كه مجلس هفتم است، مو را از ماست كشيدند و حساب يك تومان را
روی كاغذ آوردند آنوقت مشكل مهاجرت هم حل میشود. وقتی معلوم
نيست ميلياردها دلار از بودجه مملكت بموجب چه حساب و كتابی
دراختيار نهاد رهبری و نهادهای زير مجموعه آنست و درآمد عظيم
آستانقدس چه میشود و پول چاههای جمكران و صدها امام زاده در
سراسر ايران به كجا میرود و حساب درآمد حضرت معصومه و حضرت
عبدالعظيم در كجا ثبت است( زير بالشت حجت الاسلام ريشهری و يا
دری نجف آبادی) آنوقت برای مشكل مهاجرت هم چارهای يافت میشود.بیشك
يافت میشود. همانگونه كه برای بقيه مسائل راه حل پيدا میشود.
مطابق آمار رسمی، حدود يك ميليون و 60 هزار افغان و بيش از 100
هزار عراقی و هزاران تن از ساير كشورها درايران بسر میبرند.
همچنين حدود 1 ميليون و 200 هزار مهاجر نيز شناسايینشده
درايران هستند، كه مجموع آنها بالغ بر5ر2 مهاجر خارجی میشود.
به اين ترتيب ايران بزرگترين كشور مهاجر پذير منطقه شده است.
|