ايران

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
  حجاريان بمناسبت 16 آذر:
دولت كنونی حاصل تفرقه
و جدائی در جنبش است
 
 
 
 

 

حجاريان درپيامی كه با حضور وی در مراسم "جنبش دانشجوئی..." قرائت شد نوشت:

«اتحاد، مبارزه، پيروزي»، شعار روز 16 آذر هميشه همين بود. هر سال به مناسبت 16 آذر مراسمی از سوی دانشگاهيان برگزار می‌شود و ياد 3 جوان پاكی كه توسط مزدوران شاه در پاييز غم‌انگيز درست بعد از كودتای 28 مرداد 1332 در راهروهای دانشكده‌ی فنی به گلوله بسته و به خاك و خون كشيده شدند پاس داشته می‌شود. و اين زخم و اين جراحت هنوز التيام نيافته است و مانند ساير روزهای تاريخی چون 17 شهريور، 15 خرداد و 22 بهمن در سينه‌ی تاريخ ثبت خواهد شد.

امسال باز اين زخم كهنه را خونابه باز شد و 16 آذر با وقايع ديگری قرين گشت كه هيجانی در ميان دانشجويان پديد آورد كه خود بهتر از من به رموز آن واقفيد. من سعی می‌كنم به يك نكته‌ی بنيادی از آن رموز اشاره كنم. برای روشن شدن مطلبم يك خاطره‌ی تاريخی را لازم می‌دانم ذكر كنم. اولين 16 آذر بعد از انقلاب بود كه دو تشكيلات سابقه‌دار اما نه چندان مهم كشور بر سر اين‌كه 3 شهيد 16 آذر ارتباط تشكيلاتی با كدام‌يك داشته‌اند به جدال برخاستند. يكی از آنها ادعا می‌كرد «شريعت رضوي» و «بزرگ‌نيا» پرسشنامه (آنكت) حزبی آنها را پر كرده است و عملا سمپات آن حزب بوده است و فقط «قندچي» متعلق به جريان ديگر است. تشكيلات دوم برعكس ادعا می‌كرد كه «شريعت رضوي» و «قندچي» متعلق به جبهه‌ی آنهاست و فقط «بزرگ‌نيا»‌ متعلق به آنها نيست. 16 آذر بود كه اين دعوا در جريان بود. من گويا در دانشگاه بودم كه عكس آن 3 بزرگوار را می‌ديدم كه به اين مشاجرات و مناقشات پوزخند می‌زنند؛ چرا كه آنها قهرمان‌های ملی بودند و به مدار و مستوايی از جانفشانی و فداكاری كشيده شده بودند كه در قالب اين جريان و آن جريان نمی‌‌گنجيدند. به‌ويژه آن‌كه آنها در زمانه‌ای خونشان به هم آميخت كه درست بعد از كودتای 28 مرداد نای جغدی هم نمی‌‌آمد به گوش. آنها توانسته بودند سكوت آن شب ظلمانی را با سنگ‌پرانی به اتومبيل معاون رييس‌جمهور آمريكا بشكنند و در اليگارشی نظامی و دولت پادگانی و پليسی برخاسته از كودتا اولين رخنه‌ها را بيندازند. لذا برای آنها فرقی نمی‌‌كرد كه عضو كدام گروه و دسته باشند. هويت ملی در خطر بود و لذا انسان‌هايی بايد در اين راه قدم می‌گذاشتند كه از همه چيز خود گذشته باشند. به همين خاطر بود كه از آن پس دانشجويان مستقل از هويت‌های سازمانی خود يكصدا در 16 آذر شعار «اتحاد، مبارزه، پيروزي» را سر می‌دادند و در اين ميان كسی از ايدئولوژی كسی سوال نمی‌‌كرد. اين اتحاد به قدری قوی بود كه بعد از انقلاب هم كه يك جريان دولتی سعی كرد با توسل به مقولاتی چون جنگ و شهادت روز دانشجو را تغيير دهد با ناكامی روبه‌رو شد و الان ديگر سر و صدايی از آنها باقی نمانده است.

غرض از اين مقدمه‌ تاريخی اين بود كه شايد 16 آذر نهيبی باشد برای پراكندگی جنبش دانشجويی كنونی ما. در شرايطی فعلی با دولتی كه سر كار آمده است چه توجيهی برای اين همه شقاق و پراكندگی ميان جنبش دانشجويی به طور خاص و ميان گروه‌های طرفدار اصلاحات به طور عام وجود دارد؟ آيا مثلا در فرانسه هنگامی كه «لوپن» كه يك دست‌راستی و ناسيوناليست افراطی بود در مظان پيروزی قرار گرفت همه‌ی گروه‌ها به سمت اتحاد پيش نرفتند؟ آيا اين كار در زمان «گايدار» در اتريش اتفاق نيفتاد؟ همه‌ی اينها به خاطر اين بود كه اروپاييان تجربه‌ی تلخی از پراكندگی احزاب در زمان جمهوری «وايمار» و برآمدن از ناسيونال سوسياليسم آلمان در خاطر خود داشتند، چون نازی‌ها گام به گام جلو آمده و يكی يكی رقبا را از ميان به در كردند بعد هم كه به قدرت رسيدند به بهانه‌ی كمبود فضای حياتی به كشورگشايی پرداختند و جهانی را پرفتنه كردند.

لذا شعار «دموكراسی در داخل، صلح در بيرون» شايد بتواند نقطه‌ی پيوندی برای طيف وسيعی از نيروها باشد كه نمی‌‌خواهند به اين فرجام دچار شوند. شايد بعد از 52 سال كه خون آن 3 آذر اهورايی به هم آميخت تا يك تنه در مقابل اليگارشی نظامی شاه بايستند می‌خواستند كه به ما پيام بدهند كه راه درست راه «اتحاد، مبارزه و پيروزي» است.