گفتگوی موسوی خوئينیها، در آستانه سالگرد تصرف سفارت امريكا
با خبرگزاری ايسنا.
ايسنا: چه شد كه دانشجويان پيرو خط امام شما را به عنوان پل
ارتباطی با امام خمينی (ره) در نظر گرفتند؟
موسوی خوئينیها: همانطور كه گفتم، اين گروه از دانشجويان مصر
بودند كه حركتشان همسو با نظرات امام باشد. لذا تصميم گرفتند
مطلب را به نحوی به
اطلاع امام برسانند و از ايشان نظرخواهی كنند.اينجا به اين فكر
میافتند كه موضوع
را با شخصی در ميان بگذارند، به همين دليل سراغ من آمدند تا
موضوع توسط اينجانب به
اطلاع امام برسد. من در همان اولين ملاقات به آنها گفتم كه اين
حركت در مجموع مثبت
است ولی از طرفی هم لازم نيست كه اين موضوع به اطلاع امام
برسد؛ چراكه معتقد بودم
اگر اين حركت مورد تاييد امام هم باشد چون ايشان به هر حال
رهبر كشور و بالاترين
مقام رسمی كشور است طبعا صحيح نيست كه بخواهند اين حركت را
تاييد كنند و بگويند
برويد سفارتخانهای را تسخير كنيد كه بايد امنيتش توسط مسوولان
كشور تامين شود. به
دانشجويان گفتم اگر شما برويد سفارتخانه را بگيريد، در همان
دقايق اول كاری كه
میخواهيد انجام دهيد، اگر امام اين حركت را تاييد كردند كه چه
بهتر، در غير اين
صورت هم هيچ مشكلی نيست. اعلام میكنيم كه ما با چنين هدفی
میخواستيم اينجا را
اشغال كنيم و چون امام فرمودند كار درستی نيست آمديم بيرون و
خود اين هم حركت مثبتی است؛ چون به جريانهايی كه چندان به
تبعيت از امام پايبند نبودند ثابت میشد جريانی وجود دارد كه
100 درصد پيرو دستورات امام است. در نهايت آنها هم پذيرفتند كه
اين
حركت تا قبل از اقدام نهايی به اطلاع امام (ره) نرسد. در ادامه
قرار شد من نيز در
جمع دانشجويان حضور پيدا كنم، چون اگر امام میدانستند من نيز
در ميان جمع
دانشجويان هستم بسيار تاثيرگذار خواهد بود؛ چراكه امام مرا از
قديم میشناختند و
مورد وثوق ايشان بودم و در مجموع به بنده نگاه مثبتی داشتند.
از سوی ديگر اگر مردم
و رسانهها ببينند يك روحانی در جمع دانشجويان حاضر است، آنها
نيز اطمينان بيشتری پيدا میكنند كه اين جمع غير از جمع
مجاهدين خلق و كمونيستهاست. همين اتفاق هم
افتاد و من البته با كمی تاخير به دليل ترافيك خيابانها به
محل سفارت رسيدم.
ايسنا: امام (ره) چگونه و چه زمانی از اين ماجرا مطلع شدند؟
موسوی خوئينیها: من بنا به ارتباط نزديكی كه با مرحوم حاج
احمد
آقا داشتم، تقريبا هر روز با ايشان تماس تلفنی داشتم ولی ماجرا
را نگفتم تا اينكه
در روز تسخير سفارت و در همان دقايق اول با دفتر امام تماس
گرفتم و با حاج احمد آقا
صحبت كردم. برای ايشان توضيح دادم و گفتم عدهای از دانشجويان
كه كاملا افراد امين
و مطمئنی هستند و پيرو نظر امام، آمدند و در اعتراض به
سياستهای آمريكا چنين كاری را كردند. مرحوم حاج احمد آقا رفت
و بازگشت و چند دقيقهای طول كشيد، طوری كه حتی تلفن را قطع هم
نكردم. حاج احمد آقا گفتند "دليل اين تاخير نماز خواندن امام
بوده
است. من صبر كردم تا نماز امام تمام شد بعد ماجرا را برای امام
گفتم." خود حاج احمد
آقا بعدا با تعجب به من گفت كه امام اصلا نگفتند كه صبر كنيد
يا بگذاريد فكر كنم
بعد از نماز دوم نظرم را میگويم، بلكه بلافاصله گفتند به
فلانی بگوييد كه خوب جايی را گرفتيد، آن را محكم نگه داريد. من
وقتی نظر امام را برای دانشجويان نقل كردم،
شور عجيبی بين آنها حاكم شد و بسيار خوشحال شدند. شايد از اصل
حادثه برايشان مهمتر
بود كه كاری كردند كه باعث خرسندی امام شده است. با اين تعبير
كه خوب جايی را
گرفتيد و محكم هم نگه داريد.
ايسنا: پس از آن چه كرديد؟
موسوی خوئينیها: بلافاصله بعد از تماسی كه با دفتر امام
داشتم،
با مجلس خبرگان تماس گرفتيم كه آن زمان رييس اين مجلس آيتالله
منتظری بود. با توجه
به ارتباط نزديك بنده با ايشان، فكر كردم به ايشان هم اطلاع
دهم (خبرگان در آن ايام
پيش از ظهر و بعدازظهر جلسه داشت). چرا كه يكی از مراكزی كه
رسانهها هميشه سراغشان
میروند همين مجلس خبرگان است و اگر از جريان مطلع نباشند ممكن
است اظهاراتی شود كه
صحيح نباشد. دو سه ساعت بعد از صحبتهای من، خبرگان تشكيل جلسه
داد كه هم آقای منتظری و هم مرحوم بهشتی - كه مديريت جلسات
بيشتر به عهده ايشان بود - در سخنرانی كوتاهی از اين اقدام
كاملا حمايت كرده بودند. در آن زمان مجلس خبرگان كانون مهمی
بود كه مسووليت تصويب قانون اساسی را بر عهده داشت و شخصيت
حمايتكنندگان (آقای منتظری و شهيد بهشتی) هم در آن زمان تاثير
بسزايی داشت. ضمن آنكه همزمان بعضی از
دوستان به مجلس خبرگان رفتند و ماجرا را با بعضی از اعضای آن
در ميان گذاشته بودند.
به خاطر دارم مرحوم شهيد دادمان مسوول شده بود كه به مجلس
خبرگان برود و جريان را
برای آنها توضيح دهد. ايشان نيز ابتدا شهيد دكتر باهنر را ديده
بود و جريان را به
او گفته بود. تا آنجا كه حضور ذهن دارم آن زمان آقای خامنهای
و آقای رفسنجانی اصلا
ايران نبودند و به مكه رفته بودند. آقای موسوی اردبيلی نيز آن
زمان از اعضای شورای انقلاب بود ولی نمیدانم كه آيا به ايشان
نيز اطلاع داده بودند يا خير.
ايسنا: آن زمان احتمال اشغال سفارتهای كشورهای ديگر نيز وجود
داشت مانند سفارت شوروی يا سفارت انگليس؟
موسوی خوئينیها: خير. البته در آن ايام در داخل جلسههای
انجمن
اسلامی كه در دانشگاه تهران يا دفتر تحكيم برگزار میشد، برخی
از افراد بودند كه به
شدت طرفدار دولت موقت بودند و اصلا با تسخير لانه جاسوسی
مخالفت میكردند. بدين جهت
دانشجويانی كه مصمم به تسخير سفارت بودند سعی میكردند اين
افراد در جلساتی كه در
اين مورد تصميمگيری میشود حضور نداشته باشند؛ چون فكر
میكردند اگر آنان نيز در
اين جلسات حاضر باشند موضوع را با دولت موقت در ميان میگذارند
و دولت نيز قبل از
هرگونه اقدامی جلوی آنها را خواهد گرفت. ناگفته نماند تمام
دانشجويان مسلمانی كه
تابع امام بودند طرفدار دولت موقت نيز بودند اما بخش اعظم آنها
انتقاداتی نيز به
دولت موقت داشتند. در مقابل نيز عدهای بودند كه بسيار طرفدار
دولت موقت بودند. اين
گروه از دانشجويان به اين حركت اصلا نگاه علمی يا اسلامی
نداشتند و در ذهنشان اين
بود كه اين حركت بیتاثير از تحريكات شوروی نيست؛ چراكه تصور
میكردند در ايران بند
ناف هر حركت ضد آمريكايی و ضد امپرياليستی به شوروی متصل است.
در سالهای اخير
كتابی به نام "شنود
اشباح"
منتشر شد كه در ارتباط با من يادداشتهايی را از مجلات
خارجی جمعآوری كرده بود و مرا اينطور معرفی كرد كه يك عنصر
وابسته به شوروی هستم،
تحصيلاتم نيز در دانشگاه پاتريس لومومبا در مسكو بوده است. اين
كتاب اينطور
میخواهد القا كند كه چون من از نزديكان امام بودم، خواستههای
شوروی را به امام
القا میكردم، بنابراين آن حركتهای تند ضد آمريكايی امام
القائات و زمينهسازیهای شوروی بوده است كه مهمترين عنصرش من
بودم. البته من در مقام تخطئه اين نگاه و اين
كتاب نيستم. هر كسی آزاد است هر طور كه میخواهد فكر كند. اين
نگاه و اين طرز تفكر
آن زمان نمیتوانست باور كند كه يك حركت ضد آمريكايی كاملا
مستقل و خودجوش صورت
گرفته كه بیارتباط با شوروی است. حتی به خاطر دارم اولين سالی
كه بنده به عنوان
امير الحاج به مكه مشرف شدم، در تمام نشريات عربستان اين مطالب
را چاپ كردند كه
بگويند اين كسی كه آمده، ماركسيست است و وابسته به شورویهاست
و اصلا بزرگ شده
مسكو است.
ايسنا: واكنش حضرت امام خمينی به اينگونه تحليلها در آن زمان
چه
بود؟ آيا اين نوع تحليلها توانست در بين عموم مردم جايگاهی
پيدا كند؟
موسوی خوئينیها: يكی از عمدهترين عوامل مطرح نشدن اينگونه
تحليلها در سطح عموم، موضعگيری هوشمندانه حضرت امام بود. چون
ايشان شديدا از اين
حركت حمايت كردند و تعبير انقلاب دوم را به كار بردند و
حتی فرمودند اين انقلاب از
انقلاب اول با ارزشتر و مهمتر است، از اين رو صاحبان اين
تعبيرها جرأت نكردند كه
در عرصه مطبوعات و رسانهها و عموم مردم اين مطالب را عنوان
كنند. لذا اين دسته به
فكر افتادند حركت ماركسيستی (از نگاه خودشان) عليه آمريكا را
خنثی كنند. بعد مطلع
شديم اين دسته قرار است بروند و سفارت شوروی را اشغال كنند و
ما نيز با تلاش فراوان
جلوی اين حركت را گرفتيم و معتقد بوديم اين حركت، تسخير سفارت
آمريكا را نيز لوث و
بیمعنا میكند. ضمن آنكه وجهه آمريكا با شوروی كاملا متفاوت
بود؛ چراكه آمريكا
كاملا عليه انقلاب ايران موضع گرفته بود. شاه و عوامل او را
پناه داده بود و علنا
با سياستهای انقلاب عداوت میورزيد و از 28 مرداد به بعد
توطئههای اين كشور در
ايران كاملا مشهود بود. امام نيز از سال 42 به بعد اعلام كرده
بود كه دشمن اصلی ايران، آمريكاست. لذا اين حركت (تسخير سفارت
آمريكا) معقول و منطقی بود ولی اينكه
بخواهيم برويم سفارت هر كشوری كه با ما دوست نيست را اشغال
كنيم ديگر صحيح نبود؛
چرا كه به غير از شوروی، انگليس هم بود. بايد میرفتيم انگليس
را هم میگرفتيم؟ از
اين جهت با اطلاعيه و اعلاميه و هرطور كه بود جلوی اين حركتها
را گرفتيم و معتقد
بوديم اشغال سفارت شوروی هيچ دستاوردی نخواهد داشت، جز بیارزش
كردن تسخير سفارت
آمريكا.
ايسنا: مروری داشته باشيم به حوادث و اقدامات بعد از تسخير. به
عنوان مثال يكی از سوالات در اين بخش، برخورد با افرادی است كه
در لانه جاسوسی آمريكا دستگير شده بودند؛ چراكه در خاطرات بعضی
از اين افراد بعد از آزادیشان از
برخوردهای سختگيرانه و انفرادیها و شكنجهها ادعاهايی به
ميان آوردهاند، اين
اظهارات تا چه ميزان صادق است؟ دومين سوالی كه در اين بخش مطرح
است، بحث
ميانجیگریها و مذاكرات جهت آزاد شدن دستگيرشدگان و نپذيرفتن
اين وساطتها از جانب
ايران است؛ تا جايی كه گفته میشود بعضا با برخی افرادی كه جهت
مذاكره مانند رمزی كلارك به ايران میآمدند برخورد تحقيرآميزی
میشد.
موسوی خوئينیها: وجود
سلول انفرادی
را صد در صد تكذيب میكنم.
بهترين دليل هم آزاد كردن تعدادی از زنها و سياهپوستها در
همان هفتههای اول بود.
اگر چنين برنامههايی وجود داشت طبيعتا بايد در همان لحظات اول
آزادی اعلام
میكردند كه شكنجه يا اذيت میشدند. ضمن آنكه اساسا دليلی برای
شكنجه
آنها وجود
نداشت تا بخواهيم اسرار ناگفتهای از آنها بشنويم. سفير و
كاردار و تمام مقامات
بلندپايه سفارت ايران را ترك كرده بودند و بيشتر كسانی كه
دستگير شده بودند
كارمندهای اجرايی
سفارت بودند. مستشاران نظامی نيز خارج از محوطه سفارت بودند.
البته در اين ميان افرادی بودند كه به سبب كارهايی كه میكردند
مثل اقدام برای فرار، چند روزی آنها را به عنوان تنبيه در يك
اتاق تنها قرار میداديم. اصلا در
آنجا سلول نبود و تنها اتاق بود. بهعلاوه دانشجويان تخصصی در
اين امور نداشتند. از
سوی ديگر، اين افراد بايد بالاخره آزاد میشدند، چطور میشود
افرادی كه هر روز در
معرض ديد نهادهای بينالمللی قرار دارند، از صليب سرخ گرفته تا
كشيشی كه جهت انجام
مراسم مذهبی نزد آنها میآمد شكنجه كرد و هيچ كس متوجه نشود؟
اينها كاملا حرفهای بیاساس است و به هيچ وجه مستند نيست.
دانشجويان هيچگاه با بازديد كميسيونهای بين المللی هم
مخالف نبودند اما هيچ وقت بحث تحويل دادن دستگير شدگان به طور
جدی مطرح نبود.
البته آن زمان اين موضوع عنوان شد كه دستگير شدگان به دولت
تحويل داده شوند، وليكن
ما با مشورت حضرت امام به اين نتيجه رسيديم كه اگر آنان در
اختيار دولت قرار گيرند
به لحاظ مسووليتهای رسمی بينالمللی دولت فشار زيادی به ما
وارد میشود. اما تا
زمانی كه آنها در اختيار دانشجويان هستند مجامع بينالمللی
نمیتوانستند فشار زيادی به دولت وارد كنند، چون دولت
میتوانست استدلال كند كه ما نمیتوانيم به دانشجويان
فشار آوريم و با قوه قهريه سراغ آنها برويم؛ چراكه هم مردم
حامی آنها هستند و هم
حرف ما را گوش نمیدهند. از اين جهت ما معتقد بوديم اگر
گروگانها در اختيار
دانشجويان باشند، دولت فرصت بيشتر و دست بازی برای مذاكره در
مورد آزادی دستگيرشدگان خواهد داشت. لذا آنها در اختيار
دانشجويان بودند تا زمانی كه قرار شد
تحويل داده شوند كه 48 ساعت قبل به دولت تحويل داده شدند تا
مقدمات رفتنشان فراهم
شود.
ايسنا: برای آزاد شدن دستگير شدگان بحث امتيازگيری از آمريكا
هم
مطرح بود؟
موسوی خوئينیها: در مورد آزاد كردن دستگير شدگان بايد برگرديم
به
زمانی كه حضرت امام بيمار شدند و از قم به تهران آمدند و در
بيمارستان بودند. آن
ايام فشار زيادی برای آزاد كردن گروگانها وارد میشد. البته
به خاطر ندارم چرا آن
زمان اين فشارها بيشتر شد. به هر حال من با حاج احمد آقا رفتم
خدمت امام در
بيمارستان قلب و از ايشان پرسيدم كه ما بالاخره چه بايد بكنيم؟
امام فرمودند بهترين
راه حل آن است كه تصميمگيری در اين مورد را به عهده مجلس
بگذاريم. لذا در اين
مورد دانشجويان هيچ نقشی نداشتند و بحث امتياز گرفتن از آمريكا
هم اگر مطرح بود در
حيطه ما و دانشجويان نبود. آن زمان كه مجلس تشكيل شد، يكی از
اولين اقداماتشان
تشكيل يك كميسيون ويژه با همكاری دولت بود كه در آن كميسيون
طرحی تهيه شد كه طبق آن
طرح، مقرر شد با وساطت الجزاير با آمريكا صحبت شود كه كار آزاد
كردن گروگانها
انجام شود.
ايسنا: بعضی از منتقدين معتقدند كار آزادسازی دستگير شدگان با
تاخير صورت گرفت و در انتخابات رياست جمهوری اين قضيه به ضرر
كارتر تمام شد و به
نفع ريگان. چقدر اين تحليل را با واقعيت نزديك میدانيد؟
موسوی خوئينیها: اين تحليلها به اعتقاد من كاملا بیاساس
است.
حداقل من و دانشجوها از اين موارد و اينكه كسی رفته باشد
مذاكره كرده باشد كاملا
بیخبر بوديم. ضمن آنكه با توجه به شرايط آن زمان خيلی بعيد
است اين موارد عمدا
صورت گرفته باشد و بخواهد مخفی هم بماند.
ايسنا: چرا آنها در ايران محاكمه نشدند؟
موسوی خوئينیها: خيلی اين بحث مطرح بود كه دستگير شدگان حتما
در
ايران محاكمه شوند، اما اگر اين كار هم میشد به صورت سمبليك و
نمادين بود؛ چراكه
آنها مسووليت تمام كارهای آمريكا را به دوش نداشتند، بلكه
همانطور كه گفتم
گروگانها غالبا از كارمندان معمولی سفارت بودند. ضمن آنكه
همه آنها از زمان شاه
در سفارت نبودند. از اين رو منطقی نبود آنها را محاكمه كنيم.
اما از همان اول هم
قرار بود به صورت نمادين اين محاكمه انجام شود ولی اين كار هم
به دليل ناهماهنگی دانشجويان با دولت ميسر نشد. علاوه بر اين
آن زمان امكان جمعآوری اسناد عليه آنان
وجود نداشت و دستگاه قضايی و مراجع اجرايی كشور در آن زمان
توان انجام چنين كاری را
نداشتند. كما آنكه میبينيم امروز بعد از گذشت مدتها ، هنوز
نتوانستهايم يك
دادخواست عليه صدام تنظيم كنيم.
ايسنا: آيا همه اسناد به دست آمده به اطلاع همگان رسيد يا فقط
بخشی از اسناد منتشر شد؟ عدهای معتقدند اسناد به صورت گزينشی
منتشر شد.
موسوی خوئينیها: دو بحث است؛ يكی بحث چاپ اسناد است كه همه
چاپ
شد و نزديك به 70 جلد كتاب شده است. بحث ديگر كه آن زمان مطرح
بود، اسنادی بود كه
افشا میشد كه طبيعتا گزينشی بود، چون بايد به مناسبت خاصی
مطرح میشد. اگر شما
مجموعه اسناد را ملاحظه كنيد، متوجه خواهيد شد خيلی از اسناد
مناسبتی با آن ايام
نداشتند. آن زمان سعی میشد اسنادی از صدا و سيما و رسانههای
عمومی منتشر شود كه
به نوعی به مسالهی آمريكا و عوامل اين كشور در ايران مربوط
شود.
ايسنا: آيا تمام اسناد استخراج شد؟ چه اقدامی انجام شد تا آن
دسته
از اسنادی كه تقريبا از بين رفته بودند بازخوانی شوند؟
موسوی خوئينیها: خيلی از اسناد را آنها قبلا پودر كرده بودند
و
عملا قابل استفاده نبود. البته فعاليتهايی جهت خواندن اين
دسته از اسناد انجام شد
اما كار بسيار پيچيده و سختی بود و هزينه بسيار سنگينی داشت.
يك سال از ماجرا
گذشته بود و آن شور و اشتياق اوليه هم نبود. دولت هم خيلی از
اين كار استقبال
نمیكرد. دانشجويان نيز پراكنده شده بودند و ديگر ميسر نبود كه
آن پودرها جمعآوری و سره و ناسرهاش مشخص و به سندی قابل
دسترسی تبديل شود. جالب است بدانيد بخشی از
اسناد هم كه مجددا بازيافت شدند با تلاش دانشآموزان بود كه
البته
يك دانشجوی پزشكی
مسوولشان بود. در بازسازی اسناد هم موفق شده بودند و خيلی جلو
رفته بودند ولی ادامه
كار به نيروها و هزينههای سنگينی نياز داشت كه به هر حال عملی
نشد.
ايسنا: به نظر شما اگر دانشجويانی كه لانه جاسوسی را در سال 58
تسخير كردند با تفكرات كنونیشان به آن زمان بازمیگشتند، دست
به چنين اقدامی میزدند؟
موسوی خوئينیها: ضربالمثلی است كه میگويد چرخ زمانه به عقب
بازنگردد. يعنی اگر فرض كنيم ايران به سالهای قبل از 57
بازگردد و اگر همان شرايط
تكرار شود باز هم همان كار تكرار میشود. اما تسخير سفارت
آمريكا در دل آن حوادث
معنا پيدا میكرد. من اگر در ابتدا كمی از فضای قبل از اين
حادثه گفتم به همين دليل
بود. شايد سابقه نداشته باشد كه امام از هيچ كاری به اين شكل
تعريف كرده باشند به
طوری با هيچيك از اعضای مرتبط با آن هم آشنايیای نداشته
باشند جز من و بخاطر آن
تعبير انقلاب دوم را به كار ببرند. زمانی مفهوم و ارزش اين
تعريف مشخص خواهد شد كه
شرايط وقت را دريابيم.
|