مضمون نامه اخير همسر اكبر گنجی كه در آن فاش ساخت گنجی را در
بيمارستان ميلاد كتك زده و در زندان اوين نيز تحت فشار (شكنجه)
است، از سوی يوسف مولائی وكيل اكبر گنجی بصورت يك دادخواست
تحويل مقامات قضائی شد. درگرماگرم، جنجالی كه احمدی نژاد با
سخنان خود در همايش بسيج دانش آموزی به راه انداخت، میرفت تا
اخبار نقض حقوق بشر و بسته شدن هرچه بيشتر فضای سياسی ايران در
سايه اين جنجالها قرار گيرد. اين درحالی است كه احمدی نژاد
خود نيز در يكی از سخنرانیهای قبل از همايش بسيج دانش آموزی
اعتراف كرده بود كه اگر در مسئله اتمی كوتاه بيآييم اين خطر
وجود دارد كه "نقض حقوق بشر" در دستور جهانی قرار گيرد! به اين
ترتيب، بخشی از انگيزه جنجال آفرينیهای اخير همين نكته است.
تحت الشعاع قراردادن اخبار بگير و ببندها و تشديد نقض حقوق
بشر.
در زمينه رسيدگی به ضرب و شتم و شكنجه گنجی يوسف مولايی گفت:
ما اين مساله را به مقامات قضايی منعكس كردهايم و نامهای
به دفتر رئيس قوه قضاييه كه به امضای همسر موكلم رسيده
بود، تحويل داده شد و منتظريم كه از سوی اين مقامات تحقيقاتی
به عمل آيد تا مشخص
شود اظهارات گنجی از نظر قضايی آيا مورد تاييد است يا خير؟
بنده ترجيح میدادم در اين مورد صحبت نكنم، اما جهت اطلاع
بايد بگويم كه در ملاقاتی كه با
موكلم(گنجی) داشتم، وی گفت كه قبل از انتقال از بيمارستان
ميلاد به زندان مورد ضرب و شتم قرار گرفته
كه در نهايت كتفش آسيب ديده و حتی مدتی هم در زندان فيزيوتراپی
شد و در حين ملاقات
هم دست چپش به طور كامل بالا نمیآمد.
همسر اكبر گنجی در آخرين روز هفته گذشته، درباره ديداری كه با
گنجی درزندان اوين داشته طی نامهای فاش ساخت:
« اميد داشتم كه بعد از 52 روز كه
او را ملاقات میكنم، دلشاد شوم، نيرو بگيرم و دست پر به منزل
برگردم و با لبی خندان كل ملاقات را برای بچهها تعريف كنم تا
آنها نيز در شاديم شريك شوند، ولی نشد.
دوستان! واقعيت اين است كه روز دوشنبه 25/4/84 بعد از 52
روزبیخبری محض،
به همراه مادر آقای گنجی و وكيل ايشان – آقای دكتر مولايی- به
ملاقات رفتم. وقتی گنجی را ديديم در نگاه اول او را نشناخيتم؛
بسيار نحيف و تكيده شده، با موها و
ريشی ژوليده و بلند. همه گريه میكرديم و او نيز ما را همراهی
میكرد. چيزهايی كه
او برای ما تعريف كرد دلمان را ريش و آه همه ما مخصوصا مادر
ايشان را دو چندان كرد.
آقای گنجی اينگونه تعريف كرد كه:
دو سه روز بعد از آخرين ملاقات ما- چهارم
شهريور- در بيمارستان ميلاد، تيم ويژه عملياتی دستگاه قضايی
كاغذ و خودكار برای گنجی میآورند و از او میخواهند كه كتباً
مانيفست جمهوریخواهی و پاسخ نامه آيت
ا... منتظری و آقای دكتر سروش را پس بگيرد؛ او قبول نمیكند؛
در مرحله بعد از او
میخواهند دو نامه مذكور را پس بگيرد، او باز هم قبول
نمیكند؛ در مرحله آخر به او
میگويند كتباً تعهد بده اگر بيرون رفتی،هيچ حرفی نزنی و هيچ
مصاحبهای نكنی؛ گنجی باز هم زير بار نمیرود. سپس آنها در محل
بيمارستان ميلاد در قرنطينه طبقه 12، چند
نفری بر سر گنجی میريزند و طی يك روز او را سه بار به شدت
مورد ضرب و شتم قرار
میدهند به طوری كه غرق خون میشود و دستش جراحت عميقی بر
میدارد؛ سرش را به شدت
به تخت میكوبند و در حالی كه الفاظی بسيار ركيك و زننده به
كار میبردند،
میگفتند: كسی كه چنين است، "خودش بايد برود" ما با او فلان و
بهمان میكنيم. ماجرا
به همين جا ختم نمیشود، پس از چند روز سرپرست آن تيم عملياتی،
كه "سماواتي”
ناميده
میشود به آقای گنجی میگويد میخواهيم تو را مرخص كنيم، سپس
همان افرادی كه ضرب و
شتم گنجی را به عهده داشتند، برای ترخيص او میآيند. گنجی
اعتراض میكند، سماواتی میگويد: "اينها میخواهند از تو
دلجويی و عذرخواهی كنند" لذا گنجی را از بيمارستان
سوار ماشين میكنند به بزرگراه چمران كه میرسند يكی از
ماموران از صندلی جلو به
عقب میآيد و روی پاهای گنجی مینشيند به او چشم بند میزنند و
در حالی كه فحاشی میكردند دستهای او را به صورت
قپانی
از پشت دستبند میزنند. دستبند قپانی زدن
باعث آسيب ديدگی شديد كتف چپ آقای گنجی میشود. با وجود در
رفتگی و درد شديد كتف او
را به درمانگاه نمیبرند، بلكه به بند انفرادی 2 الف میبرند،
به او دارو هم
نمیدهند، دريغ از يك قرص؛ مسئول بهداری را به بند 2 الف
میآورند تا چند جلسه كتف
او را فيزيوتراپی كند.
عزيزان! فرصت ملاقات محدود و بيشتر به گريه و زاری گذشت.
من نمیدانم چگونه با او رفتار كردهاند كه وزنش به 51 كيلوگرم
و فشار خونش به 5/7
روی 5 رسيده است.
حال و روز گنجی بسيار بدتر از زمانی است كه در بيمارستان ميلاد
بود. در آخرين ملاقاتی كه در چهارم شهريور با او در بيمارستان
داشتيم نسبتاً رو به
راه شده بود و با تغديه، بسياری از مشكلاتی در حال حل شدن بود.
زندان، موظف به
تغذيه و دارو_ درمان زندانی است چرا مدتهاست در زندان انفرادی
به او غذا نمیدهند و
هيچ ملاقاتی ندارد؟ چرا از دادن داروهايش به او خودداری
میكنند؟ مگر مسئولين زندان
موظف به رعايت حقوق انسانی زندانی نيستند؟
دوستان! میدانم كه شما نيز مثل من
كاری از دستتان برنمیآيد فقط میخواهم از ظلمی كه بر ما
میرود، مطلع باشيد. مسبب
و مسئول اصلی اين وضعيت، كسانی هستند كه طرف اصلی انتقادات
گنجی بودند و
هستند.» |