سخنان
احمدی نژاد در همايش «جهان بدون صهيونيزم» و واكنشهای
پس از آن، برای هر دلسوز وطن و ميهن تلنگری جدی در پی دارد.
شوخی نيست؛ رئيس جمهور كشور افسارش را داده دست انجمنهای
اسلامی دانش آموزان و میرود در همايشی كه نامش با تعهدات بين
المللی كشور مغايرت دارد سخنرانی میكند و آن هم چه سخنانی! از
جهان بدون آمريكا و اسرائيل حرف میزند. انجمنهای اسلامی دانش
آموزان كه در اين چند ساله هميشه با بسيج دانش آموزی رقابت میكردند
در جذب منابع مالی به وسيله تندتر شعار دادن عليه آمريكا و
بيشتر آتش زدن پرچم، حالا شدهاند تئوريسين سياست خارجی دولت.
آيا منطقی است كه كسی از پشت كوه بيايد و دری به تخته بخورد و
رئيسجمهور شود و سپس هر حرفی را كه از دهنش درآمد به عنوان
مواضع دولت در سياست خارجی بيان كند؟ آيا رئيسجمهور نبايد
حرفهای خود را قبل از صحبت مزمزه كند، يا لااقل با يكی دو نفر
آدم عاقلتر از خود مشورت كند؟
آيا اين حرفهای احمدی نژاد با حرفهای طالبان و بن لادن فرق
دارد؟
كاش كسی رئيس جمهور شده بود كه فرق سخنرانی رسمی با شعار توی
راهپيمايی را میفهميد. كاش مشاوران او عاقلتر از خودش بودند.
كاش خدا آدمها را طوری میآفريد كه لااقل اگر زور ندارند، شعور
داشته باشند. كاش مردم فريب شعار خدمت رسانی و عدالت گستری و
مهرورزی را نمیخوردند و به كسی رأی نمیدادند كه جز جنگ طلبی
و بحران
زايی در سر ندارد و تا كشور را الكی به بحران نكشاند ول
نمیكند.
من هم معتقدم اسرائيل دشمن درجه يك ايران است. اما آيا آدم
عاقل میرود بالای ديوار خانه دشمنش و شروع میكند بد و بيراه
بار او كردن و او را تهديد به قتل كردن؟ آيا مبارزه با نژادپرستی
و صهيونيسم مترادف با حذف كشور اسرائيل (و آمريكا!) از روی
نقشه يكی است؟ گمان میكنم بين اين دو، فضای زيادی است كه ديدگاه
اكثر عقلای دنيا در آن قرار میگيرد. بهتر است جهان بدون
صهيونيسم و طالبانيسم و فاشيسم و پان ..يسم باشد، اما با شرط
صلح و با ادبيات صلح، نه با چشمانداز جنگ و با ادبيات جنگ
طلبانه. |