ايران

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
  شيرين عبادی
گفتگو با بانوی صلح
در زير زمين خانه صلح
 
 
 
 

 

اگر يك نفر را با چشم بسته به ساختمان آجری خيابان 57 يوسف آباد ببريد و در اتاق سمت راست زير زمين اين ساختمان چشمش را باز كنيد ،‌بی‌شك با نگاه اول متوجه خواهد شد كه وارد محل كار شيرين عبادی ، برنده جايزه صلح نوبل 2003 شده است .

تقريبا روی تمامی ديوارها قاب‌هايی نصب است كه عكس‌های عبادی را با شخصيت‌های مطرح جهان نشان می‌دهد . داخل قفسه كتابخانه هم ديپلم‌های افتخاری و جايزه‌های متعدد اين حقوقدان برجسته به چشم می‌خورد.

عبادی آدم خوشرويی است.ولی به شدت وقت شناس است و برای اين كه زمان را از دست ندهد خودش واكمن را روشن می‌كند و می‌گويد سوال‌هايتان را بپرسيد .

 

- فرض محال اگر جزء هيات منصفه بوديد چه كسی را بجای خودتان برای جايزه صلح انتخاب می‌كرديد؟

يك بار خبرنگاری از من سوال كرد اگر جزء هيات منصف بوديد و قرار بود اين جايزه را بين تو و آقای خاتمی بدهند، شما كدام را انتخاب می‌كرديد؟ طبيعی است كه هيچ آدمی نبايد اين قدر خودخواه باشد كه بگويد من فقط خودم از ديگران بالاترم. گفتم اين جايزه را به آقای خاتمی می‌دهم. اينقدر بر ما سرزنش رفت كه ترجيح می‌دهم ديگر چنين سوال‌هايی را جواب ندهم.

 

- با بدجنسی تمام می‌پرسيم: خانم دكتر! پول جايزه نوبل را چطور خرج كرديد.

لبخندی می‌زند و می‌گويد : اگر می‌خواستم همه مبلغ جايزه نوبل را برای خودم بردارم می‌توانستم فقط يك آپارتمان نود متری در يكی از برج‌های شمال تهران بخرم . شما بهتر می‌دانيد كه قيمت آپارتمان‌های اين برج‌ها ، دو نيم ، سه ميليون است . منتها خوشبختانه من يك آپارتمان در يوسف آباد داشتم و قصدمال اندوزی هم نداشتم . قسمت اعظم اين جايزه  را صرف  ngo‌هايی كردم كه در ايران خودم تاسيس كردم و قسمتی هم در آينده صرف می‌شود .

بدون اين كه بخواهيم بدانيم بقيه جايزه را قرار است چطور خرج كند ميپرسيم: قبل از انتخابات كسی انتظار نداشت كه آقای احمدی نژاد رييس جمهور شود ، در شرايط فعلی پشيمان نيستيد كه كانديدا نشديد؟.

با حالتی حق به جانب می‌گويد : من هرگز كانديدای رياست جمهوری نخواهم شد ، كار من مشخص است . من يك وكيل دادگستری هستم كه در زمينه حقوق بشر فعاليت می‌كنم و رشته كاری ام را هم عوض نخواهم كرد . سياست هم كار من نيست.

- جوابش قاطعانه است و دليلی بر اصرار كردن وجو دندارد، با اين حال موضع گيری اخير محمد علی دادخواه باعث می‌شود تاسوال كنيم خانم دكتر! اگر از شما در خواست شود در تيم هسته‌ای حضور پيدا كنيد، اين كار را می‌كنيد ؟. آيا اصلا شما برای برون رفت پرونده از بن بست راهكاری سراغ داريد؟

نا اميدانه می‌گويد : من مسلم می‌دانم كه دولت ايران من را به اين جمع اضافه نخواهد كرد . بنابراين ذهنم را مشغول اين مساله نخواهم كرد. اگر يك موقعی حكومت ايران تصميم گرفت كه من جزء اعضای مذاكره كننده باشم آن موقع می‌نشينم ، فكر می‌كنم كه آيا اين پيشنهاد را قبول كنم و اگر قبول كردم ، چگونه صحبت كنم.

- پس فكر می‌كنيدشرايط موجود به گونه‌ای هست كه آمريكا به ايران حمله كند ؟

- سرش را به علامت نه بالا ميگيرد و پاسخ می‌دهد :

 من تصور نمی كنم . مردم عراق و افغانستان به شيوه‌ای عمل كردند كه آمريكا متوجه شد براحتی نمی تواند يك كشوری را اشغال كند . خصوصا اين كه مردم ايران مردم وطن پرستی هستند و از وطنشان دفاع خواهند كرد و امريكايی‌ها اين مساله را حداقل در جنگ ايران و عراق خوب درك كردند كه ايرانيها چطور با دست خالی برابر كليه ابزار‌های پيشرفت عراق ايستادند . بر اساس اين تجربيات فكر می‌كنم آمريكا اين عقلانيت را داشته باشد كه به ايران حمله نظامی نكند -

- تحريم چطور ؟

-آمريكا سالهاست كه ايران را تحريم كرده. اما می‌بينيد كه ايران به اين تحريم توجهی نداشته. شايد شما ندانيد كه چاپ كتاب‌های ايرانی هم در آمريكا تحريم بود. من وقتی كتاب خاطراتم را می‌خواستم چاپ كنم ، اجازه ندادند و برای همين وكيل گرفتم و به دادگاه رفتم و دعوا را برنده شدم و خوشبتانه در اثر همين اتفاق، نه تنها تحريم فرهنگی ايران از بين رفت بلكه اين تغيير قانون شامل سودان و كوبا هم شد . بنابراين آمريكا سالهاست كه ايران را تحريم اقتصادی كرده و به نظر من هم مساله مهمی نبوده ، چون در اين 8- 27  سال ما زندگيمان را كرديم . اما تحريم سازمان ملل جنبه ديگری دارد كه بايد بدنبال واكنش‌های ايران آن را بررسی كرد.

اين بار سوالی در مورد گنجی می‌پرسيم . باز واكمن را خاموش می‌كند و چيزهايی می‌گويد كه مايل نيست منتشر شود . برای اين كه فضای دلگير صحبتش شكسته شود می‌پرسيم: راستی خانم دكتر شما آن شاه كليد را از كجا آورديد ؟

- با خنده‌ای كه به وضوح زيباتر نشانش می‌دهد می‌گويد : وقتی كه به من جايزه صلح نوبل را می‌دادند در خواست كردم كه به جای آن يك شاه كليد بدهيد كه به در همه زندانها بخورد كه من زندانيها را آزاد كنم ولی متاسفانه قبول نكردند و گفتند جايزه ات همين است . بگير و برو.

حالا ديگر آفتاب به طور كامل از اتاق رخت بسته و موكلين بانوی صلح پشت در منتظرش هستند. منشی هم در حال آماده كردن مدارك سفر بعدی خانم وكيل است و خلاصه همه چيز حكايت از آن دارد كه وقت خداحافظی است..

موقع دست دادن كه می‌رسد ، يك سوال ديگر به ذهنم خطور می‌كند كه حيفم می‌آِيد نپرسم.

می گويم خانم دكتر اين يكی را هم بابت حسن ختام جواب دهيد .تعريف شما از فمينيسم چيست ؟. می‌دانيد كه اكنون اين واژه دچار سوء تفاهم‌های عجيب و غريب است.اگر بخواهيد در يك جمله اين مفهوم را تعريف كنيد چه می‌گوييد .؟

پاسخش واقعا يك جمله است: برابری زن و مرد . بعد هم در تاييد حرف من می‌گويد: اوايل انقلاب وقتی می‌خواستند به ما فحش بدهند می‌گفتند‌ای طرفدار حقوق بشر،‌ای ليبرال . اين نشان از اين است كه طرف معنی حقوق بشر و ليبرال را نمی داند .

از در ساختمان كه خارج می‌شويم ،خبری از واژه‌های صلح و حقوق بشر و آزدای هم نيست. به سر بالايی خيابان كه می‌رسيم دو نفر با هم گلاويز شده  و بهم فحش می‌دادند . اما به جای اين  كه همديگر را ليبرال و طرفدار حقوق بشر بودن متهم كنند به هم می‌گفتند مادر ... ،  (وبلاگ چراغ‌ها)