در اين روزها كه استخوانها و بقايای لباس قربانيان قتل عام
كردهای عراق از زير خاك بيرون كشيده شد و در شمار هزار، هزار و
5 هزار به كردستان منتقل میشود، میخواهم
خلاصهای از تاريخ بارزان را شرح دهم.
به نظر من ظلم بزرگی بر تاريخ
اين منطقه
رفته است.
صد سال پيش يك مستشرق بريتانيايی به نام "وگرام" پس از بازگشت
از كردستان كتابی به نام " گهواره تمدن" نوشت و در آن به ديدار
خود با شيخ عبدالسلام بارزانی اشاره
كرده و نوشت:
شيخ عبدالسلام از من خواست ترتيبی اتخاذ كنم تا سفری به لندن
بكند.
هنگامی كه دليل اين سفر را پرسيدم چنين پاسخ داد:
" برآنم تا با ملكه بريتانيا در مورد استقلال كردستان صحبت
كنم"
شيخ عبدالسلام تا زمانی كه توسط عثمانیها به دار آويخته شد،
بر عقيده خود راسخ و به آزادی كردستان ايمان داشت.
شيخ احمد بارزان دوازده سال در زندانهای بصره و بغداد در غل و
زنجير بود اما حاضر نشد تقاضای عفر از رژيم سلطنتی
عراق بكند.
مصطفی بارزانی به همراهی پانصد پيشمرگ مرزهای سه كشور
سوريه و ايران و عراق را درنورديد.
انتخاب طريقت عرفانی نقشبندی توسط شيوخ بارزان عدالت اجتماعی
را در تمامی مناطق دوروبر
دنبال
كرد. بسياری از قبايل منطقه خواستار تعلق به محدوده نفوذ معنوی
و اداری بارزانيان شدند. هموطنان مسيحی و يهودی نيز در هنگام
آوارگی، بودن در ركاب شيخ بارزان و رفتن به سوی آيندهای مبهم
را بر ماندن در خانهها
ترجيح میدادند،
تنها به اين دليل كه شيوخ بارزان مظهر عدالت و دادپروری بودند.
وجب به وجب خاك كردستان بزرگ از سنندج و سقز تا وان و ارزروم
خاطرات اين تلاشها و مبارزات را با خود دارد.
كدام كوه سربلند كردستان را میتوان يافت كه خونين
نباشد؟
آنچه در سال 1983 بر بارزانيان رفت، انتقام
حاكمان
بود از كرد و كردستان.
آنها
برنمی تافتند عقيدهای را كه شيخ عبدالسلام به آن جان داد، شيخ
احمد آن را بالنده كرد و مصطفی بارزانی آنرا به ثمر نشاند.
در سال 1975
"ژنوسايد"
ملت كرد با راندن بارزانيان آغاز شد و در 1983 رژيم عراق به
بهانههای واهی بارزانيايانی را كه به اردوگاههای اجباری كوچانده
بود دسته دسته به ابوغريب و سپس ناحيه بسيه در مرز عربستان
برده و شبانه آنان را در دستههای صد تا صد و بيست نفری
تيرباران
باران كردند.
اكنون مدارك
اين قتل عام موجود است.
بازماندگان نسل كشی بارزانيان، كركوكيان، گرميانیها، كردان
فيلی و بادينی
حق دارند، بخواهند
اجساد همگی فرزندان به خون خفته ملت كرد را به خاك كردستان
بازگردانده
شود.
نسل آينده
بايد بدانند
كه پدرانشان چگونه زيسته، چه مصائبی را ازسر گذرانده و چه سان
جان باخته اند.
جامعه جهانی چه تضمينی خواهد داد كه اين
اعمال
دهشتناك بر عليه ملت كرد تكرار نخواهد شد.
در
رويدادهای
1991
كه پايههای حكومت كنونی كردستان عراق ريخته شد و
در حاليكه هنوز خون پنج هزار
قربانی حلبچه
خشك نشده بود و كردها
در سوگ هزاران
تن
از فرزندان قتل عام شده
خود بودند، كردها چه كردند؟ آنها در حاليكه سوگوار
هزاران شهيد و معلول و زندانی سوگوار بودند، هزاران
سرباز
اسير
عراقی
را با بلند همتی از
انتقام
صرفنظر كردند و آنا را با احترام به خانه و كاشانه شان باز
گرداندند. ملت كرد از جنگ و كشتار خسته است. میخواهد زندگی
كند، اما آنگونه كه فرهنگ و سنن كردی میطلبد. |