ابطحی ـ برای افطار، يكی از دوستان قديمی ما را به قم دعوت
كرده بود. بعد از افطار برای ديدن آيت الله منتظری به بيت
ايشان رفتم. گعده فقهی بود. اين يك رسم قديمی بين مراجع است.
گعده احتمالاً از لغت قعده گرفته شده است و معنای آن نشست است.
در اين گعدهها يك نفر، مسئله فقهی را مطرح میكند وبقيه نظرات
و مستندات خود را مطرح مینمايند تا در نهايت مرجع تقليد نظر
فقهی خود را ارائه كند. وسط بحث بود. آيت الله منتظری ابراز
لطفی كردند و نشستيم. خيلی وقت بود خدمت ايشان نرسيده بودم.
ايشان از معدود كسانی است كه زنده اند و از پر ماجراترين و سخت
ترين زندگیها را داشته است.
در وسط صحبت، در فاصلهای كه يكی از شاگردان داشت حديثی از
كتاب پيدا میكرد، ايشان از همان بالای صندلی گفتند احوال
وبلاگ آقای ابطحی چطور است؟ خيلی اين سخن ايشان برايم هيجان
انگيز بود. وقتی جلسه تمام شد در حياط بغلی چند لحظهای خدمت
ايشان رسيدم و دامادم آقا صالح هم همراهم بود. احوال خانواده و
زن و فرزندانم را پرسيدند. هم يادشان بود من 3 دختر دارم و
هم گفتند پارسال گفته بودی كه داماد مثل پسر آدم است. با اين
سن و سال و اين همه سختی اين حافظه فوق العاده است. بعد هم در
مورد تعداد مراجعه كنندگان به وبلاگ و ميزان وقتی كه برای سايت
میگذارم پرسيدند، گفتم مگر میخوانيد. گفتند گاهی. شرمنده
شدم. بعد گفتند سايت من را هم میبينی تا بحال سه بار به دليل
فيلتر شدن آدرس آنرا عوض كرده ايم و آدرس آخری آنرا دادند.
اسامی كتابهای خودشان كه به تازگی بر روی سايت رفته را هم
برشمردند. توجه اين پيرمرد مرجع تقليد به سايت و اينترنت هم
عجيب بود هم اميدواركننده.
از حال شخصی شان سؤال كردم، گفتند خيلی كاردارم. مسائل فقهی،
مراجعات اينترنتی مردم كه بايد جواب بدهم و مسائل سياسی كه
بايد نظر بدهم. ولی احساس میكنم كه ديگر وضع جسمانی ام اجازه
نمی دهد كه آن جور كه علاقمندم به اين كارهايم برسم. وقتی هم
كه ايشان صحبت ميكردند و كتاب و مسائل الشيعه را بدست گرفته
بودند، حسابی معلوم بود كه دستهايشان لرزه دارد، يادآوری
دورانی را هم كه در قم بودم و به درس ايشان میرفتم كردند.
از عمق جان دعا كردم كه خدا اين شخصيت بزرگ علمی را برای دفاع
از اسلام طول عمر دهد. |