تدارك حمله به ايران، عملا از جبهه سوريه آغاز شده است.
مطبوعات امريكا مینويسند كه امريكا طرح عمليات نظامی در
مرزهای سوريه با عراق و سپس در داخل سوريه را تهيه كرده و
بزودی به اجرا خواهد گذاشت. ترور و يا خودكشی با سابقه ترين و
امنيتی ترين چهره حاكميت سوريه "كنعان" شايد در ارتباط با ترور
رفيق حريری نخست وزير سابق لبنان هم بوده باشد، اما نبود او –
به هر دليل- خالی شدن اطراف بشار اسد رئيس جمهور جوان سوريه
نيز هست.
بشار اسد پيش از آنكه سياستمدار باشد، پزشكی تحصيل كرده
انگلستان است و بسيار جوان. چنان مبهوت رويدادهای خاورميانه و
بازیهای امريكا و اسرائيل شده كه هفته گذشته در مصاحبه با
كريستين امانپور، گزارشگر ايرانی تبار شبكه تلويزيونی سی ان ان
به سادگی پرسيد: شما میدانيد امريكا از ما چه میخواهد؟
او اشاره به خروج از لبنان، آغاز برخی اصلاحات در درون كشور،
گشودن فضای سياسی و حتی زمزمه نوعی مصالحه با اسرائيل كرد.
يعنی همه آنچه كه امريكا درعيان آنها را بهانه دشمنی با حاكميت
سوريه كرده است.
امانپور میدانست و بشار اسد هم میدانست و هردو به اشاره از
كنار آن گذشتند: رابطه با ايران و نقش داشتن در حوادث عراق.
بشار اسد اولی را نخواست باز كند، اما در باره دومی گفت كه با
هر نوع دخالت در عراق مخالف است و بشدت نيز مرزهای سوريه را
كنترل میكند كه چنين نشود.
اما گره اصلی همان است كه هر دو از كنار آن با ايما و اشاره
گذشتند: ايران!
امريكا نه تنها كاهش و حتی پايان مناسبات دوستانه 27 ساله
سوريه و جمهوری اسلامی را میخواهد، بلكه پيوستن اين كشور به
ديگر كشورهای عرب منطقه كه از متلاشی شدن ايران همانقدر خوشحال
میشوند كه از دست يافتن ايران به سلاح اتمی وحشت زده!
هيچكس نمی داند امريكا كدام رايزنیها را با دولت سوريه و يا
از طريق كداميك از رهبران عرب منطقه میكند، اما از شب گذشته
خطر بحران نفتی در سوريه روی شبكههای خبری جهان قرار گرفت.
يا ايران به سوريه نسبت به كاهش مناسباتش تا حد قطع ارسال نفت
هشدار داده است و يا امريكا میخواهد جلوی رسيدن نفت ايران به
سوريه را بگيرد. همين خبر، خود به تنهائی برای زلزله در ساختار
متزلزل اقتصادی سوريه كافی بود، اما اين خبر با اخبار قريب
الوقوع بودن آغاز عمليات نظامی امريكا در مرزهای مشترك سوريه و
عراق تكميل شد و با ادعای رسيدن اطلاعات محرمانه از داخل ارتش
سوريه به دست امريكائیها در عراق تكميل تر.
با رفتن سوريه، دست جمهوری اسلامی در لبنان نيز كوتاه نه، بلكه
قطع میشود و به اين ترتيب ايران تنها ترين و منزوی ترين كشور
خاورميانه خواهد شد و اين همان هدفی است كه امريكا از تهديد
سوريه به حمله نظامی و حتی وقوع چنين حملهای بدنبال آنست.
بستن تمام پشت جبهههای ايران و حتی زندانی كردن جمهوری اسلامی
ابتدا در چهار ديواری ايران و سپس حلقه اين چهار ديواری را نيز
با راه انداختن جنگ قومی و جداسازیها تنگ تر كردن!
نيويورك تايمز نيز در همين ارتباط نوشت: امريكا بزودی جبهه
جديدی را در مرزهای سوريه با عراق خواهد گشود. اين جنگ بين
يگانهای ويژه ارتش آمريكا و نيروهای طرفدار بشار اسد
رئيسجمهور سوريه درمرزهای عراق خواهد بود.
خبرگزاری فرانسه نيز به نقل از روزنامه نيويوركتايمز گزارش
داد: واشنگتن درصدد است فشار سياسی و نظامی عليه سوريه همپيمان
افراطيون اسلامي(ايران) را افزايش دهد.
عملياتويژه شناسايی در خاك سوريه با استفاده از گروههای
تكاوری كوچك و برای بهدست آوردن اطلاعات انجام شده است.
آمريكا معتقد است نقش سوريه در جنگ عراق مانند نقش كامبوج در
جنگ آمريكا عليه ويتنام است.
بدين ترتيب، آن پيش بينیها و ارزيابیهای ساده لوحانه كه
امريكا را درحال شكست و عقب نشينی در عراق و بيمناك از درگيری
بيشتر نظامی درعراق ارزيابی كرده بود، همه نقش برآب میشود.
امريكا طالب تشنج در عراق است برای خيز برداشتن بطرف ايران و
سوريه و آنها كه بمب در نجف و بغداد منفجر كردند و خوشحال
بودند كه امريكا را در تله انداخته اند و گزارش عمليات موفقيت
آميز برای رهبر میبردند، عملا درجهت تحقق نقشهها و سياستهای
امريكا عمل كردند. امريكا برای جنگ به منطقه آمده است و بسيار
دقيق و كامل هم میداند كه درجنگ افرادش كشته میشوند، مگر
قرار است در جنگ كسی كشته نشود؟ اگر چنين تصوری وجود داشت،
هيتلر نبايد وارد خاك لهستان میشد و با حمله به فرانسه جبهه
بعدی را میگشود. سرمايه داری بزرگ و كارخانه داران آلمان
هيتلر را برای همين هدف بر سر كار آورده بودند. اينست آن نكته
گرهی كه حاكميت جمهوری اسلامی از درك آن عاجر مانده و تصور
ميكند با شانتاژ و پانيك و به كمك احمدی نژاد و چند سردار سپاه
يك ويتنام برای امريكا درست خواهد كرد! و با تهديدهای غير
مستقيم و حتی مستقيم امريكا را از تلفات ارتش و دادن درس
تاريخی به آن میترسانند. امريكا خواهد ترسيد، اما نه از موشك
شهاب و تهديدهای امثال الله كرم و ده نمكی و احمدی نژاد و احمد
جنتی و يا از بيم افتادن سربازهايش در چاههای دو قلوی جمكران،
بلكه از حمايت ملی مردم يك كشور از حاكميت آن كشور میترسد.
اين حمايت نيز با ترساندن مردم از جنگ و حمله نظامی ممكن نمی
شود، نام اين وحدت نيست، وحشت است. وحدت ملی همان است كه كوبا
در كنار گوش امريكا دارد و يا ونزوئلا در كنار آن يكی گوش
امريكا. چنين وحدتی در كنار حاكميت كنونی ايران امكان پذير
است؟ به صد دليل نه! يك دليلش گسترش گردانهای عاشورا برای
سركوب شورشهای مردم!( درهمين شماره پيك نت، خبر گسترش
گردانهای ضد شورش عاشورا را بخوانيد.) |