"ابرقو" آنطرف يزداست و آغاز كوير. قديمها وقتی كسی را
میخواستند تا مدتها نبينند میگفتند: "چنان بلائی سرت
میآورم كه بروی آنطرف ابرقو!" يعنی سرگردان كوير شوی.
دراين شهر، چند روز پيش يك حادثه خواندنی اتفاق افتاد. مردی به
سبك دوران امام حسين شمشير از نيام كشيد و رفت سراغ دادستان
عمومی و انقلاب ابركوه تا داد خود را از آن بيدادگر بگيرد.
موسی پاشا بنياد، دادستان عمومی و انقلاب ابركوه يزد است و آن
كه شمشير از نيام برگشيد "ر.ش" نام دارد. يعنی خبرگزاریهای
داخلی اينگونه معرفی اش كرده اند. مضروب هنگامی كه به خانه
میرفت با ضارب شمشير بدست روبرو شد و با ضربات شمشير سرو دست
و صورتش زخمی شد و كارش به بيمارستان كشيد. همسايههای
دادستان، شمشير را از ضارب گرفتند و متهم را يا فراری دادند و
يا خودش فرار كرد. پليس برای دستگيری او میرود خانه اش و در
زير درخت مقابل خانه او دو گالن چهار ليتری بنزين كشف میكند.
ضارب میگويد: میخواستم بعد از كشتن دادستان اتومبيلش را هم
با اين بنزين به آتش بكشم. دادستان زخمی است و بزودی از
بيمارستان مرخص میشود، اما برای زخم دل ضارب كه ازبیعدالتی
دادستان به تنگ آمده بود درمانی در جمهوری اسلامی پيدا میشود؟ |