بم را از ياد نبرده ايم. امروز فاجعهای وحشتناك تر از آن، چند
كشور را قربانی كرده است. پيش از آن سيل و طوفان در آمريكا و
ديروز اين زلزله پر قدرت. آنهم در منطقهای محروم و با مردمی
در غرق شده در فقر. ما كه خودمان بارها چنين فاجعههايی را
تجربه كرده ايم، شايد كمی بيشتر قربانيان را درك كنيم و اگر
كاری از دستمان بر میآيد كوتاهی نكنيم.
سخنرانی بوش در روز ششم اكتبر چندبار مستقيما به ايران
بعنوان يك كشور حامی تروريستها اشاره كرد و موضوع سلاحهای
كشتار جمعی را پيش كشيد و تكرار تهديدهای گذشته. تهديد، كه
سياستهای جناح بوش نشان داده است كه چندان توخالی هم نيستند.
اگر حرفهای مقامات انگليسی را هم درباره ی دخالت ايران در
ناآرامیهای عراق پيش اين بگذاريم، قاعدتا حاكمان ما بايد
متوجه شده باشند كه زياد نمی توانند روی اختلافهای اروپا و
آمريكا مانوور اتمی بدهند. نه اينكه انگليسيها تا امروز متوجه
دخالتهای ايران نبوده اند. گويا فقط منتظرند تا به موقع
بعنوان يك اهرم فشار استفاده كنند.
از يكطرف اصرار روی غنی سازی اورانيوم تا حد مقاصد نظامی و از
طرف ديگر دخالت مستقيم در بحران عراق. بعضی وقتها جناح بوش از
يكطرف و محافظه كاران ما از طرف ديگر مثل اينكه فقط سناريوهای
همديگر را تكميل میكنند. با اين تفاوت كه معلوم است سرانجام
اين سناريو به سود مردم ما نيست.
فكر میكنم اينكه جايزه صلح نوبل امسال به سازمان بين المللی
انرژی اتمی داده شد، كار مانوورهای جهانی آقايان را مشكل تر
میكند. اينطور، اين سازمان وجهه بيشتری در افكار عمومی پيدا
میكند و پشت گوش انداختن وبیتوجهی به هشدارهای آن، روشی كه
حاكمان ما در پيش گرفته اند، مشكل تر و مشكل تر میشود. تا
همين امروز هم اين سازمان بارها نسبت به سياستهای اتمی آقايان
هشدار داده است. اين تنگ تر شدن حلقه فشارها را كسی میبيند؟ |