احمد جنتی، دبير شورای نگهبان نيز، در نماز جمعه گذشته به سبك
احمدی نژاد هنگام سخنرانی در جلسه اخير مجلس خبرگان، گريزی به
قرارداد تركمنچای زد! او اين گريز را در ارتباط با غنی سازی
اورانيوم در ايران زد و عقب نشينی در برابر آخرين قطعنامه
شورای حكام اتمی را با قرار داد تركمنچای مقايسه كرد. البته،
نه احمدی نژاد- البته اگر خودش هم بداند- و نه احمد جنتی كه
خطبههای عوامفريبانه در نماز جمعه تهران میخواند تاكنون
نگفته اند و قطعا در آينده هم نخواهد گفت كه ماجرای تركمنچای
كه قفقاز و ماوراء آن را از ايران جدا كرد چيست و چه ارتباطی
میتواند با غنی سازی اورانيوم داشته باشد. آنها برای انداختن
يك حرفی در دهان مردم از اين ترفندها استفاده میكنند و بقيه
اش را نمی گويند. مثل ماجرای "تكرار مشروطه" كه در 8 سال
اصلاحات بارها و بارها از دهان مخالفان اصلاحات تكرار شد تا
مردم و بخشی از حاكميت را از آن بترسانند.
قرارداد تركمنچای، اتفاقا اگر لای دفتر تاريخ گشوده شود، مجرم
اصلی اش روحانيون مرتجعی نظير روحانيون اتم خواه كنونی در
جمهوری اسلامی بودند.
آن جنگ با روسيه كه با شكست و از دست رفتن بخش وسيع و مهمی از
خاك ايران خاتمه يافت و قرارداد تركمنچای حاصل آن بود، با
سماجت روحانيونی شروع شد كه اتفاقا هم انديش امثال مصباح يزدی
و جنتی و خزعلی و... در جمهوری اسلامی كنونی بودند.
سيد عبدالله بهبهانی اول, آيت
الله استرآبادی، ملاهادی نراقی و روحانيون بزرگ در آن دوره كه
به عصر جهاديه
معروف است، جنگ دوم ايران و روس را عملا و با فتوای جهاد به
ملت ايران تحميل كردند.
همين
روحانيون گفته بودند كه شكست نيروهای مسلح ايران شكست سپاه دين
است. و تركمنچای پايان نامه همين جنگ و شكست درآنست.
بعد از همان فتوای جهاد بود كه شاه به توصيه روحانيون و برای
تفهميم فتوای علما، خوانين و سران عشاير را احضار كرد و در
حضور آنها كه همه رجز جنگ
میخواندند و زره و خفتان بسته بودند و از جنگ ديگری با روس
جانبداری میكردند از ضرورت جنگ و فتوای دينی گفت.
در صفحه 42 كتاب "كشتگاه بر سر قدرت" میخوانيم:
نايب السلطنه "عباس ميرزا" و قائم مقام (صدراعظم) دل خون و
ساكت بودند. تا شاه نظر قائم
مقام را پرسيد، او بهانه آورد كه: ”كار جنگ و لشكرآرايی را
بايد از لشكريان
خواست كه من مرد قلمم“.
شاه اصرار كرد. قائممقام پاسخ خود را با اين سؤال بيان كرد:
”شاهنشاها! ماليات ممالك محروسه چقدر تواند بود؟“
شاه روی در هم
كشيده پاسخ داد:
”شش كرور“
البته، شاه میدانست كه قائممقام خود اين را بهتر میداند.
آنگاه
قائممقام پرسيد:
”آيا ماليات ممالك روس به عرض مبارك رسيده است؟“
شاه با
كمی تندی پاسخ داد:
”آری! ششصد كرور است، میدانيم“
و قائم مقام جوابی را
كه آماده كرده بود باز گفت:
”جنگ شش كرور و ششصد كرور نه شرط عقل است“.
گفته قائم مقام خروش از جمع بلند كرد. علما به فرمان جهاد
اشاره كردند كه
چون صادر شود كرور كرور برای دفع كفار عازم شوند. سردارانِ
فتحنامه خواندند و ديگران اشاره به معبران و
فالبينان كردند. قائممقام سر میجنباند و در دل نگران بود.
او قصه شاه
سلطان حسين و اطرافيانش كه وی را با همين ترفندها تشويق به
بیخيالی كردند تا محمود افغان به اصفهان رسيد، در نظر
میآورد. اينك همان
حكايت بود به گونهيی ديگر. همان رمالان و فالبينان اين بار
فتحعلیشاه
را تشجيع به حمله به روس میكردند. پايان اين جنگ برای قائم
مقام روشن
بود، پس دم دركشيد و ساكت شد، كه ميدان در دست شيادان و رمالان
بود ... "
قرارداد ننگين تركمنچای حاصل اين جنگ طلبی بود. اما احمد جنتی
با واقعيت مسئله كاری ندارد، او در پی همان عوامفريبی است كه
روحانيون فتوا دهنده جنگ با روس دنبال آن بودند.
|